شیوه نگارش زبان سمنانی به روایت ذبیح‌الله وزیری

شیوه نگارش زبان سمنانی به روایت ذبیح‌الله وزیری

پیشگفتار

گزارشی از مراحل تنظیم ((شیوه نگارش زبان سمنانی))

  

از آنجایی که از فروردین سال 1342، با استفاده از حروف و مصوّت های الفبای فارسی دست اندر کار نوشتن ضرب المثل های سمنانی شده بودم، کم و بیش پِی بردم که مصوّت هایِ رایجِ زبانِ فارسی، برای نگارشِ زبانِ سمنانی، کافی به نظر نمی رسند. و چون شیوه ای برای نگارشِ زبان سمنانی تدوین نشده بود، چندگونه نویسیِ واژه ها مخصوصاً واژه های دارای حرفِ مضموم و همچنین دارای حرفِ با مصوت ادغامی کسرة متمایل به فتحه( -َِ ­­)که مختصِ زبان سمنانی است، پیش می آمد. به همین دلیل بعضی از کلماتی را که دارای مصوّتی یکسان بود با املای متفاوتی می نوشتم و چون خودم نوشته بودم به راحتی آنها را می خواندم و اصلاً تصور نمی کردم که متفاوت نوشتنِ کلماتِ مشابه، خوانندة بومی و مخصوصاً خوانندة غیر بومی را سردرگم خواهد کرد.

   در سال های بعد، زمانی که آثار سایرِ دوستانِ سمنانی را مطالعه می کردم متوجه چندگونه نویسی آنان نسبت به بعضی از واژه های مشابه نیز شدم. رفع این مشکل دغدغة همیشگی ام شده بود، به همین دلیل تصمیم گرفتم که برای یکسان نویسیِ زبانِ سمنانی اقدامی شایسته بنمایم. به همیـن منظور بر آن شدم تا با کمکِ متخصصانِ فنّ  و همشهریانِ آگاه و دست اندرکارِ نگارشِ این زبان، راهـی برای این موضوع بیابـم. البته می دانستم که این شروع راه است و تا حصولِ نتیجة نهایی، این رشته سرِ دراز خواهـد داشت، پس برای رفعِ این دغدغه کاری باید کرد، برای آن که معتقدم:

به راه بادیه رفتن، به از نشستنِ باطل         که گر مراد نجویم، به قدر وسع بکوشم

   لذا موضوع را با دوست بزرگوارم جناب آقای دکتر مصطفی جباری استاد محترم دانشکده علوم انسانی دانشگاه سمنان که از گویشوران سمنانی و فردی آگاه و مسلط به این زبان است در میان گذاشتم و با راهنمایی ایشان مقاله‌ای تهیه نموده و به چند نفر از افراد آگاه ارائه نموده تا مطالعه و اظهار نظر نمایند. از آنجائی که آقای دکتر جباری، پیگیر موضوع بودند بالاخره دانشکده علوم انسانی دانشگاه سمنان پذیرفت تا با حضور استادانِ زبان شناس و تعدادی از گویشورانِ سمنانی که دستی بر نوشتن این زبان دارند، سمیناری تشکیل داده تا در آن سمینار در این مورد تصمیم گیریِ قاطعی به عمل آید.

   اولین نشست تخصصی نظام مند کردن نوشتار زبان سمنانی در روز پنجشنبه تاریخ 1394/09/26 در دانشکده علوم انسانی دانشگاه سمنان با حضورِ استادانِ دعوت شده از دانشگاه علامه طباطبایی جناب آقای دکتر کوروش صفوی و از دانشگاه صنعتیِ شریف جناب آقای دکتر محّرم اسلامی و استادانِ دانشکده علوم انسانی دانشگاه سمنان، آقایان دکتر حسین رضویان، دکتر شهرام نقش‌بندی، به اتفاقِ سرکار خانم دکتر عصمت اسماعیلی و آقای دکتر مصطفی جبّاری و سایر استادان و زبان شناسان و دانش پژوهان و تعدادی از گویشوران سمنانی که به هر دلیل دستی بر قلم داشته و به این زبان مطالب خود را می‌نگارند، به سرپرستی آقای دکتر رضویان در دو نوبت صبح و بعد از ظهر برگزار گردید. پس از پایان جلسه مقرر شد که از بین گویشورانِ فعال، پنج نفر انتخاب و به عنوان کارگروه بررسی کننده شیوه نگارش زبان سمنانی، بررسی لازم را نموده و نتیجه را به نشست تخصصی بعدی ارائه نمایند تا پس از بررسی زبان شناسانه و تأیید اساتیدِ فنّ، الگویی باشد برای نوشتن زبان سمنانی.

      این کارگروه از دی ماه 1394 در دفتر کار آقای محمدحسن جواهری کار خود را آغاز کرد. در اولین نشست، آقای دکتر مصطفی جبّاری مقدمه مبسوط و مفیدی در این زمینه بیان داشته و رهنمودهای لازم ارائه نمودند. کارگروهِ مزبور پس از نشست‌های متعدد و راهنمایی‌ها و اظهار نظرهای سازنده، در اواخر سال 1395 تقریباً به نتیجه مطلوبی رسیده بود، ولی به دلیل اختلاف نظر در بعضی موارد متاسفانه نتوانستم به این کار ادامه دهم، لذا ترجیح دادم که از این کارگروه خارج شوم. از طرفی چون پیشنهاد دهنده اولیه تنظیم «شیوه یکسان نویسیِ زبانِ سمنانی» بودم نمی‌توانستم این کار را نیمه کاره رها کنم، به همین دلیل تصمیم گرفتم که با استفاده از متن مقاله اولیه خود که به سمینار مزبور ارائه و مورد توجه و بحث قرار گرفته بود و آخرین مقاله تنظیمی که با دوستانِ هم گروه در این مورد نوشته شده بود و همچنین با توجه به متن مقاله‌ای که در طول یک سال اولیه (دی ماه 1394 تا اسفندماه 1395) با همکاری همین دوستان تهیه شده بود و مخصوصاً از متن آخرین مقاله تنظیمی، مطالبی را که با ایده‌های اینجانب سازگارتر و منسجم تراست انتخاب، و به صورت انفرادی مقاله جدیدی تنظیم و ارائه نمایم.

   ناگفته نماند که در  تاریخ 25 مرداد 1397 در اداره کل کتابخانه‌های استان سمنان، نشستی با حضور سرکار خانم دکتر مرضیه صناعتی برگزار کردید. سرکار خانم دکتر صناعتی علاوه بر بررسیِ مقاله ارائه شده توسط دوستان، درمورد شیوه نگارش زبان­های کهن، رهنمودهای سازنده‌ای نیز ارائه نمودند. از آنجائی که در مقاله مورد بررسی، تعییراتی ایجاد شده بود، لذا نتیجه  نهائی به دست نیامد.

      چون قصد داشتم از نظرات استادان و زبان شناسان دانشگاهی که با زبان سمنانی نیز آشنائی دارند بهره مند شوم، لذا در دی ماه 1398 با ارسال مقالة خود، خدمت سرکارخانم دکتر ایران کلباسی استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در خواست راهنمائی و اظهارنظر نسبت به مطالب مقاله نمودم. سرکارخانم دکتر کلباسی در بهمن ماه 1398 نظرات خود را مرقوم فرموده اند که در صفحات بعدی درج گردیده است، امّا در مورد مصوّتِ کسرة متمایل به فتحه چنین اظهار نظرفرموده اند:(( براي مصوّتِ ویژة زبان سمنانی، که ادغامی از کسرة متمایلِ به فتحه اسـت و شـما آن را در نوشتار خود با دو خط مورب در پائین و بالا آورده اید(-َِ) و علامت آوانگاريِ لاتینِ آن هم چنـین است(ε)، در این قبیل موارد نمی توان نظر قاطعی داد، لذا به نظر من مصوتهاي مخصوصِ گویش­ ها و زبان هاي ایرانی، باید از علامت هائی استفاده شوند که کاربرد آن براي همگان آسان و مـورد قبول نویسندگان آن گویش یا زبان باشد .ضمن آن که پیشنهاد شما هم می تواند کاربرد داشـته باشد)).

    چون در نظر داشتم از نظرات یکی دیگر از استادان آشنا به زبان سمنانی نیز استفاده نمایم، لذا در تیرماه 1399 مقالة مورد بحث را به پژوهشکدة زبان شناسی، کتیبه­ها و متون، ارسال و درخواست بررسی و راهنمائی نمودم. مقالة مزبور توسط ریاست محترم آن پژوهشکده برای ارزیابی، به سرکارخانم دکتر مرضیه صناعتی ارجاع داده شد. سرکارخانم دکتر صناعتی، با مطالعة دقیق، ارزیابی و نظرات ارزشمند خود را به ریاست پژوهشکده اعلام نمودند که در مردادماه 1399 گزارش ارزیابی ایشان توسط ریاست محترم پژوهشکده زبان شناسی، کتیبه ­ها و متون، برای اینجانب ارسال گردید.

    سرکار خانم دکتر صناعتی در دو نوبت گزارش ارزیابی خود راجع به مصوّتِ ترکیبی پرکاربرد کسره متمایل به فتحه( -َِ ­ )در زبان سمنانی، چنین اظهارنظر فرموده اند:((استفاده هم زمان-ِ و-َ روی یک حرف مسائلی ایجاد می کند که بهتر است از یک نشانه و ترجیحاً نشان ای متفاوت نسبت به بقیة نشانه­ های متداول استفاده شود، شما مختار هستید که همین نشانه( -َِ ­ ) را انتخاب و توصیه کنید. من فقط نکات علمی را پیشنهاد دادم. اتفاقاً من با نوآوری کاملاً موافقم)).

   از آنجائی که می‌دانستم سرکار خانم دکتر صناعتی در حال تدوین کتاب «واژه‌نامه زبان شهمیرزادی» هستند، به همین دلیل از ایشان پرسیدم که آیا در زبان شهمیرزادی هم از چنین مصوتی استفاده می‌شود؟ پاسخ ایشان مثبت بود و فرمودند که در واژه‌نامه خود برای این مصوت، از علامتی متفاوت استفاده نموده‌اند. چون نظر استادان زبان شناس برای اینجانب ملاک می‌باشد، لذا تصمیم گرفتم که برای این مصوتِ کسره متمایل به فتحه، از همان علامتی استفاده نمایم که سرکار خانم دکتر صناعتی در واژه‌نامه شهمیرزادی از آن استفاده کرده‌اند، به همین دلیل از ایشان خواستم که فایل مورد نظر را در اختیارم بگذارند. 

   زمانی که فایلِ مصوتِ مربوطه را روی کامپیوتر نصب کردم متوجه شدم که این علامت، همان کسره معکوس است که اخیراً در چاپ بعضی از کتاب‌های منتشر شده به زبان سمنانی نیز از آن استفاده شده است. هرچند که این علامت شباهت شکلی با کسره دارد، ولی چون سرکار خانم دکتر صناعتی و دوستان دست به قلم سمنانی در نوشته‌های خود از این علامت استفاده می‌کنند، لذا تا زمانی که برایِ این مصوّت، علامت دیگری که شباهت شکلی با علائم موجود ابداع نشده باشد، علامت کسره معکوس را برای مصوتِ کسره متمایل به فتحه پذیرفته و از این به‌ بعد در نوشته‌هایم از آن استفاده خواهم نمود تا اختلاف نظری بینِ نوشته‌های اینجانب با سایر دوستانی که به کار نوشتن زبان سمنانی اشتغال دارند، وجود نداشته باشد و این یکسان نویسیِ مصوتِ مربوطه را به فال نیک می گیرم. چنانچه در این مجموعه، در نوشته‌هایم علامت (-َِ ­­) را روی حرفی ملاحظه فرمودید، آن نوشته مربوط به قبل از پذیرش علامت کسره معکوس می‌باشد. 

   ضمناً لازم به یادآوری است که در نوشتن مطالب به زبان سمنانی همچون فارسی، از حروف (BNazanin = Bold) که خط زیبائیست استفاده نموده‌ام. چنانچه بخواهیم از کسره معکوس استفاده کنیم، مجبوریم از حروف (KasreVaron BNazanin) استفاده کنیم که در این صورت تغییر فاحشی در خط ایجاد می شود.

    علی‌الحال، مقاله پیش رو، برداشتی است به روایت اینجانب از رهنمود­های سرکار خانم دکتر کلباسی و سرکار خانم دکتر صناعتی و زحماتِ آن کارگروه اولیه با شرکت و همکاری استادانِ ارجمند آقایانِ عبدالمحمد خالصی، محمدرضا طاهریان، محمدحسن جواهری و مخصوصاً استاد دکترمصطفی جباری، به امید آن که این کار در ویرایش‌های بعدی به سرانجام مطلوب برسد. جا دارد که از دوستانِ همراه که در طول این مدت راهنمایی‌های لازم در تدوین و ویرایش مقالات تنظیمی کرده بودند قدردانی نمایم. 

ذبیح‌الله وزیری« وزیری سمنانی»

1399/08/4

=====================

اظهارنظر سرکار خانم دکتر ایران کلباسی:

جناب آقای وزیری پژوهشگرِ سخت کوشِ سمنانی

ضمن سلام خدمت کلیۀ علاقه‌مندانِ گویشها و زبانهای ایرانی و به ویژه زبان سمنانی، نظر خود را خدمتتان بیان می کنم.  

مقالۀ «شیوی نگارش زبان سمنانی» شما را خواندم. مطالبی که نوشته بودید بسـیار عالمانـه و از نظر زبانشناسی مفید است. ولی به طور کلّی نظر من در باره آوانویسی کلیۀ گویشها و زبانهـای ایرانی و نیز زبان سمنانی، به قرار زیر است:

 1) باید آوانویسیِ همۀ گویشها به صورت لاتین و فارسی همراهِ هم باشد، خواه کلمه به تنهائی بیاید، یا جمله یا متن یا شعر باشد .تأکید می کنم، آوانویسی بـدونِ همراهـیِ لاتـین آن تلاشـی بیهوده است

 2) در آوانویسیِ لاتین، بینِ ترکیباتِ بیش از یک کلمه، خطِ تیره گذاشته شود.

