از چشمم بدی دیدم که از ایشون ندیدم

از چشمم بدی دیدم که از ایشون ندیدم

 #از-چشمم-بدی-دیدم-که-از-ایشون-ندیدم

زن و مردی در روستائی زندگی می‌کردند. روزی مرد به زنش گفت: خیلی خسته‌ام، چطوره چند روزی به شهر و به منزل فلان دوستم برویم تا کمی استراحت کنیم؟ زنش هم پذیرفت. کمی سر و سوغات تهیه کرده و عازم شهر شدند. پس از پیاده شدن از اتوبوس، ماشین سواری کرایه کرده و به درِ خانه دوستشان رسیدند. پس از آن که زنگ اخبار خانه را به صدا در آوردند، صاحب‌خانه جلوی در آمد و با دیدن دوست و خانمش که از روستا آمده بودند خیلی خوشحال شد و آنها را به داخل خانه دعوت کرد. خانم خانه هم از دیدن آنان اظهار خوشحالی نمود و مشغول خوش و بش شدند.

   چند روزی از مهمانانشان پذیرائی مفصلی نمودند. خانم خانه از شیوه برخورد مهمانانشان متوجه شدند که آنها خیال ندارند به این زودی‌ها به روستا برگردند. به همین دلیل موضوع را با شوهرش مطرح کرد و جویای راه‌حلّی شد. شوهرش گفت: فردا صبح در حالی که مشغول صبحانه خوردن هستیم، یک دعوای زرگری راه می‌اندازیم تا شاید این مهمانان زحمت را کم کنند.

   فردا صبح در حالی که مشغول صبحانه خوردن بودند، مرد صاحبخانه به زنش گفت: این چه جور خونه‌داریِه، چرا اتاق مهمانان را جارو نکردی؟ چرا کاری می‌کنی که به مهمانانمان خوش نگذرد؟ زن خانه گفت: من خیلی تلاش می‌کنم که رضایت مهمانانمان را جلب کنم، حالا از خودشان می‌پرسم ببینم نظرشان چیست. همین هنگام رو به مهمانان کرد و گفت: پانزده روز است که شما اینجا هستید و فردا هم می‌خواهید تشریف ببرید، آیا از کارکردن من ناراضی هستید که شوهرم ایراد می‌گیرد؟

   مرد روستائی رو به صاحبخانه کرد و گفت: پانزده روز است که ما اینجا هستیم، پانزده روزِ دیگر هم می مانیم، تا حالا از چشممان بدی دیدیم که از ایشون ندیدیم.  

=========================

  • از چشمم بدی دیدم که از ایشون ندیدم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو

آثار و تألیفات

مطالب دیگر

سرگذشت نفت خوریان سمنان

سرگذشت نفت خوریان سمنان

   مولف در مقدمه این کتاب می نویسد: بهره برداری و استخراج نفت در ایران، داستانی گسترده و طولانی دارد که گستردگی آن تقریبا پهنای

تاریخ راه آهن استان سمنان

تاریخ راه آهن استان سمنان

   مولف علاقمند به کارهای پژوهشی است که کسی تاکنون به سراغ آنها نرفته است. وی در پیشگفتار این کتاب(تاریخ راه آهن سمنان) چنین می

گنجینه ای از مثل های گویش سمنانی

بخش ششم از ن  تا  ی (پایانی) 

مثل هائی با اولین حرف( ن  n )   & : نٍدٍرد‌يُن اي جوُر، دٍرد‌يُن هٍزار جور گٍرٍفتاري‌يَه. nεdεrdiyon i jur- dεrdiyon hεzâr jur gεrεftâriya .

گنجینه ای از مثل های گویش سمنانی

بخش پنجم از  گ  تا  م

مثل هائی با اولین حرف( گ  g ) &: گاپاسٍكَه مٍمُنِه، نه بويي دارِه نَه دَم.  gâpâsεka mεmone – na boyi dâre na dam.                                   =

ارسال پیام