 3) در آوانویسیِ فارسی، صامتها به همان صورت نوشته شوند که در خطِ فارسی می آیند.

4) در آوانویسیِ فارسی، مصوتها چه در میان کلمه و چه در پایان کلمه بـا علائـم زیـر و زبـرمشخص شوند.

5) آوردن علامتِ های غیرملفوظ (ه) در پایان کلمات مختوم به کسره یا فتحه، مثل خط فارسی لزومی ندارد. چون اصولاً در آوانویسی چه لاتین و چه فارسی، آنچه را می‌شنویم باید بنویسـیم. مثلِ:كِ ke برای (که)، یا تُto برای(تو).

از آنجائی که در متنِ مقاله قید گردیده که تصمیم برآنست تـا در مقـامِ مقایسـۀ خـطِ زبـانِ سمنانی، با خطِ فارسی اختلاف نوشتاری وجود نداشته باشد، لذا می توان از هـای غیرملفـوظ در پایان واژه‌های مختوم به کسره و فتحه، استفاده نمود.

 6) براي مصوتِ ویژه زبان سمنانی، که ادغامی از کسره متمایلِ به فتحه اسـت و شـما آن را در نوشتار خود با دو خط مورب در پائین و بالا آورده اید (-َِ) و علامت آوانگاريِ لاتینِ آن هم چنـین است (ɛ) در این قبیل موارد نمی‌توان نظر قاطعی داد، لذا به نظر من مصوتهای مخصوصِ گویش-

ها و زبان‌های ایرانی، باید از علامت‌هائی استفاده شوند که کاربرد آن برای همگان آسان و مـورد قبول نویسندگان آن گویش یا زبان باشد. ضمن آن که پیشنهاد شما هم می‌تواند کاربرد داشـته باشد

در زیر ابتدا مصوتهای لاتین و معادلهای آنها را در زبان سمنانی می‌آورم و سپس جمله ای از مقالۀ خودتان را از صفحۀ 29 با دو نوع آوانویسی لاتین و فارسی می نویسم و در پایـان تعـدادی کلمه یا ترکیبات کلمه را می آورم.

2: پییَه وُ مِی تَسبیی نا مَِمُنَن و، وَچِه، تَسبییَه دُونِه، تَسبیی نا کو بُوسییِه، دُونِه وَِلُو مابین.

Piya vo mey tasbiyi nâ mɛmonan-o – vače – tasbiya downe – tasbiyi nâ ko bowsiye – downe vɛlow mâbin.                                                                   

: پدر و مادر، به مثل نخ تسبیح هستند، بچه‌ها دانه‌های تسبیح. نخ تسبی که پاره شود، دانه های تسبیح ولو می‌شوند.

3= کلمه و ترکیبات کلمه

موفق باشید

دکتر ایران کلباسی

استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی 

بهمن ماه 1398

=====================

پیشنهادِ علامتِ دو کسره معمولی( -ٍ ) برای مصوّتِ (­-َِ  ε ) به جای یک کسره وارون

   آنان که به شغلِ چاپ و نشرِ کتاب اشتغال دارند، معتقدندکه مطالبِ کتاب را باید با حروفی زیبا و اندازة مناسب و با علامت گذاری صحیح نوشت، تا خواننده بتواند به راحتی مطالب کتاب را بخواند. پس زیبائی خط و علامت گذاری و اندازة مناسبِ حروف، جزءِ اصول چاپ کتاب یا هر مطلبی است که می تواند نظرِ خواننده را جلب نماید.

   از آن جائی که زیبائیِ خط، و اندازة حروف، می تواند خواندن هر مطلبی را برای خواننده جذابتر نماید، پس شایسته است که در کامپیوتر به دنبال حروفی باشیم که به زیبائی خطِ کتاب و نوشته بیافزاید. پس از جستجو در حروفِ برنامه وُرد، فونتِ B Naznin را زیباتر از بقیه حروف یافتم. به همین دلیل همه نوشته های خود را با این فونت نوشته ام.

   همان طور که میدانیم،در نگارشِ زبانِ سمنانی،علاوه بر شش مصوت زبان فارسی« اَ a، اِ e،اُ o، آâ، اوu، ای  i»، از دو مصوت اختصاصی دیگر، یکی« اُوْ ow ، و دیگری، مصوتی که از کسره شروع و به فتحه ختم می گردد)  — َِ ( ­ نیز استفاده می شود. چون در سیستم وُردِ کامپیوتر، علامتی که بتوان در نوشته های سمنانی، از آن استفاده نمود وجود ندارد، لذا علاقمندانِ محترم به زبان سمنانی، اقدام به ایجاد یک «کسرهِ وارون» نموده اند تا بتوان از آن برای نشان دادن این مصوتِ قدیمی و اختصاصیِ زبانِ سمنانی، استفاده نمود. برای استفاده از کسرهِ وارون، ابتدا می بایست به فونت آن دسترسی داشت تا به فونت های کامپیوتر افزود.

    زمانی که با انتخابِ فونتِ کسرِهِ وارون) ( KasreVaron B Nazanin، کلِ مطلبِ خود را با کامپیوتر نوشتم، وآن را با خطِ نوشته ای که فقط با فونت B Naznin تنها نوشته شده بود مقایسه کردم، متوجه  شدم که خطِ آن چنان زیبائی نخواهم داشت.

    از آن جائی که، چون کسرة وارون در اختیار همه کس نیست، لذا برای راحتیِ بیشرِ آنان که قصد دارند مطالب خود را شخصاً روی کامپیوتر تایپ نمایند، معتقدم که می توان از این علامت(–ٍ ) که شامل دو کسره در کنار هم هستند استفاده کرد و در ضمن خطِ زیبائی هم داشت. این علامت«  ٍ » دو کسرة حقیقی در کنار یکدیگر و برعکسِ علامتی است که دوستان علاقمند، طراحی و استفاده می نمایند.

ضمناً، چون یک کسرة وارون، خیلی شبیه کسره است، به علّتِ خطایِ دید، ممکن است زیاد مورد توجه قرار نگیرد، ولی دو کسرة کنار هم بیشتر جلب توجه خواننده را خواهد نمود، که در این صورت، با مراجعه به مقدمه ای که در مورد علائم مورد استفاده نوشته شده، کاربرد این علامت مشخص می گردد. 

       جهتِ ایجاد این علامت، برای حرف مورد نظر، کافیست که روی صفحه کلید کامپیوتر، دگمة شیفت را گرفته و همزمان دگمه«  E  » را فشار داد. این علامت «  ٍ » با توجه به اندازة فونت مورد استفاده، زیر حرف مورد نظر قرار خواهد گرفت، دقیقاً همان کلیدهائی که برای کسرهِ وارون استفاده می شوند.

نشانه‌های آوانگاری که در مقاله شیوه نگارش زبان سمنانی آنها استفاده شده است:

     برای نگارشِ زبانِ سمنانی از حروفِ الفبایِ فارسی و مصوت هایِ آن و همچنین از مصوت هائی که در زبان سمنانی وجود دارند، استفاده می شود،  چون خواندنِ مطالبِ نوشته شده به زبان ها و گویش های محلّی برای پژوهشگران و علاقمندانِ غیربومی یا کسانی که با آن زبان یا گویش آشنائی هم دارند مشکل و گاهی چنان خوانده می شود که واژه ها با صوتِ اصلی خود متفاوت خواهد بود، لذا بهتر است که به منظور آسانتر نوشتن و آسانتر خواندنِ آن، به هنگامِ نوشتنِ مطالب، ضرب المثل ها، اصطلاحات و کنایه ها، از آوانگاری لاتین هم استفاده شود.

ضمناً، برای آوانگاری لاتین از حروفِ الفباء انگلیسی معمولی استفاده می شود ولی برای آن که در آوانگاریِ لاتین، در قبالِ یک حرفِ صامتِ فارسی، از دو حرفِ الفباء انگلیسی استفاده نشود، حروف خاصی پیش بینی شده که به شرح زیر می باشد:

حرفِ صامتِ (فارسی  انگلیسی) ، (چ č  )، (خ  x )، ( ژ ž )، (ش  š ) ، ( همزه و ع   , ).

از آن جایی که مصوت ها نقش اساسی در نگارش و خوانش زبان ها و گویش ها دارند لذا، علائمِ آوانگاریِ مصوت های فارسی و مصوت های مخصوص زبان سمنانی و همچنین حروفِ صامت نیز نوشته می شوند.

از آن جایی که مصوت ها نقش اساسی در نگارش و خوانش زبان ها و گویش ها دارند لذا، علائمِ آوانگاریِ مصوت های فارسی و مصوت های مخصوص زبان سمنانی و حروفِ صامت نیز نوشته می شوند.

    مصوت‌ها و معادل آوانگاری لاتین آنها:

a اَ : اَسب asb      :  اَبر  abr      : اَلماس  almâs

eاِ  : اِحسان ehsân      : اِبرام  ebrâm       : اِنکار  enkâr

oاُ  : اُمید  omid       : اُتاق  otâq        : اُردٍکَه   ordεka      : اُ   o   او، سوم شخص مفرد

â  آ : آروم(آرام)  ârom       : آسُن(آهن)  son â      : کاشُن(کاشان)  kâšon

uاو : اورامانات urâmânât     : قوطییَه(قوطی) qutiya     : طوطییَه(طوطی) tutiya     

i  ای : ایران irân     : میهن mihan     : وازی(بازی) vâzi     و همچنین: ئی : طلائی lâi εt      عی : شجاعی  šojâi

ow  اُوْ : اُوْلاد    owlâd     : اُوْقات   owqât     : مُوْلا  mowlâ     

ε  اٍ : بٍشا(رفت) bεšâ       : بییٍما(آمد) biyεmâ     : شٍت(شیر خوراکی) šεt   

حروفِ صامتِ فارسی و معادل آوانگاری لاتین:

در این نوشتار، در کنار حروفِ صامت و مصوتِ فارسی، حروفِ صامت و مصوتِ لاتین نیز  نوشته شده است.

b ب : باروت   bârut        : اَبری(ابرو)  abri        : کٍتاب(کتاب)  kεtâb    

p پ : پارو   pâru            : پرواز   parvâz       : اَلپٍر(شیئی خیلی تیز) alpεr    

t ت : تٍرازِه(ترازو) tεrâze      : پاتُوْوَه(پاپیچ) pâtowva      : قَفت(کشک ساب) qaft

s ث : ثٍروٍت(ثروت) sεrvεt      : ثابٍت(ثابت) sâbεt      : ثٍواب(ثواب) sεvâb     

j ج : جَدَه(جاده) jada        : جُوْن(جان) jown        : جُوْرُنگ(خیار) jowrong      

č چ : چُوْوٍر(چادر) čowvεr     : بٍچالَِندیُن(چلاندن) bεčâlεndyon   

h ح : حالا(خاله) hâlâ       : حُجبَه حٍیا(حجب و حیا) hojbahεyâ    

x خ : خورٍش(خورشت) xorεš    : خورٍش(خارش) xurεš   : مُخبٍربا(مراقب باش) moxbεr bâ   

d  د : دٍندُن(دندان) dεndon   : دٍندون  dεndun  بگُذارم     : مٍدادَه(مداد) mεdâda    : دٍردیُن(داشتن) dεrdyon       

z ذ : اٍذغالی(ذغال) εzqâli        : اٍذغالَه لُنَه(محل انبار کردن ذغال) εzqâla lona   

r  ر : دیرَه رِی(راه دور) dira rey      : رِی وَِندیُن(راه انداختن) rey vεndyon      

 z ز : زٍفُن(زبان) zεfon      : زَمٍت(زحمت) zamεt      : مٍنارذِه(نمی گذارد) mεnârze   

ž  ژ : ژٍستوک(ژستی، مجازاً خودنما و متظاهر) žεstuk       : ژٍلاتین  žεlâtin 

s  س: ساچما(ساچمه) sâčmâ      : ساباط(راهروی سرپوشیدة عام) sâbât     

š ش: شُمٍرزِه(شهمیرزاد) šomεrze        : شُوْ (شب) šow       : شُوْنَه(شانه) šowna  

s  ص: صابین(صابون) sâbin       : صِی(صد) sey        : صوفییُوِه(صوفی آباد) sufiyove 

z  ض: ضَلٍر(ضرر) zalεr      : ضَربُلمَثٍلَه(ضرب المثل)  zarbolmasεla  

t  ط: طاس(ظرف مسی دهان گشاد شبیه کاسه) tâs         : طالٍبییَه(طالبی)tâlεbiya 

z  ظ: ظاهٍر(ظاهر) zâhεr       : ظَرفی(ظروف) zarfi         : ظوهور(ظهور) zuhur    

ع و همزه: حرف(ع) و (ء) در ابتدای واژه تحت تأثیر مصوت خود است به همین دلیل به هنگام نوشتن از مصوت مربوطه استفاده می‌شود، ولی برای نشان دادن حضور آنها در اوّل یا وسط واژه می‌توان از این علامت ( , ) استفاده نمود، مانند:

علامت εlâmεt : معلَِّم mo,llεm   : نُقرِئین (نقره ئی) noqre,in   : لولٍئین (آفتابه سفالی) lolε,in

q  غ: غَلبال(غربال) qalbâl        : غٍزالَه(غزال) qεzâla       : غوروب(غروب) qurub

f ف: فَتَّه فٍراوُن(فتّ و فراوان) fatta fεrâvon       : فٍدایی تَه( فدای تو) fεdâyi ta 

q ق: قابٍلا(قابله، ماما) qâbεlâ     : قَبیل کٍردیُن(قبول کردن) qabil kεrdyon    

k ک: کاسَه(کاسه) kâsa       : کاغَه(کاغذ) kâqa      : کالٍسکا(کالسکه) kâlεskâ 

g گ: گٍلَن(گِل آلود) gεlan        : گُوْگٍلٍبُن(گاوچران)  gowgεlεbon 

l  ل: لُوْشَه(لب) lowša      : لُوْوَه(لبه) lowva    : گَل( گلو)  gal    : مو گَل(نزدِ من) mo gal   

m  م: میلکا(مورچه) milkâ     : مَرجی(عدس) marji      : دامُن(دامغان) dâmon  

n  ن: نُوْرو(نوروز) nowru       : نالٍش(ناله) nâlεš     : کییِئین نون(نان خانگی) kiyein nun     

v  و: ویجَّه( وجب) vijja         : دٍواشتیُن(باختن) dεvâštyon       : وَخت(وقت) vaxt 

w  واوِ مجهول: اُوْ(آب) ow      : دُوْمَه(تار عنکبوت) dowma      : دُوْلت(دولت) dowlat   

h  ه: هُوْوٍنگ(هاون) howvεng     : مٍهمُن(مهمان) mεhmon    : هُمسییَه(همسایه) homsiya   

y  ی: یادی ژو بخیر(یادش بخیر) yâdi žo bεxeyr   

: یِی اٍوٍردیُن(یادآوری کردن) yey εvεrdyon   

پیشنهادی برای «شیوه نگارش زبان سمنانی»

   زبان یک نهادِ اجتماعی است و رابطه مستقیم با ذهن و طرز تفکر انسان دارد و برای ایجاد ارتباط میان انسان‌ها به کار می‌رود. البته باید بدانیم که زبان تنها وسیله ارتباطی خنثی نیست، بلکه گنجینه تنوع اندیشه و تفکر انسانی است و تجلیگاه تمام ابعاد فرهنگی، اجتماعی و تاریخی یک ملت است و با شیوه زندگی و تفکر آنها پیوند خورده است، به همین دلیل است که دانشمندان علمِ زبان‌شناسی معتقدند که مرگِ یک زبان یا گویشِ خاص، مرگِ یک تفکر است که مرگِ یک فرهنگِ حاص را به دنبال دارد و ضربه‌ایست بر تنوع فرهنگی و در نتیجه آسیب جبران ناپذیری است به اکوسیستمِ جهان، که باعث برهم خوردن توازن و تعادل، در جامعه بشری می‌باشد.

   همان طوری که گفته شد زبان یک نهاد اجتماعی است. زبانِ رسمی ما ایرانیان، فارسی است و همه کسانی که فارسی را می‌دانند می توانند با تکلم کردن با آن، منظور خود را بیان و تفهیم نمایند. ((یکی از چالش‌انگیزترین تمایزها در زبان‌شناسی و به ویژه زبان‌شناسی اجتماعی تمایز میان زبان و گویش است. رسم بر این است که این دو مفهوم را بر پایه‌ معیاری به‌ نام “فهم‌پذیری دوسویه” تعریف می‌کنند و می‌گویند (اگر دو کس با یکدیگر سخن بگویند و نتوانند سخن همدیگر را بفهمند، پس به دو زبان متفاوت سخن می‌گویند) مانند، زبان ترکی، کردی، عربی، ارمنی و بلوچی. حال اگر تفاوت‌های گفتاری موجود، در مناطقِ مختلفِ جغرافیاییِ هر زبان را مورد بررسی قرار دهیم، پی به «لهجه» آنان نیز می‌بریم. اما (اگر به‌رغم وجود تفاوت‌های واژگانی و دستوری، بتوانند سخن یکدیگر را بفهمند پس به دو گویش متفاوت از یک زبان سخن می‌گویند). مانند گویش اصفهانی، شیرازی، کرمانی، یزدی و مشهدی. در واقع «گویش» شکل دیگری از زبان است که بین مردمِ منطقه خاصی رواج دارد. ((ایستگاه زبانشناسی شناختی و نقشگرا = پارسا بامشادی))). (( برای آشنائی بیشتر، لطفاً رجوع شود به (درآمدی بر گویش شناسی، علی اکبر شیری)).

   زبانِ سمنانی، از زبان‌هایی مشتق شده ایست که در دوره‌های باستانی در بخش غربی فلاتِ ایران رایج بوده‌اند. این زبان با توجه به ساختار آن، زبانی دشوار و مشکل برای یادگیری است که بیشتر به صورت شفاهی و از طریق افرادِ گویشور به دیگران انتقال پیدا می‌کند. و شاید عدم ابداع روشی سهل و آسان برای یادگیری آن، یکی از نقاط ضعفِ گسترشِ آن، محدودیت جغرافیایی و بی توجهی ساکنین همین منطقه جغرافیایی، به صحبت کردن با این زبان باشد.

   عواملِ مختلفی موجبِ سختی یادگیری این زبان است که مهم ترین آنها عبارتند از: وجود اختلاف تلفظ واژه‌ها در محلات مختلف شهر، اختلاف در تلفظ نسل کهن و جوان، مخصوصاً جوان‌های تحصیل کرده، تغییر تلفظ واژه‌ها در اثر معاشرت روستائیان و شهرنشینان، تاثیر زبان‌ها و نیم زبان‌های داخل و خارج محدوده استان که به جز زبان سمنانی، چندین حوزه کویشی دیگر هم وجود دارند که اغلب تنگاتنگ و چسبیده به هم هست. تاثیر زبان فارسی بر اثر استفاده از وسائل ارتباط جمعی و بالاخره اصل تغییر و تحول حاکم بر زبان‌ها و گویش‌ها.

  یکی از بهترین راه‌های آموزشِ زبان، آموزشِ شیوه نگارشِ آن است. مسلماً بهترین شیوه نگارشِ زبان‌ها و گویش­هایِ محلی، شیوه‌ایست که بدون ایجاد گسیختگی با ریشه باستـانیِ خود، بتواند آوایِ آنچه را که گفته یا شنیده می­شود، بدونِ کم و کاست به نگارش درآورد تا خواننده بومی یا غیر بومی، آنچه را که نوشته شده، راحت­تر بخواند و آوایِ آن نیز نزدیک­تر به آوایِ واقعیِ آن واژه باشد.

   برای شیوه نـگارشِ زبانِ سمنـانی با توجه به ويژگيهای آوائی و دستوریِ آن، که یکی از زبان‌هـای باستانیِ ايران است (پیشگفتار کتاب واژه نامه گویش باستانی سمنانی)، تاکنون رسم الخط واحـدی تـدوین نشده به همیـن دلیل هر یک از پژوهشگران، نویسندگان و شاعرانِ زبانِ سمنـانی، مطالبِ خود را به شیوه خود نوشته‌­اند که گاهاً با شیوه نوشتن دیگران متفاوت است و همین تفاوت در نگارش، باعث سردرگمـیِ خواننـدگان این قبیل آثار شده و آنان که قصد دارند تا مطـالبِ خود را به زبانِ سمنانی بنویسند، نمی‌دانند کدام شیوه را انتخاب نمایند. لذا سر و سامان دادن به شیوه نگارشِ زبان سمنانی ضروری به نظر می­رسد، تا هم خواندن آن برای افرادِ بومی و غیر بومی آسان باشد و هم آیندگان تکلیفِ خود را در نگارشِ این زبان بدانند. زبان سمنانی، با استفاده از حروف الفبای فارسی و مصوت های آن و مصوت های مخصوصِ این زبان، می تواند به دو صورت نوشته شود،

1= یا بدون توجه به قواعد زبان فارسی، کلاً به صورتِ آوائی نوشته شود.

 2= یا نیم نگاهی به قواعد زبان فارسی داشته و از قواعد و اصول انکار ناپذیر آن پیروی کرد.

آنچه که مسلم است، همه دست اندرکاران نگارش این زبان، از شیوه دوم استقبال کرده و مطالبِ خود را بدین شیوه می نویسند.در این نوشتار، منظور نگارش زبان سمنانی به شیوه دوم است.

  (( لازم به یادآوریست که زبان سمنانی در تاریخ 30/10/1393 طی شماره 1114 در سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ایران(وزارت میراث فرهنگی و صنایع دستی و گردشگری ایران)فعلی، به ثبت ملی رسیده است)).

برای نیل به این منظور، ابتدا لازمست که به نکات زیر توجه خاصی مبذول نمائیم.

الف= عدم گسیختگی واژه‌ها با ریشه باستانی خود

   با توجه به این که زبانِ فارسیِ معیار از پیکره زبانِ فارسیِ باستان و زبانِ فارسیِ میانه برآمده و واژه‌های آن خوش نقش در ذهن ما جا گرفته‌اند. بنابراین می‌توان برای شیوه نگارش زبان سمنانی نگاهی هم به شیوه نگارش زبانِ فارسیِ معیار داشت، نه آن که صد در صد زیر سایه نگارش زبانِ  فارسی معیار باشد، با تأکید بر این که در نگارشِ واژه‌هایِ زبانِ سمنانی، گسیختگی با صورت باستانیِ واژه نداشته باشد و در شیوه تلفظ آن هم، تغییری ایجاد نشود.

ب= اهمیّتِ نشانه‌گذاری واژه‌ها

   معمولاً برحسبِ عادت به هنگامِ نوشتنِ واژه­‌ها و جمـلاتِ فارسی، کمتر از مصـوت‌هـایِ فتحه، کسره، ضمّه یا تشدید و نشانه مکثِ«،» حدِّ فاصل بینِ جمله‌ها استفاده می‌شود، و باز هم برحسب عادت، چشم و ذهن ما قادر به خواندنِ واژه‌های بدونِ حضورِ مصوّت‌هایِ فوق می باشد. امّا، مصوّت‌ها، حتّی نشانه مکثِ بین جملات، نقشِ مهـمی در نوشتن و مخصوصاً خوانـدنِ واژه­‌های زبان یا گویشِ محـلی دارنـد. چنانچه واژه‌­ای بدون نشانه یا مصوّت‌های مورد اشاره نوشته شود، یا مصوتی وارونه نوشته شود، چشم براساس عادت، آن واژه را به شکل فارسی می‌بیند و ذهن هم آن را فارسی تلقی نموده و بر زبان جاری خواهد ساخت، یا حرفِ مشّدد را بدون داشتن تشدید با آگاهی از ماهیّت آن، آن را مشّدد خواهد خواند، بنا براین با توجه به آوایِ زبانِ سمنانی به هنگامِ نگارشِ آن، علاوه بر نشانه گذاریِ شش مصوّتِ معمولِ در زبانِ فارسی، مجبوریم از مصوّت‌های دیگری که در زبانِ سمنانی کارآیی دارند نیز، استفاده نموده که در این مورد در جای خود توضیح بیشتری داده خواهد شد. 

   همان طوری که در بالا اشاره شد بدون علامت‌گذاری بر واژه‌هایِ زبان فارسی، به دلیل عادت و محفوظات ذهنی به درستی خوانده می‌شوند. هرچند که لازمست بر بعضی از واژه‌های فارسی هم به دلیل شباهت شکلی و تفاوت معنایی، علامت‌گذاری کرد تا مطمئناً درست خوانده شوند. امّا واژه‌های زبان‌ها و گویش‌های محلی چنین نیستند و اگر به درستی علامت‌گذاری نشوند، نمی‌توان مطمئین بود که به درستی خوانده شوند. توجه به نمونه‌های زیر می تواند دلیلی بر این ادعا باشد.

واژه‌های مشابه شکلی در فارسی ولی متفاوت در معنی

مَهر : mahr: مَهریه، صداق.

مِهر : mehr : محبت، دوستی. 

مُهر : mohr: مُهرِ نماز، مهرهای فلزی یا پلاستیکی که دارای نشانه یا عبارتی است.

(شُکر okrš: سپاسگزاری) (شِکر šekar) (گُل  gol)  (گِل  gel) (ظُهر zohr) (ظَهر zahr : پُشت) (قُر  qor) (قِر qer)

واژه ها یا عبارتِ مشابه شکلی در زبان سمنانی ولی متفاوت در معنی

رٍژَه rεža : عبور کردن افراد نظامی در صفوف منظم از مقابل شخصی یا چیزی.

رَژَه raža   : بندی که لباس‌های خیس را  بر روی آن پهن می کنند تا خشک شوند.

: مَسین: másin بزرگ، مانند: مَسین بابا، مَسین بٍرِه، مَسین کییَه، مَسین رَز 

: مٍسین: mεśin از جنس مس: مِسین؟ : mέsin؟ می سائی؟

: دٍندون؟ : dεndun؟ بگذارم. محفظه‌ای یا سوراخی را با گذاشتن چیزی بر درِ آن مسدود کردن. مثلاً بگوئیم: دَمی گُوْنگین لوطَه دٍندون؟ dami gowngin luta dεndun؟ جلویِ تمبوشه آب را با پارچه‌های به هم پیچیده شده بپوشانم؟).

: دٍندُن:  dεndón دندان. 

: تٍلَه : tέla شکم     تلخ است= تَلَه : tàla    تَلِه، دام (میشَه تَلَه: miša tàla تلهِ موش).

: هَرچی تَه دست مِی دَِلَه تٍلین اَِندِه:  har či ta dast mey dεla tέlin εnde  هرچیزی به دستت می‌رسد در شکم بگذار. (بخور). (تٍلین  tεlin  در شکم).

: هَرچی تَه دست مِی دٍلَه تٍلین اٍندِه:  har či ta dast mey dεla tàlin εnde  هرچیزی به دستت می‌رسد در بقچه بگذار. (دٍلَه تَلین اٍندِه  talin  در بُقچه بگذار).

واژه‌های مشابه شکلی در زبان فارسی و سمنانی ولی متفاوت در معنی:

فارسی: باجِه bâje: بخش کوچکی از یک اداره یا اتاقکی که به کاری اختصاص یافته باشد.

سمنانی: باجَه bâja: باجناق.  

فارسی: اوستا avestâ اَوِستا، کتابِ مقدسِ زرتشتیان.

سمنانی: اوستا ustâ: فردِ با تجربه و کاردان در کار و صنعت.   

: خورٍش:  xorέš : خورشت   خورٍش: xurέš : خارش 

پ= توجه به زیبا نگاریِ واژه ها و خطِ نوشتاری

خط و نگارشِ حروفِ فارسی، درگذرِ زمـان آن­چنـان صیقل یافته و خوش نقش شده و به زیبایی درذهنِ ما جاگرفته است که چنانچه برخلاف آنچه که تصویـر آن در بایگانی ذهن ما وجود دارد دیده شود، نامـأنوس جـلوه خواهـد کرد و حق آن است که بر خلاف آنچه در ذهن داریـم ننگاریم ولی، نباید جهتِ نگارشِ آوایِ دقیقِ واژه‌هایِ زبانِ سمنـانی و برابریِ حروف آن با آنچه که به هنگام تجزیه واژه، گفته یا شنیده می­شود و همچنین به جهت بـرابـری آوای بخش­های تشکیـل دهنـده یک واژه با حروفِ آوانگاریِ لاتینِ همان واژه که مورد استفاده پژوهشگران عمدتاً غیر بومی قرار می گیرد، غافل باشیم. امّا گاهی در آوانگاری بعضی از واژه‌ها مجبوریم که به مانند فارسی، موضوع برابری آنچه که گفته می‌شود با آنچه که نوشته می‌شود را رعایت نکنیم، همان طوری که در همه زبان‌ها استثناء‌هایی وجود دارد، مسلماً زبان سمنانی هم به هنگام نگارش، بدون استثناء نخواهد بود. مانند واژه های: خیابان(خیابُن)، بیابان(بیابُن)، نیاز(نیاز)، و …

توضیحی در مورد مصوّت‌ها  

   از آنجایی که مصوت ها نقش عمده ای در نوشتن و درست خواندنِ گویش ها و زبان های محلّی دارند، لذا قبل از طرحِ هر مطلبی ابتدا به موضوعِ مصوّت ها پرداخته می شود.

    الفبای زبانِ فارسی شامل 32 حرف است که هر یک از آنها دارای اسم و شکلی خاص و صدایی مشخص­اند و چون بدونِ به کارگیریِ مصوت ها صدای آنها نامحسوس است، به­همین دلیل آنها را حروفِ ساکن، یا اصطلاحاً صامت گفته­اند که به کمک شش نشانة صدادار یا مصوت ( اَ ، اِ ، اُ ، آ ، او ، ای) به لفظ در می آیند. همان­طوری که کمبود یا وجود نقص در هریـک از اعضاء گفتاری، لفظ را غیر واقعی جلوه می­دهد، وجود نقص یا کمبود مصوت­ها نیز چنین خواهد بود. به نظر می­رسد که تعداد مصوتهای زبان فارسی جهت نگارشِ کلامِ زبان­هایِ محلی، کافی نبوده و تنها این شش مصوتِ فعلی توانایی لازم برای انعکاس واقعیِ آواهای محلی را ندارند. مسلماً هرقدر تعداد مصوت­ها بیشتر باشد، نوشتن و خواندن واژه­های محلی آسان­تر و به واقعیت آوایی نزدیک­ترخواهد بود. از طرفی مصوت هایِ زیاد که از نظر کویشی نزدیک به هم هستند هم باعث سردرگمی بیشتر می گردد. بنابراین از ابداعِ مصوت هایِ زیاد و مشابه هم باید اجتناب نمود.

   ازآن جائی که مصوت های فارسی برای آوانگاریِ گویش ها و زبان هایِ محلی کافی به نظر نمی رسند، لذا اجباراً می بایست علاوه بر استفادة حتمی از مصوت­های معـمول، از مصوّت هـای ساده، ترکیبی یا مصـوّت ها و علائمِ ابـداعی نیز استفاده نمود تا هم واژه­هایِ گویش ها و زبان هایِ محلی را بتوان صحیح تر نوشت و هم بتوان نزدیکتر به آوایِ اصلی آن خواند. 

   برای نگارشِ صحیحِ آوایِ زبانِ سمنانی علاوه بر مصوت­هایِ معمول در زبان فارسی، مجبوریم از مصوت های ترکیبیِ دیگری که در این زبان کاربرد فراوانی دارند نیز استفاده کنیم. همچنین بهتر است که برای نشان دادن هرگونه حروفِ صامت و مصوّتی، در کنارِ آن، از حروفِ آوانگاریِ لاتین آنها نیز استفاده گردد.

برای نگارشِ زبانِ سمنانی، ابتدا لازمست که به نکات زیر توجه خاصی مبذول نمائیم.

1: شیوة نگارشِ مصوتِ مخصوصِ زبانِ سمنانی که از کسره شروع و به فتحه ختم می گردد(   َِ-   )­ 

همان طور که پیشتر اشاره شد، در نگارشِ زبانِ سمنانی، علاوه بر شش مصوت زبان فارسی« اَ a، اِ e، اُ o، آâ، اوu، ای  i»، از دو مصوت اختصاصی دیگر، یکی« اُوْ ow ، و دیگری، مصوتی که از کسره شروع و به فتحه ختم می گردد( – َِ )  نیز استفاده می شود.

   از آنجائی که در سیستم وُردِ کامپیوتر، علائمِ خاصّی که بتوان در نوشته های سمنانی، از آن استفاده نمود وجود ندارد، لذا علاقمندان به زبان سمنانی، اقدام به ایجاد «کسرهِ وارون»  نموده اند تا بتوان از آن برای نشان دادن این مصوتِ اختصاصیِ زبانِ سمنانی، استفاده نمود. برای استفاده از کسرهِ وارون، ابتدا می بایست فونت آن را تهیه و به فونت های کامپیوتر افزود، سپس به هنگامِ نگارش باگرفتن همزمانِ دگمهِ شیفت و دگمهE  کسرة وارون را ایجاد نمود.

   زمانی که با انتخابِ فونتِ کسرِهِ وارونِ ( KasreVaron B Nazanin، مطلبی با کامپیوتر نوشته شد، آن را با خطِ، نوشته ای که فقط با فونت  B Naznin تنها نوشته شده مقایسه کنیم، متوجه می شویم که خطِ آن چنان زیبائی نخواهیم داشت.

      از طرفی، چون کسره وارون در اختیار همه کس نیست، لذا برای راحتیِ بیشرِ آنان که قصد دارند مطالبِ خود را شخصاً روی کامپیوتر تایپ نمایند، یا بخواهند که تایپیست خاصی مطالبِ ایشان را تایپ نماید، معتقدم که می توان از این علامت «   ٍ  » که دو کسره در کنار هم هستند استفاده کرد و در ضمن خطِ زیبائی هم داشت. این علامت خیلی نزدیک به علامتی است که دوستانِ علاقمند طراحی و استفاده می نمایند.

ضمناً، چون کسرة وارون، خیلی شبیه کسره است، ممکن است زیاد مورد توجه خوانندهِ مطلب قرار نگیرد مخصوصاً خوانندة غیرِ آشنا با زبان سمنانی، و حرفی را که کسرة وارون زیر آن قرار گرفته، به هنگامِ خواندن، تلفظِ آن را طوری ادا نماید که با آوای اصلی آن واژه تطابق نداشته باشد، ولی دو کسرة کنار هم بیشتر توجه خواننده مطلب را جلب خواهدکرد، در این صورت، با ارجاع دادن خوانندة مطلب به مقدمه ای که در مورد علائمِ مورد استفاده نوشته شده، کاربرد این علامت کاملاً مشخص می گردد.

       چنانچه برای تایپ مطالب، فونتِ B Nazninرا انتخاب کرده باشیم، جهتِ ایجاد علامتِ دو کسره معمولی در کنار یکدیگر، برای حرف مورد نظر، کافیست که روی صفحه کلید کامپیوتر، دقیقاً همان کلیدهائی را که برای کسرهِ وارون استفاده می شوند، دگمة شیفت را گرفته و همزمان دگمه« E » را فشار داد. این علامت «  ٍ  » با توجه به اندازة فونتِ موردِ استفاده، زیر حرفِ مورد نظر قرار خواهد گرفت. 

 چنانچه علاقمند بودید که واژه ها یا جملات نگارشی به زبان سمنانی را آوانگاری لاتین بنمائید، اضافه می نمایم که برای آوانگاری لاتینِ حروفِ صامت، از همان حروف انگلیسی متداول استفاده می شود، فقط باید برای حرفِ ( ع ) و همزه (ء) از علامت( , )استفاده گردد.

نشانة بین المـللیِ آوانگاریِ لاتینِ مصـوتِ ترکیبیِ کسره به فتحه، بنا بر اشارة  جناب آقای دکتر یدالله ثمره استاد محترم دانشگاه، در نمودارِ 4-1 مربوط به واکه ­های فارسی در صفحة 102 کتابِ « آوا شناسی زبان فارسی» چاپ ششم سال 1380 مرکز نشر دانشگاهی، این عـلامت « ε » می­باشد.

برای نمونه واژه های زیر با فونتِ ( B Naznin )نوشته شده تا حضور مصوتِ مخصوص زبان سمنانی، همان دوکسره«  ٍ » در کنار یکدیگر کاملاً مشخص گردد.

= آبِ سرد: خُنٍکُوْ                xonεkow   

 = آبگرمِ معدنی: گٍرُو                gεrow

= آب‌انبار: مُزُمبٍل              mozombεl 

 = آب خشک کن«کاغذی»: اُوْوٍرچین                   owvεrčin

= آبِ خیلی شور«آب شورِ تند و تیز» : زالٍکُوْ          zâlεkow

= آبدزدك: بَشٍر                                                        bašεr

= زن آبستن: تٍلَه دارَه جٍنیکا                    tεla dâra jεnikâ

= آبکش: هَلیم کٍشَه                                          halimkεša

= آبله: اُوْوٍلَه                                                          owvεla

=آبله رو: دٍجٍنَه دیم                                      dεjεna dim

= آبله مرغان: کَرگَه اُوْوٍلَه                         karga owvεla

= آتش: آتٍش                                                            âtεš

= حبّه آتش: آتٍشَه تولا                                    âtεša tulâ

= جرقه آتش: آتٍشَه چٍسکا                           a čεskâ šεtâ

2 : شیوة نگارشِ واژه هایی با مصوتِ ترکیبیِ( اُ + واو مجهول  ow )

  یکی دیگر از مصوّت­های ترکیبی (اُ + واوِ مجهول) است که آوانگاریِ لاتین آن نیز« ow » می باشد. در این مصوتِ ترکیبی، واوِ مجهول که واوِ ساکنی است، کاملاً به لفظ در نمی­آید، ضمناً به هنگام خواندنِ واژة های این چنینی در زبانِ سمنانی، باید به این قاعده توجه نمود که: چنانچه بعد از حرفِ مضمومی،  واوِِ ساکن وجود داشته باشد، آوای آن همان «اُوْ ow» خواهد بود مثلِ واژة « اُوْ: آب ». یا واژة « اُوْوٍلَه owvvεla» تاول، که در ابتدای آن از نشانة مصوّتِ ترکیبیِ« اُوْ ow » استفاده ­می­شـود،  همچنین واژه هایِ: شُوْ    šow  یعنی«شب»،  بُوُن bown یعنی « بام »، « زُوْنَهzowna  » یعنی«زانو» یا « شُوْنَه ŝowna » یعنی «شانه»، «وٍلُوْvεlow » گـلاب. «گوشتُوْ guštow» آبگوشت. «گٍرُوْ gεrow » چشمة آب معدنی، «کَشکُوْ  kaškow »آبِ کشک یا دوغِ کشک، « چَربُوْ čarbow »آبِ چرب. و واژه­هـای هـم خوانشِ فارسی و سمنـانیِ«اُوْلاد owlâd»، حُوْض howz»، دُوْلٍتdowlεt  ». «کُوْلی kowli »، «کُوْدَن kowdan»، «مُوْز mowz» و واژه­هـای سمنـانیِ«تُوْ tow» به معنی «تب»،« سُوْز sowz  » به معنی« سبز»، « قُوْ qow » به معنـیِ « قوطی کبریت خالی»،«گُوْز gowz» به معنـیِ «بزرگ»، «رُوْضَـه rowza »، همان« روضه»، «سُوْنـگsowng » به معنیِ« سنگ»، «رُوْنـگrowng  » به معنیِ«رنگ»، «جُوْلjowl  » به معنیِ« گود»، « لُوْ low » به معنی سوراخ، و امثال آنها که در میانة واژه از مصوّتِ ترکیبیow استفاده گردیده است. 

3 = شیوة نگارش واژه های سمنانیِ مختوم به ضمّه 

   از آن جایی که برای نگارشِ زبان سمنانی، رسم الخط خاصی نداریم و همة دست اندرکاران نگارشِ زبانِ سمنانی از حروفِ زبان فارسی استفاده می کنند، پس بهتراست الگویِ نگارشِ زبانِ سمنانی، تا حدودی تابعِ رسم الخطِ زبانِ  فارسی باشد، و چون زیبا نگاریِ خط هم مدِّ نظر است، لذا، به آخر آن دسته از واژه های تک حرفیِ زبانِ سمنانیِ مختوم به ضمّه، به جای ضمّه، واوِ جایگزین ضمّه اضافه می نمائیم، تا به مانند فارسی، کلمة تک حرفی نداشته باشیم،{فقط ضمیرِ اوّل شخصِ مفرد، «مَن» که در زبانِ سمنانی

« a اَ » گفته می شود و مفتوح است، مانند( اَ مییون a miyun من می آیم) یا( اَ مٍشین a mεšin من می روم} همچنین ضمیرِ سوم شخصِ مفردِ زبانِ سمنانی که( اُ o )گفته می شود( اُ مِی o mey او می آید)یا(اُ مٍشو o mεšu او می رود) به صورتِ آوائی نوشته و تک حرفی باقی خواهد ماند، تا ضمیر سوم شخص زبان سمنانی، با واژة سوم شخصِ مفردِ فارسی(او) تشابه شکلی و تلفظی پیدا نکند. لذا این دو ضمیر از این قاعده مستثناء می باشند. بنابراین، برگردانِ سایرِ واژه های فارسی به سمنانی که مختوم به ضمّه می شوند، مانند:«اینجا »نوشته می شود« اٍنجو εnjo »، « آنجا:اونجو unjo »،« «که:کو ko »، «مال من: موmo »، « مال او: ژوžo »، و واژه های«تو» ضمیرِ دوم شخصِ مفردِ فارسی، و عدد«دو» به مانندِ فارسی نوشته می شوند:« تو to »، و « دو do » و همچنین سایر واژه های مشابه.

4= شیوة نگارش واژه هایی که در خود دارای حروفی با آوای ضمّه هستند

   میدانیم که در نگارشِ زبانِ فارسی، برای نوشتن بعضی از واژه­هایی که دارای ضمّه است، به جای نشانة ضمّه بر رویِ حرفِ مضموم، از واوِ بیانِ حرکتِ ضمّه یا واوِ جانشین ضمّه، بعد از حرف مضموم استفاده می­شود، برخی از این واژه ها، در نگارشِ فارسی پیشینه ای دارند. پس درست آن است که چنین واژه هائی همانند نگارشِ فارسی نوشته شوند، مانند: خوش، خوراک، خورد و خوراک، خورشید، خورش، خورجین، خود، و… امّا واژه های خوردن، خوابیدن، خواباندن، نوشیدن و واژه های این چنینی که در زبانِ سمنانی به شیوة دیگری گفته می شوند، چگونه باید نوشت؟

   چون برای نگارشِ زبانِ سمنانی نیم نگاهی به رسم الخطِ فارسی داریم تا زنجیرة وابستگی واژه ها با ریشة باستانی آنها و فارسیِ معیار گسیخته نگردد، لازم است که واژه های فوق را این چنین بنویسیم: خوردن: بُخوردیُن boxordyon ،  خوابیدن: بُخوتیُن boxotyon ، خواباندن: بُخوسٍندیُن boxosɛndyon ، نوشیدن: واخوردیُن vâxordyon  و …

   همان گونه که در واژه های فوق ملاحظه می شود، دو حرف«خو xo» که وجه مشترک بینِ زبانِ سمنانی با واژه هایِ زبانِ باستانی است، در این زبان همچنان محفوظ مانده است. ضمناً باید دانست که با کنار گذاشتن نشانِ مصدریِ(یُن yon)از این کونه واژه ها  آنچه که می ماند « بُخوردboxord »،  « بُخوت boxot»،  « بُخوسٍند boxosɛnd »،

« واخوردvâxord » جایگاهی دستوری دارد و مصدر مرخّم نامیده می شود. باید بدانیم که حتّی بعضی از مصدر ها، با کنار نهادنِ علامتِ مصدریِ«یُنyon» دارای مصدر مرخم نمی شوند، (این هم جزء استثنائات این زبان است).

   همان طوری که ملاحظه می فرمائید، برای نوشتنِ(یُن yon )نشانِ مصدری، در واژه های فوق، که حرفِ اوّلِ آن دارای ضمّه است و هیچگونه شباهتِ نوشتاری یا گفتاری با واژه های فارسی ندارد، از ضمّه استفاده شده نه از واوِ جایگزین ضمّه.

   پس شایسته است که، در این قبیل واژه ها، از واوِ جایگزین ضمّه استفاده نکرده و ننویسیم( یون   yun) چون از نظرِ آوائی نقضِ قرض خواهد بود. و همچنین در حدِّ امکان به هنگامِ نوشتنِ واژه های مشابه، بهتر است که بر روی حرفِ مضموم، از ضمّه استفاده نمائیم. همچنین، به خاطر داشته باشیم که این قبیل واژه ها را نیز اینچنین بنویسیم، (هُشتُنhošton  یا: خُشتُن  xoštonخویشتن)، (تُوْوٍستُنtowvεston تابستان)، (زَِمٍستُن  zεmεston زمستان)، (وَشُنvašon  گرسنه)، (تَشُن  tašon تشنه) و مصدرهای(بٍرٍتیُن bεrεtyon ریختن)، (بٍدوتیُن bεdotyon دوختن)، ( بٍپٍتیُن bεpεtyon  پختن)، (هاتیُن hâtyon  گرفتن)، ( بٍشیُن  bεšiyon  رفتن) و واژه های مشابه.

تبصره: به منظور زیبانگاریِ واژه هایی که دارای یکی از پنج حرفی که به حرف بعد از خود متّصل نمی شوند(( د. ذ. ر. ز. ژ )) می توان به جای گذاشتنِ ضمّه بر بالای آنها، از واوِ جایگزین ضمّه درکنارِ حرفِ مضموم استفاده کرد. نظیر: تهران« تٍهرون»، جلو« پٍرون»، شمیران،« شٍمرون» و … البته لازم به یادآوریست که حرف«و» هم جزء حروفی است که به حرف بعد از خود متصل نمی شود ولی از این قاعده مستثنی است.

   همچنین، در نگارشِ واژه هایِ سمنانی که عیناً به مثلِ فارسی بیان می شوند مانند: زُکام ، زُهد ، دُرسا ، مُرید، مُراد، دودل ، و … عیناً به مثلِ فارسی بنویسیم و نباید طوری نوشت که با نگارش فارسیِ آن واژه، در تعارض باشند.

    همچنین، لازم به یادآوریست که چنانچه در واژه ای، یکی از حروف آن دارای مصوتِ ضمّه و یکی دیگر از حروف آن دارای مصوت(اوu)بود، حتماً روی حرفِ مضموم، علامتِ ضمّه گذاشته شود تا با حرف(و) نشانة(اوu ) تداخل پیدا نکند. مانند: مٍذُنون mεzonun یعنی: میدانم. ننویسیم: (مٍذونون)، برای این که، خوانندة مطلب، مخصوصاً خوانندة غیرِ بومی، ممکن است (واوِ)اوّلِ بعد از(ذ)، که جایگزینِ ضمّه است و صدایِ( اُ o )دارد، با (واوِ)دوّم که دارای صدایِ( او u ) می باشد را اشتباه بخواند، و همین امر، ایجاد ابهام خواهد کرد.

5= لزوم نگارشِ هایِ غیرِ ملفوظ در پایانِ واژه­هایِ مختوم به فتحه یا کسره

   همان­طوری که می­دانیم در نگارشِ خطِ فارسی، به آخرِ واژه­هایِ مختوم به فتحه یا کسره، هایِ غیر ملفوظ(یا هایِ زینت) اضافه می نمائیم. مانند، سایه، دانه، مایه، گریه و امثال انها، بر همین اساس ما کـه برای نگارشِ زبانِ سمنانی تا حدودی از اُلگویِ زبان فارسی استفاده می­کنیم، ضروری به ­نظر می­رسـد کـه در پایانِ واژه هایِ مختوم به فتحه یا کسره از هـایِ غیرِملفوظ« ه » یا هایِ زینت استفاده شود، تا مانند نگارشِ زبانِ فارسـی حضورش را در واژه مشخص، و زیبایی واژه را هم حفظ کرده باشیم. امّا در آوانگاریِ لاتین این قبیل واژه ها نیاز به اضافه کردنِ حرفِ لاتین(h) علامتِ های غیر ملفوظ نیست، مانند: ( گٍریَه gεrya به معنیِ: گردن)، ( بُرمَه borma به معنیِ: گریه)،       ( هَمَه hama)، «همه»، ( مٍگَه mεga به معنیِ: می خواهی)، (مایِه mâye به معنیِ: می­گوید) و(ماپٍرسِه mâpεrse به معنیِ: می­پرسـد)،(کاسَه kâsa = کاسه، (ماشَه mâŝa به معنیِ: اَنبُر، ( سیقَه siqa  به معنیِ: سیخ، ( لاکَه lâka به معنیِ: لاک، ( مَرزَه marza به معنیِ: وَردنِه.

6= لزوم گذاشتن تشدید بر بالای حرف مشدّد

   همان­طوری که قبـلاً هـم ذکر شد، چشم ما بر حسب عادت واژه­ای را که یکی از حروفش دارای تشدید است ولی تشدید بر رویِ آن نباشد، با توجه به محفوظات ذهنی، و با آگاهی از ماهیّتِ آن، حرفِ مشّدد را بـدون داشتن تشدید، مشّدد خواهیم خوانـد. می دانیم که در نـگارشِ فارسی، وقتی دو حرفِ هـم ­جنس در یک کلمه در پیِ یکدیگر واقع شونـد که اوّلی ساکن و دوّمی متحرک باشد، حرف ساکن را حذف و به جای حرفِ حذف شده روی آن دیگری علامت تشدید(ّ ّ ) مـی­گذاریم.

   از آن­جایی که این قاعـده درزبان ها و گویش های محّلی هـم رایج است، بنابراین برای صحیح خواندنِ واژه­هـا و جمـلاتِ هر زبان و گویشی، به هنـگامِ نوشتـنِ آن، به مانند نگارشِ زبانِ فارسی پس از حذفِ حرفِ ساکن، بر روی حرف دیگر باید علامت تشدید گذاشته شود، ولی در آوانگاری لاتین این قبیل واژه ها مجبوریم حرف مشدّد را دوبار بنویسیم. مانند واژه هایِ(ِهچّیhečči) به معنیِ هیچ. و « وٍنّییَهvεnniya » به معنیِ، بینی، و« دٍنّییَهdεnniya » نیست، « جٍنّییَهjεnniya » همسر، زن، «بوکّوواتّیُنbukkuwâttyon » زدن، «پاکّی pâkki » همگی، تماماً، «هَپّی وُ تَپّیhappi vo tappi » اصطلاحاً به معنیِ خوردن و خوابیدن، «تَپَّهtappa » توپِ بازی، « چٍپّاتییَه čεppâtiya » لواشک، و … .

7= شیوة نگارشِ واژة« ای» نشانة وحدت یا نشانة نکره

   در زبان فارسی«ای» نشانة وحدت یا نکره است، که پس از کلماتِ مختوم به هایِ بیانِ حرکت (های غیر ملفوظ) می آید. مانند: پرنده ای، خانه ای که به صورت« یی» و « ئی» نیز نوشته می شود. مانند: خانه یی، خانه ئی.

                  (فرهنگ بزرگ سخن، انتشارات سخن. تهران. 1381 جلد اول، ص 672).

   در زبانِ سمنانی، اگر منظور از«ای» به معنای«یک»، نشانة وحدت باشد، به همین صورت «ای i » نوشته می شود. مانند: (ای دَفَه):یک دفعه.( ای کاری هاکَه):یک کاری بکن.( ای جا بَنین): یک جا بنشین. (ای تیمَن): یک تومان، و …

   امّا اگر«ای» به عنوان نشانة نکره به کار برود، بهتر است که به صورتِ آوائی آن، یعنی

« یی» نوشته شود. در این حالت نباید آن را به صورت« ای» نوشت چون که معنای«یک» نشانة وحدت پیدا خواهد کرد. مانند: خانه ای که بزرگ باشد، می خرم:(کییِه یی کو گُوْز بو، مِیْرینون). یا: باغچه ای را که سبزی کاشته ام آبیاری کن: (کَرده یی کو سُوْزی دَِکاشچَن اُوْ هادِه). و …  با توجه به این که بین گویش افراد محله های مختلف سمنان تفاوت­های تلفظی وجود دارد، لذا ممکن است بعضی گویشوران واژة«یی» را« ئی» تلفظ کرده و به همین شکل نیز بنویسند.

   ضمناً اضافه می نماید که در زبان سمنانی«ای» از ادات تعجّب نیز محسوب می شود، که هرچه این مصّوت کشیده تر ادا شود، شدّتِ تعجّب را می رساند. 

8 = شیوة نگارشِ واژه های سمنانیِ که در تلفظ، دارای دو حرف (ی) هستند

   همان طوری که قبلاً بیان شد، لازمست واژه های سمنانی را که دقیقا با واژه های فارسی همخوانی دارند مانند پیاز، نیاز، سیاه، شیار، ریاضت، سیاست، و … به همان صورتی بنویسیم که در فارسی نوشته می شوند. ولی واژه هایی که بخشی از آن شبیه فارسی است، به همان شکل فارسی و بخش دیگر آن که شباهتی به فارسی ندارد به صورت آوایی نوشته شوند، مانند (خیابان) که می شود«خیا+ بُن= خیابُن»، و (بیابان) که می شود «بیا+بُن= بیابُن»، و امثال آنها، با این کار هم چهرة خط فارسی حفظ شده و هم آنچه که نوشته شده با آنچه که تلفظ می شود مطابقت دارد. امّا، واژه هایی که هیچ گونه شباهت گویشی و نگارشی با فارسی ندارند، به صورت آواییِ آن نوشته شوند تا هم خواندن آن آسانتر و هم با آوای اصلی مطابقت داشته باشد. مانند واژة «خواستن» که به زبان سمنانی می شود«گییابیُن giyâbyon»، همچنین واژة«آمدن» که به سمنانی می­شود« بییٍمیُنbiyεmyon » . باید بدانیم که پس از کنار نهادن نشان مصدرِ(یُن  (yonدر زبان سمنانی، مصدرِ مرخّمی چون گییاب، یا « بییٍم»، کاربرد ندارد. همچنین بعضی از واژه ها با کنار نهادنِ علامت مصدریِ«یُنyon» دارای مصدر مرخم نمی شوند، (این هم جزء استثنائات این زبان است).

   این گونه واژه ها و مشتقاتِ آن هیچ شباهت نوشتاری با زبان فارسی ندارند که بخواهیم عیناً به مثل فارسی بنویسیم، پس می توانیم در نگارش آن از هر دو«ی » استفاده کنیم. مثلا در جُملِة: «از او خواست»، بنویسیم: « ژو پی گییِش žo pi giyeš ». با این شیوه، در جائی که دو«ی» شنیده می شود، همان دو«ی» نوشته می شود، یا: «خواست بیاید»، (گییِش بِی giyeš bey)، ( مَنٍگییِش بِی manεgiyeŝ bey ) « نمی خواست بیاید»، ( بییٍما biyεmâ) «آمد»، ( نییٍما (niyεmâ  « نیامد»، او آمد: او بییٍما « o biyεmâ ».، وٍنّییَه  vεnniya« بینی »، جٍنّییَه  jεnniya « زن، همسر»، دٍنّییَه dεnniya « نیست»، و امثال آنها.

9= شیوة نگارشِ واژه­های سمنانی که در نگارش مشابه یکدیگرند ولـی در خوانش و معنی با یکدیگر متفاوتند.

   بعضی از واژه­هایِ گفتارِ سمنـانی در نـگارش، ظاهراً با یکدیگر شبیه­اند درحالی­که وقتی به لفظ درمی­آینـد مشخص می­شـود کـه بریکی از مصوت­های آن تکیه بیشتر است، برای آن کـه بتوانیم به هنـگام نگارش، مصـوتِ تکیه دار را هـم مشخصاً بنویسیم لازمست، مانند علائم آوانگاریِ لاتین، از حروفی استفاده کنیم که علامتِ کوچکی بر بالای مصوت های تکیه­دارِ فارسی و سمنانی گذاشته شده باشد که متاسفانه چنین حروفی نداریم، لذا مجبوریم فقط با مصوت­هـای موجود آنهـا را علامت گذاری نموده و در متنِ جمله، پِی به معنیِ آن برده و تلفظِ آن واژه را صحیح ادا نمائیم. ولی در آوانگاریِ لاتینِ این قبیل واژه ها، می­توان با انتخاب نشانة مناسب که نشان دهندة مصوّتِ تکیه دار مثلاً «اَ á» بر حرف مربوطه است، آوانگاریِ لاتین چنین واژه­هایی را درست نوشت.

مانند واژه های{کَرَه(کرةِ لبنی) kará } و{ کَرَه «از سبزیـجات»kára   همچنین { وَرَه (برّه) vará  }،{ وَرَه (برف)vára  } و ( شٍتَه šεtá  1= آفتِ گل و گیاه، 2= آب دهان که از لب و لوچه آویزان شود). امّا، از آنجائی که در نگارش فارسی، نشانه هایی برای نشان دادن چنین تکیه کلام هایی وجود ندارد تا  بتوان آوای درست این گونه واژگان را به خواننده رساند، تنها راه این است که، باید گفتار گویشوران را شنید تا تلفظِ درست را دریافت.

10= شیوة نگارشِ واژه­های سمنانی که در فارسی با واوِ ربط به واژة بعدی مرتبط می­شوند که به آنها واژه های هم نشین یا واژه های مرکب هم گفته می شوند.    

      می دانیم که در فارسی گاه دو واژه چنان با هم شده اند که نام یکی، نام دیگری را به یاد می آورد مانند: دار و درخت، تند و تیز، شُل و ول، نان و پنیر، کوی و برزن، قتل و غارت، کِشت و کار، کُشت و کُشتار، درهم و برهم، آمد و شد، رفت و آمد، خورد و خوراک، و … در سمنانی نیز واژه هایی هم نشین از این دست داریم که گاه با فتحه و گاه با ضمّه به هم می پیوندند و با هم نوشته می شوند که به شرح زیر توضیح داده می شود.

الف= نگارش دو واژة همنشین با پیوند فتحه – َ 

   از آن جایی که در بعضی از دو واژة هم نشینِ فارسی، در زبانِ سمنانی، واوِ ربطِ بین آن دو واژه، تبـدیل به فتحه مـی­گردد، لذا لازم است پس از حذفِ واوِ ربط، در پایانِ واژة اول، هایِ غیر ملفوظ اضافه شود، مانند دو واژة فارسی «سر و سـامان» که به سمنانی می شود« سَرَه سامُن sara sâmon».یا دو واژة «برف و باران» که می­شود «وَرَه وارٍش ِ   vàra vârεš»، همچنین«دوستان و رفقا» که می شود «دوستَه رَفیقیdusta rafiqi ». شُل و ول«شُلَه وٍل»، گِل و شُل« گٍلَه تیل»، ظروف مس و غیرِ مس« مٍسَه مٍلا»، دود و دم« دییَه دَمَ»، گند و بو« گُندَه گٍواز»، یا: «گَندَه بویی»، مرغ ها و جوجه ها«کَرگَه چوتِه»، دست و صورت«دَستَه دیم»، و …  

ب= نگارش دو واژة همنشین با پیوند ضمّه –ُ 

   در زبان فارسی بینِ بعضی از دو واژه هم نشین، واوِ مفتوح نوشته می شود که در زبان سمنانی این واوِ مفتوح، تبدیل به واوِ مضموم می گردد مانند: کلاغ­ها وَ کبوترها « کٍلِه وُ کوتٍریkεle vo kutεri»، البته این دو واژه را بعضی از گویشوران«کٍلِه کوتریkεle kutεri» یا« کٍلا کوتٍری kεlâ kutεri» هم می گویند. گاوها وَ الاغ ها« گِی وُ خَری»، بیل وَ کُلنگ« بالَه وُ کُلُنگ»، و … 

  در زبان فارسی گاهی بین دو واژه­، الزاماً از واوِ مضمومِ استـفاده می­شود و صـدای واوِ مَضموم هم کاملا مشـهود است، در سمنانی نویسی هم واوِ بین دو واژه نوشته و باید بر روی آن، عـلامتِ ضمّـه گذاشت، تا واو حتماً مضموم خوانده شـود. ماننـد: کوه و بیـابان که می شود« کوه وُ بیابُن ku vo biyâbon». من و تو « اَ وُ تو a vo to ». پدر و پسر« پییَه وُ پیر  piya vo oir»، مادر و دختر« مِی وُ دُتَهmey vo dota   »، و …  

   همچنین دو واژه هم نشینِ فارسی که با واوِ ربط نوشته و این واو، با صدای ضمّه خوانده می شود، در سمنانی نویسی هم واوِ ربطِ بین این قبیل واژها بدون هیچ گونه علامتی نوشته و مثل فارسی، با صدایِ ضمّه خوانده می شود. مانند: شهر و بیابان« شَهر و بیابُن ahr-o biyâbon š »، نان و پنیر« نون و پَنیرَه»، چرخ و فلک« چَرخ و فَلکَه»، گندم و جو« گُندُم و جَه»، کوچک و بزرگ «کَسین و مَسین»، گفتن و خندیدن«بات و بخند»، گفته و ناگفته« بات و نوات»، این واو، همان واوِ جایگزین ضمّه است که بین دو واژه نوشته و به صورتِ ضمّه تلفظ می شود. 

{توضیح: برای آگاهیِ بیشتر از دو واژة همنشین در زبان سمنانی، که توسط جناب آقای دکتر مصطفی جبّاری استاد دانشکده علوم انسانی دانشگاه سمنان پیشنهاد و ارائه شده، می توانید به صفحات 1167 – 1189 جلدِ دوّمِ کتابِ فرهنگِ واژگانِ فارسی به سمنانی تألیف نگارنده مراجعه فرمائید}. 

11= شیوة نگارشِ بعضی از واژه­های دو یا سه هجایی و واژه های ترکیبی، که آیا باید آنها را منفصل نوشت یا متصـل؟

    در کتاب«دستور خط فارسی» فرهنگستان زبان و ادب فارسی، همچنین استادان محترم ادبیات، جدانویسی را سفارش می کنند، هرچند که از قاعدة فراگیر، گاه موردی بیرون خواهد رفت ولی«جـدا نویسی» یـک قاعده است، باید توجه داشت که برای رعایت این قاعده نباید واژه­هـای دو، یا چند هجایی را با فاصله یا با خط تیرة بین هجا ها جدا از هم بنویسیم، در این صورت ضمن آن که زیبایی خط را از دست خواهیم داد، فـردی که آشنا به آن گویش نیست، ممکنست هجاهایِ آن واژه را جدا جدا بخوانـد که مسلماً صوتِ حاصله با صوتِ اصلی واژه متفاوت خواهد بود مانند واژة: (پییَه piya) یعنـی (پدر)، چنانچه آن را به ایـن صورت(پی یَه pi ya) یا (پی- یَه pi-ya ) بنویسیم خواندن آن خـالی از اشکال نخواهد بود، در واژة فارسیِ«نشستن» وقتـی بخواهیـم به زبانِ سمنـانی بنویسیم، خواهیم نوشت« بٍنیٍستیُن  bεnyεstyon» ، بنابراین، یک پارچه نویسی این قبیل واژه ها صحیح تر به نظر می رسد.

   همچنین در مـورد دو واژة مرکبی که یکی از آنهـا اسم و دیـگری فعل است، چنانچه منظور نوشتن کلامِ گفتگویِ عامیانه است، بهتر است که حتّی الامـکان آنهـا را نیزمتصل بنویسیـم، ماننــد: بیـرون آمــد «بیرینٍما   birinεmâ »، خوش آمدن«خوشٍمّیُن xošεmyon »، خوش آمـد«خوشٍما   xošεmâ »، خوش آمـدی «خوشٍمیچِـه xošεmiče ». امّا، چنانچه منظور نوشتار ادبی است، یا واژه هــای مرکبی که مصدری یا پیشوندی را در خود پنهان دارند،  بهتر است که واژه های فوق و واژه های مشابه آنها، نیم فاصله نوشته شوند تا فعل اصلی آن مشخص باشد. مانند: بیرون آمد« بیرین­­اٍما birin-εmâ »، خوش آمدن« خوش­­اٍمیُن  xoš-εmiyon»، خوش آمد«خوش­اٍما    xoš-εmâ »، خوش آمدی« خوش­اٍمیچِه xoš-εmiče »، یا: بیرون آمدن« بیرین­اٍمیُن birin-εmiyon »، به سوی خود کشیدن« هُشتُن­اٍتیُن hošton-εttyon »، و … 

12= شیوة نگارش کلمة« هم» در زبان سمنانی

   کلمة « هم» که در فارسی به معنای« نیز» می باشد، در زبان سمنانی هم به همین معنی به کار می رود، این کلمه را باید جدا از کلمه ماقبل خود نوشت، مانند:« مُشتلُق هَم مٍگِش»، یعنی:« دستخوش هم می خواهد»، امّا می تواند در صورت ضرورت به کلمه ماقبل خود نیز متصل گردد که در این صورت، حرفِ « ه » هایِ غیر ملفوظِ واژة «هم»، حذف و حرف ماقبل خود را دارای مصوت فتحه می نماید که واژة:« مُشتلُق هَم مٍگِش» می شود: « مُشتلُقَم مٍگِش moštεloqam mεgeš ». یا: «مو رَه هَم باتِش» می شود: « مورَم باتِش  moram bâteš » یعنی: به من هم گفت. یا:« هُشتُن لَلٍکُن هَم بُوْوٍتِش» می شود:«هُشتُن لَلٍکُنَم بُوْوٍتِش hošton lalεkonam bowvεteš ».یعنی: کفش های خودش را هم درآورد.  با چنین نگارشی گاهی تطابق آنچه که گفته می شود با آنچه که نوشته می شود، نا دیده گرفته می شود. زیرا گویشوران، گاه دو واژه را چنان به هم چسبیده می گویند که بخشی از واژة نخست به واژة دوم می چسبد. در فارسیِ غیر نوشتاری نیز چنین است: اونَم اومد، « او هم آمد»، مَشتلُقَم مٍگِش«مژدگانی هم می خواهد»، خوشومدی« خوش آمدی»، مارَم بُرد «ما را هم برد»، اگر نقشِ مهمی را که تطابقِ مکتوب و ملفوظ در بازشناسی زبان یا گویش دارد بپذریم، باید بپذیریم که همان را بنویسیم که می شنویم.

   باید توجه داشت که بعضی از نویسندگان یا شعرای سمنانی سُرا، به دلیلِ سکونتشان در محله هایِ مختلف شهر، بنا برگویشِ خود، یا بنا به ضرورتِ شعری، کلمة« هم » را به گونه های مختلفی گفته یا می نویسند. شاید بهتر این است  بپذیریم آنگاه که واژة« هم» پس از وازه ای دیگر می آید می توان آنرا گونه گون نوشت همان گونه که گویشوران گونه گون می گویند و می نویسند.

13= شیوة نگارش واژگان راه یافته به زبان سمنانی

   این واژگان ممکن است از فارسی، عربی، یا زبان های دیگر به زبان سمنانی راه یافته باشند.

الف= هر واژه ای که در فارسی و سمنانی، تلفظی بسیار نزدیک به هم دارد، حتّی اگر گفتارش متفاوت باشد، با همان املائی می نویسیم که در فارسی نوشته می شود. صابون«صابین»، حوله « حُولَه »، قابلمه« قابلُما »، اتاق«اُتاق»، افسار« اُوسار»، ساطور« ساطول»، و …

ب= هر واژة عربی که بی تغییر در سمنانی به کار می رود، همان گونه نوشته می شود که در فارسی یا عربی: حتماً، اصلاً، حُکماً، عنقریب، عجالتاً، اَجَل،  قیامت، محشر، روضه، و …

پ= هر واژة زبانِ بیگانة دیگر، که در زبان سمنانی به کار می رود، همان گونه نوشته شود که در فارسی نوشته شده، مانند: دکتر، واکسیناسیون، سونوگرافی، ژئوپولیتیک، بوتون «بِتُن»، رادیو، فاکس، کراوات و … 

ت: امّا گاه واژة راه یافته به سمنانی، تغییر آوا می دهد مانند: ساعت و دقیقه، (سات و دَقّه)،(ساتَه دَقَّه) تلفن (تیلیفُنَه)، لُکوموتیو (لُکوموتیوَه)، موتور(ماتورَه)، کنتور(کانتور)، آمپول(آمپولَه)، تلویزیون(تیلیویزیُنَه)، تلگراف (تیلیغراف)، اسامی افراد مانند: معصومه(مَعصوما)، زهره(زُهرا)، محمد(مَمّد)، محمد ابراهیم(مَدَِِبرِن)، محمد اسماعیل (مَدٍسمِل)، محمدعلی(مٍندٍل)، و … چنین واژگانی را بایدهمان گونه نوشت که شنیده می شود. (تطابقِ ملفوظ با مکتوب).

ث: همان طوری که در زبان فارسی واژه هایی که دارای همزه هستند با همزه نوشته می شوند مانند: مطمئین، آئین، مؤمن، مأمون، تأمین، مأیوس، مأنوس و … در نوشتن واژه های زبان سمنانیِ که در خود حرفِ همزه دارند نیز باید با همزه نوشته شوند مانند: لولِئین(آفتابه سفالین)، نُقرِئین اَلنگو(النگوی نقره ای)، نُقرِئین شُوْوی( شب های نقره ای)، گِئین شاخ( شاخِ گاو)، پُلی دیمَه جوئین( پلِ روی جوی)، جِئیز(جهیزیه)، آروئین جِئین نون( نانِ جوِ امروزی)، کِئین سَر دَبَِست( درِ چاه را ببند) و …

14= شیوة نگارش واژه های مرکب و مشتق

    واژه هائی مانند گلاب(گل+آب)، همدرس(هم+درس)، همسر(هم+سر)، بیهوش، بیخود، بیچاره، بیزاز، بیقرار(بی+…)، که از دو واژه تشکیل شده ولی در ترکیبِ خود«یک واژه» شده اند را باید سرِ هم نوشت، مگر آن که شکل کلمه، خوش نشست و چشم نواز نباشد مانند: بی غیرت که نباید چنین نوشت: « بیغیرت »، یا: بی تربیت « بیتربیت »، و … این گونه واژه ها را حتماً باید جدا نوشت. 

15= میزان در نگارش، گویشِ کدام نسل است؟ 

   از آنجایی که گویشِ نسلِ جوانِ امروزی مخصوصاً آنان که مدتی خارج از محدودة جغرافیایی سمنان زندگی کرده یا آنان که از طفولیت به فارسی گویی عادت داشته اند، چنان با فارسی درآمیخته که گاه شنیدن برخی آواها از آنان بسیار نا مأنوس است. از سوی دیگر گویشِ گویشورانِ کهنسال، به دلیل سکونت آنان در محّله های مختلف شهر که بعضی از واژه ها را به شیوة خود تلفظ می کنند، نه تنها یکسان نیست، بلکه کاربرد آن در گفتار و نوشتار آنان نیز مختلف است، پس شاید بهتر آن باشد که هریک از گویشورانِ کهنسال یا میانسال آن گونه که می گویند بنویسند و اصل را به گویش و نوشتة آنان قرار دهیم.

16= شیوة نگارشِ حروفی که نوشته می شوند ولی به تلفظ در نمی آیند:

   در زبان سمنانی واژه هایی وجود دارند که یکی از حروف میانیِ تشکیل دهندة آن، عمدتاً حرف « ه » های غیرملفوظ یا حرف « ع » می باشد که در گفتار بعضی از افراد آشکار و در گفتار بعضی دیگر پنهان است و به لفظ در نمی آیند، ولی نمی توان آنها را نادیده گرفت لذا می توان به هنگام نوشتن، بر بالایِ این حروف نشانة مکث « ْ» (یا علامت جزم در متون عربی) گذاشته شود تا نشانة وجود آن حرف باشد که نوشته ولی خوانده نمی شود و فقط یک مکث بسیار کوتاهی دارد. مانند واژه های: «شَهْر= شهر»، «شَِعْرَه= شعر»، « بَعْضی یا بَضی= بعضی»، «مَِهْمُن=  مهمان» و امثال آنها.

17= شیوة نگارشِ واژه­های سمنـانی که دارای حروف مشابـهِ صوتیِ(ت،ط) و (ث، س، ص) و ( ح، ه ) یا (ز،ض،ظ) و (غ، ق ) هستند چـگونه بایـد باشد؟

   همان طوری که قبلاً هم بیان شد، آن شمار از واژه هایی که در فارسی یا عربی نوشته شده اند و در سمنانی هم به همان شکل و تلفظ کاربرد دارند، با همان حروفـی نوشته شونـد که در زبان فارسی نوشته شده اند. صواب، ثواب، سلاح، صلاح، صلح، صندلی، غذا، قضا، یا: صابون« صابین»، افسار« اُوٌسار»، زمهریر« زَمٍلیر»، ضرر« ضَلٍر» و سایر واژه ها، با توجه به سوابق و معنایِ آنان نوشته شوند، مانند: واژة هٍکات، به معنیِ« سخن»(مرحوم پرویز پژوم شریعتی بر این باور بود که واژه«هٍکات» فارسی قدیم است و با«حکایت» واژة عربی، پیوندی ندارد.        (واژه نامه گویش باستانی سمنانی. جلد اول. صفحه133).

 زیلَه«صبر، طاقت»، نَقزیت«نزدیک»، زالَه«کیسة صفرا» و همچنین در نوشتن واژه هایی که مشخص نیست  با حرف«غ» باید نوشت یا«ق» مانند: غوزوغوزو(قوزو قوزو)«درگوشی سخن گفتن»، غییَه(قییَه)« فریاد ناگهانی»، غٍنَّه غون(قنّه قون)« اولین صدای نامفهوم کودک»، غَلٍمیسَه(قَلٍمیسَه)« مارمولک »، مَقٍسَه(مَغٍسَه)« مگس»، مٍنقالی کردیُن(منغالی)« چنگ زدن و خاراندن»، چَغٍلَه(چَقٍلَه)« تفریح و گردش مختصر»، بهتر آن است که درپاورقیِ مطلب،آن واژه ها را با حرف دیگری هم نوشت تا مورد انتقاد ادیبان قرار نگیرد.

18= شیوة نگارش اعداد ترتیبی

   آن گاه که در فارسی عددی کنار پسوند«–ُ  مین» قرار می گیرد، در نگارشِ زبانِ سمنانی،این گونه باید نوشته شود:«-ٍ مین» مانند: چهارُمین: «چارٍمین rεminâč » ، شصتُمین: «شَصتٍمینastεmin š » ، هفتادُمین: «هَفتائٍمین haftâεmin »، هشتادُمین«هَشتائٍمین haštâεmin »، صدُمین«صِی ئٍمین seyεmin »، اوّلین« اُولٍمین owlεmin »، دوّمین« دویٍمین doyεmin »، سوّمین« هِیرٍمین heyrεmin ، هِیرَِئٍمین heyraεmin » ، ضمناً آن گونه که در فارسی نمی نویسیم چهاراُمین، هشتاداُمین، سه اُمین، بهتر آن است که در سمنانی نویسی هم ننویسیم: چاراٍمین، شصت اٍمین، هِیرَه اٍمین.

19= شیوة نگارش مصدر ترکیبی(اسم+فعل)  

    در زبان سمنانی نگارشِ اسم، همیشه با مصدرهای، اٍندیُن εndyon ، اٍوَِردیُن εvεrdyon ، اٍمیُن εmyon ، کٍردیُن   kεrdyon ، وٍندیُن  vεndyon ، وٍمیُن  vεmyon ، وٍتیُن  vεtyon ، همراه است. به شرح زیر: 

19- 1= واژة فارسیِ لا گذاشتنِ چیزی در چیزِ دیگر، یا فریب دادن که به زبان سمنانی می شود: « لااٍندیُنlâεndyon  »، یا: به پایِ کسی گذاشتن: « پااٍندیُن pâεndyon » ، واژة فارسیِ « لایِ منگنه گذاشتن: «لایی منگٍنِه اٍندیُن» lâyi mangεneεndyon ، واژة  فارسیِ پشتِ چیزی گذاشتن، مثلاً کتاب را پشت کیف گذاشتن، که به زبان سمنانی می شود: «پَشی اٍندیُن» pašiεndyon یا: چیزی را به صورت بار، برکول«پشت» کسی گذاشتن،«پَشتی اٍندیُن» paštiεndyon. روی هم گذاشتن: «دیمَه هُمی اٍندیُن dimahomiεndyon»، واژة  فارسیِ «گرو گذاشتن» که به زبان سمنانی می شود: گٍرو اٍندیُن gεruεndyon ، 

  19-2= واژة فارسیِ به لرزه درآوردن می شود: لَرزَه اٍوردیُن larzaεvεrdyon ، واژة فارسیِ پس آوردن: پَشی اٍوَِردیُن pašiεvεrdyon ، درآوردن مثلاً میخ از تخته یا دیوار،«وٍرٍوٍردیُن= وٍرْاٍوٍردیُن vεrεvεrdiyon» ، کسی را عصبانی کردن،«دٍرٍوٍردیُن= دٍراٍوٍردییُنdεrεvεrdyon » ، حوصلة کسی را سرآوردن، سَرٍاٍوٍردیُن= سَرٍوٍردیُن sarεvεrdyon» ، به درد آوردن: «دردی اٍوردین dardiεvεrdyon». و … 

19-3= درد آمدن: «دَردی اٍمیُن» dardiεmyon  ، جلو آمدن: جٍلُواٍمیُن jεlowεmyon  با توجه به این که این جمله، جٍلُووٍمیُن jεlowvεmyon  هم گفته می شود.

19-4=  در زندگی ناخواسته با کسی ساختن: سَرَه کٍردیُن sarakεrdyon ، یا: دیشب ناخواسته با او گذراندم: اُشُنَه نَگییا نَگییا ژو رَه سَرَه کٍردَن  ošona nagiyâ nagiyâ žo ra sara kεrdan

19-5= جلو انداختن: جٍلووٍندیُن  jεlowvεndyon  (1= جلو انداختن مثلاً کار کسی را، 2= چیزی را جلو کسی یا حیوانی انداختن 3= کسی را بدرقه کردن).

19-6= جلوآمدن: جٍلُوْوٍمیُن jεlowvεmyon  ، با توجه به این که این جمله، جٍلواٍمیُن jεlowεmyon  هم گفته می شود.

19-7= جلوکشیدن:  جٍلُووٍتّیُن  jεlowvεttyon

19-8= جلوی کسی یا کاری را گرفتن: جٍلوْ بتّیُن  jεlowbεttyon

 19-9= هُم وٍندیُن homvεndyon « 1= به هم انداختن دو نفر برای نزاع 2= جور کردن دو چیز با هم مثلاً در و تخته را». 

20= لزوم رعایت چند نکتة مهّم(قاعدة دستوری) در نگارش و خوانشِ زبان سمنانی 

   هرچند که این مبحث مربوط به دستور زبان سمنانی است، ولی یادآوری آن در این مقطع ضروری به نظر می رسد:

در موردِ حرفِ(یِ)

الف= در زبانِ سمنانی حرفِ«یِ» به مانند فارسی یایِ نسبت است. سمنان، سمنانی. گرمسار، گرمساری، دامغان، دامغانی. در زبان سمنانی، تلفظ این(یِ) به مصوّتِ(ایi  ) تبدیل می شود و چنین تلفظ می گردد: (سٍمَن، سٍمٍنی sɛmɛni). (گَرمسار، گَرمساری garmsâri). (دامُن، دامُنی dâmoni)، (شاهرود، شاروتی šâruti )، و …        

ب= در زبانِ سمنانی، چنانچه حرفِ(ی)، در پایان بعضی از اسامیِ مختوم به حرفِ صامت، اضافه گردد،((از نطر تلفظ با رعایت قاعده فوق)) آن را به اسم جمع تبدیل می کند. مانند: اَسب، «اَسبی asbi». شمشیر، «شمشیری šɛmširi». کتاب، «کتابی kɛtâbi». میز، « میزی mizi»، و … البته لازم به یادآوری است که ساخت اسم جمع در واژه های مختوم به فتحه و حرف« آ » شیوة دیگری دارد که بیان آن خارج از این بحث است. همچنین لازم به ذکر است که بعضی از اسامی در زبان سمنانی، مفرد و جمعشان یکی است، مانند: نَلی nali« تشک، تشک ها»، پَلی pali « پهلو، پهلوها»، شووالی šuwâli « شلوار، شلوارها»، شَِوی viεš « پیراهن، پیراهن ها» و …

  پ: همان طوری که در بند الف بیان شد، در هر واژه­ای از زبانِ سمنانی که یکی از حروفِ تشکیل دهندة آن حرفِ (ی)، و چنانچه حرفِ ماقبل(یِ) صامت باشد، در این حالت، صدای آن(یِ)، صدایِ مصوّتِ (ایi ) به خود می گیرد. مانند: (بی(bi  بدون، (چی  či) به معنی: غذا ، (سی si ) همان عددِ سی، (کی ki ) چه کسی؟، (میmi  ) به معنیِ: مو ، و همچنین واژه­های: میردٍکا mirdεkâ «مرد، یا: مردِ ناشناس» ، جٍنیکا jεnikâ « زن، یا: زنِ ناشناس» ، (خین  xin ) یعنی خون و … 

  ت: اگر در واژه­ای، حرفِ ماقبلِ(یِ) دارایِ مصوتِ کسره باشد، صدایِ (یِ) همـان یایِ(ی) ساکن است. ماننـد: (مِی (mey مادر یا: (مِی mey)می آید، و (صِی (sey  همان عدد صد، یا: (کِی key) چه وقت؟ و بِی bey«بیاید»، )پِی(pey «پا ها»، (رِی rey« راه »، (قِی qey) « استفراغ»، (گِی qey) « گاوها»، (هِی hey )« راندن حیوانات»، (یِی yey ) یاد، خاطر. و …

   همان طوری که میدانیم، در بسیاری از واژه های زبان فارسی، بعد از حرفِ مکسوره در ابتدا یا میانة واژه ها، یایِ(ی) ساکن نیز وجود دارد. مانند: خِیر ، خِیرات ، سِیل ، مِیل ، مِیدان ، عِین ، غِین و …

در زبان سمنانی که نیم نگاهی به قواعدِ نوشتاریِ زبانِ فارسی داریم نیز، چنین است، به مانند: بِین beyn (بیائید، بیایند)، مِین meyn (می آیند)، بِینی beyni (ببین)، مِینی؟  meyni ?(می بینی؟)، وِیمَه veyma (بادام) و …

ضمناً، در زبان فارسی، در پایانِ واژه های مختوم به کسرِه، هایِ غیر ملفوظ( ه )یا هایِ زینت، نوشته می شود مانند: سایِه ، کرایِه ، میانِه ، ادامِه ، کمانِه ، بیعانِه ، و …

 ولی در زبان سمنانی، در پایانِ اکثرِ واژه های مختوم به فتحه، با هایِ غیر ملفوظ نوشته می شود مانند: سایَهsâya (سایِه) ، مییُنَه miyona (میانِه) ، پِینَه peyna(نامِ تکیه ایست در شهرستان سمنان)، بُرمَه borma (گریِه)، گٍریَه gεrya (گردن)، رُوْضَه rowza (روضِه) و …

البته یادآوری می گردد که، واژه های فاعلیِ مختوم به کسرِه، با های غیر ملفوظ نوشته می شوند مانند: میارِه miyâre (می آورد) ، بیارِه biyâre (بیاورد) ، بَبٍرِه babεre  (ببرد) ، مٍبٍرِه  mεbεre (می برد) و …

ولی، عمدتاً واژه هائی که مختوم به کسرِه هستند، به یای(یِ) صامت ختم و نوشته می شوند نه با های غیر ملفوظ( ه).

همان طوری که قبلاً هم بیان شد، در اکثر واژه ­های سمنانی، بعد از حرفِ مکسوره چه در ابتدا، و چه در میانة واژه ها، نوشتن حرف(یِ)صامت هم ضروری است.

 ((با عنایت به واژه هائی که در کتاب« آداب و رسوم مردم سمنان، تالیف مرحوم محمد احمدپناهی«پناهی سمنانی»، از انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران 1374 »که کتاب مورد قبول اکثرِ سمنانی نویسان می باشد، مطلبِ زیر نوشته شده است و برای راهنمائی کسانی که قصد دارند به آن کتاب مراجعه نمایند، در کنار واژه های مورد نظر، شمارة صفحه آن کتاب قید می گردد)).

و امّا، واژه هائی که دارای حرف مکسوره هستند و بعد از آن نوشتنِ(ی) صامت الزامیست.

:(رِیکَه با رِیکا بَشین reyka bâ reykâ bašin )، یعنی: زود باش راه بیفت برویم.

:(زِیکی دارَن مِین zeyki dâran meyn )، یعنی: بچه­ها دارند می آیند.

:(آرو زِیکی اٍنجو دَبین âru zeyki  εnjo  dabin )یعنی: امروز بچه ها اینجا باشند.

:(هٍرِین زِیکُنَه با بِین مِیدُنی وٍرزٍشی hεren zeykona bâ beyn meydoni vεrzεši)یعنی: فردا به بچه ها بگو بیایند میدان ورزش.

:(اییَه بِیتَه شَِعرَه دٍر وَصفی پِیغَمبٍری با iya šε,ra dεr vasfi peyqambεri bâ)یعنی: یک بیت شعر در وصفِ پیغمبر بگو. 

:(بِینی دُرُست مایون؟ beyni dorost mâyun?  ) ببین درست می گویم؟

   امّا، در نوشتة بعضی از دست اندرکاران سمنانی نویس، دیده می شود که اکثرِ واژه های مختوم به کسره را، با های غیرملفوظ« ه » نوشته اند. آیا واقعاً می توان نظیرِ واژه ­های زیر را که مختوم به کسره هستند و بعضی از واژه ها به مانند فارسی تلفظ می شوند، مغایرِ با واژه های فارسی با های غیرملفوظ نوشت؟ مسلماً خیر.

لذاپیشنهاد می کنم که این چنین بنویسیم:

&= بِیbey    :« بیاید»       : ننویسیم: بِه be  

مثلاً: اَگَه اُ بِی، اَیَم مییون = اگر او بیاید، من هم می آیم.

&= پِی  pey :« پاها»        : ننویسیم: پِه pe   (ص 114 کتاب فوق الذکر)

مثلاً: رِیکَه با پِی با = زود باش بلند شو. یا: هُشتُن پِی جَمَه کَه = پاهای خودت را جمع کن.

   در زبان سمنانی واژة(پا)که مفرد است و به مانند فارسی تلفظ و نوشته می شود، ولی (پاها) که جمع و منظور هر دو پاست را بایایِ(ی) جمع،(پِی pey) باید نوشت.

&= خِی xey :«خایه ها، بیضه ها»      : ننویسیم: خِه xe   مفردِ این واژه(خایَه پا)ست.

مثلاً: مٍگَه تَه خِی مٍنجَن؟ = مگر بیضه هایت را می کشند؟

&= رِی rey :«راه »    : ننویسیم: رِه re     (ص 238 کتاب فوق الذکر)

مثلاً: رِیکَه با رِیکا = زود باش راه بیفت.  یا: تُنتٍری رِی بَشَه. یعنی: تندتر راه برو. (ص59)

&= صِی sey :« صد»    : ننویسیم: صِه se     (ص 57 کتاب فوق الذکر)

مثلاً: ایزی صِی نَفٍری اَِنجو دَبِین= دیروز صد نفر اینجا بودند. 

&= قِی qey :« استفراق یا استفراغ»    : ننویسیم: قِه qe  (در زبان سمنانی،این واژه دقیقاً به صورت فارسی تلفظ می شود، پس باید به مثلِ فارسی نوشت).

مثلاً: اٍنقَد بُخوردِش تا کو قِی هاکٍردِیش= آنقدر خورد تا که قِی کرد. 

&= کِی؟ key :« چه وقت»:    : ننویسیم: کِه ke  ( این واژه هم به مانند فارسی تلفظ می شود که باید به مثل فارسی نوشت).    

مثلاً: کِی میا ؟= کِی میایی؟    

&= کِی key «چاه و چاه ها»       : ننویسیم: کِه  ke

مثلاً: مُطبقی کِییَه پُر وابیچی(چاه آشپزخانه پُر شده)یا: کِی پُروابیچَن: یعنی: چاه ها پُر شده اند.

&= گِی gey : « گاوها»    : ننویسیم: گِه ge    مفرد این واژه(گا) می باشد.

مثلاً: گِی مٍچارٍنِه= گاوها را می چراند. 

&= مِی mey :« می آید یا مادر»    : ننویسیم: مِه me    (ص 29، 35، 55، 59 کتاب فوق)

مثلاً: مو مِی دارِه مِی= مادرم دارد می آید.

&= هِی hey (کلامی برای راندن حیوانات)          : ننویسیم: هِه he 

مثلاً: خَرون هِی کَه= الاغ ها را بران(هِی کن). 

&= یِی yey «یاد، خاطر»           : ننویسیم: یِه ye   (ص17، 232، 236 کتاب فوق الذکر)

مثلاً: تَه یِی مِی؟ = یادت می آید؟، به خاطرت می آید؟

در مورد حرفِ(و)

ث: در هر واژه­ای از زبانِ سمنـانی ­که یـکی از حروفِ تشکیل دهنـدة آن، حرف واوِ ساکن(وْ) باشد، و حرف واوِ ساکن، بعد از حرفِ صامتی قرار داشته باشد، به ماننـد فارسی، حرفِ واو، صدایِ مصّوتِ «او u» به خود می­گیرد ماننـد: بود bud، دود dud ،  سـود sud ، رود rud . عـود ,ud   و واژه­هایِ سمنانیِ (دوشُوْ dušow): شیرة خرما یا انگور. (بوسا busâ ): بوسه. (روتخُنَه rutxona): رودخانه. (یوزَه yuza): گردو، (دوریژ  duriž ): بریز، و مانند آنها.

ج: چنانچه حرفِ واوِ ساکن، بعد از حرفِ مضمومی قرار بگیرد، حرفِ واو، به مانندِ فارسی صدایِ مصّوتِ « اُوٌ ow » به خود خواهد گرفت مانند واژه­های فارسیِ حُوْض howz، مُوْزmowz ، کُولیkowli ، دُوْلت dowlat. بنابراین، در واژه هایی که دارایِ مصوتِ( اُوْ (ow یعنی دارایِ واوِ ساکنِ بعد از حرف مضموم هستند، بر بالایِ حرفِ مضموم، از ضمّه استفاده گردد، مانندِ واژه های سمنانی« ذُوْما  zowmâ»یعنی«داماد» یا:« زُوْنَه zowna » یعنی« زانو »، یا:« رُوْن rown» یعنی« ران »، « سُوْز sowz»: «سبز»،

« گُوْزgowz»:« بزرگ»، بُوْن bown»:«بام».

در مورد مصوتِ(او u )

  چ: اگر در واژه­ای از زبانِ سمنـانی، حرفِ بعـد از مصـوتِ (او u)، مصوتِ (آ â) باشد، به هنـگام خواندن یا گویشِ این واژه، متوجـه می­شویـم که بین این دو مصوت، واوِ ساکنی هـم پنهان است که آشکارا ادا نمـی­شود، لـذا برای تلفظ واقعیِ واژة مورد نظر، در نگارشِ آوایِ سمنانیِ آن، بین این دو مصوت، حرفِ ( وْ ) ساکن و درآوانگاری لاتینِ آن، علامت واو مجهول(w) اضافه می­کنیم. مانند: شووْآلیŝuwâli  : شلوار یا، خووآرَهxuwâra  : خوار( منظور گرمسار است بـا بخش هـای وابستة به آن)یـا، خووْآکَهxuwâka  : خواهر، یـا، بوکووْآتّیُن bukuwâttyon  : زدن، یا، رووْا ruwâ  : گربـه، یا، سووْاربییُن  suwârbiyon  : سوارشدن، جووْآزَه بٍرِه  juwâza bεre : برادرِ ناتنی، جووْآسَه نون juwâsa nun : نان بیات، شب مانده،  و … 

 به نظر می رسد که ایـن مصوت(uwâ)، نشان دهندة قدمت زبان سمنانی می باشد که حدّ فاصل زبان باستانی و زبان معیار است.

چ: چنانچه در واژه­ای از زبانِ سمنـانی، حرفِ بعـد از مصـوتِ (او u)، مصوتِ (اَ a )، (اِ e ) یا )ای i ) باشد، به هنگام نگارشِ چنین واژه ها، چه به زبان سمنانی و چه آوانگاری لاتین آنها بدون واسطه بعد از مصوت (اوu )، مصوت (اَ a )، (اِe   ) یا  )ای i ) قرار می گیرد. گویش آن دارای آوای روشنی از «همزه» در خود دارد. اکنون با همان آوای کم رنگ این واژه ها را بگوئیم: روئَه ru,a : روده، که جمع آن می شود (روئِه ru,e ). بعضی گویشوران می گویند «رووَه  ruwa جمع: رووِه ruwe» ، یا: توئَه tu,a توت. که جمع آن می شود: توئی tu,i ، روآ ruâ :گربه، برخی گویشوران می گویند «رووآ ruwâ » ، « نوئَه کاسَه  nu,a kâsa»،«کاسة نو» ، « جوئَه ju,a ، جووَه juwa  ، ج: جوئی ju,i» ، چوئَه (چوب است)ču,a  ، ج: چوئی یَنyan  ču,i چوب ها هستند، و امثال اینها. 

سخن پایانی: 

در نگارش این دستورِ کار چند نکته، جایگاه ویژه داشته است:

1: برای کسانی نوشته شده است که می‌خواهند سمنانی را با الفبای فارسی بنویسند.

2: برای کسانی که فارسی می‌دانند ولی سمنانی را نمی‌دانند و می‌خواهند به کمک فارسی دانی خود سمنانی را بخوانند یا بنویسند.

3: تا آنجا که امکان داشته، تلاش شده تا قواعدی را که پیش از این، به نام مصوبه فرهنگستان بوده است، نادیده گرفته نشود.

4: گفتار گویشوران میانسال امروزی را میزان کویش دانسته، نه گفتار کهنسالان و پیشینیان و نه گفتار جوانانی را که با زبان سمنانی، رابطه‌ای آکواریومی و از پشت شیشه دارند.

5: این شیوه نگارش، تنها از آن رو نوشته شده است که گویش نویسی از پراکندگی و نا بسامانی به سامان داری و یکسان نویسی تا آن جایی که شدنی است و نویسندگان می‌پذیرند به انجامد. نه از آن رو که کاری دانشورانه شده باشد

6: بسیار روشن است که این شیوه نگارش، کاستی‌هایی دارد امّا باید بپذیریم که داشتن یک شیوه نگارش مناسب، بهتر از پراکنده نویسی، بسیار بسیار ارزنده تر است.

7: بسیار به جاست که کسی یا انجمنی، رنج ضبط صوتیِ این آواها را بر خود هموار کند و همه آنچه را که باید گفته شود بگوید تا گفتار و گویش گویشوری، برای گویش پژوهانِ آینده بماند و آنان این آواها را بشنوند. ارزش چنین کاری به زودی بر همگان روشن خواهد شد.

   در خاتمه وظیفه خود میدانم که مجدداً از همکاری و هم فکری دوستان محترمِ کارگروه نگارش «آئین نگارش زبان سمنانی» استادانِ ارجمند آقایانِ عبدالمحمد خالصی، محمدرضا طاهریان، محمدحسن جواهری و مخصوصاً استاد دکترمصطفی جباری، که در این جزوه از مطالب آنان بهره برده‌ام، صمیمانه سپاسگزاری نمایم.

ذبیح‌الله وزیری «وزیری سمنانی»

1402/03/02

شیوه نگارش زبان سمنانی 

فهرست منابع:

1. استفاده آزاد از پیشگفتار کتاب واژه‌نامه گویش باستانی سمنانی. مؤلفان: محمدحسن جواهری و پرویز پژوم شریعتی. انتشارات آبرخ سمنان. چاپ اول. 1387   

2. ایستگاه زبانشناسی شناختی و نقشگرا، پارسا بامشادی. @cog_linguistics             

3. درآمدی بر گویش شناسی، علی اکبر شیری، چاپ اول 1386 ، انتشارات مازیار.                                                                  

4. آواشناسی زبان فارسی، آواها و ساخت آوایی هجا، ویرایش دوم، دکتر یدالله ثمره، چاپ ششم سال 1380 مرکز نشر دانشگاهی،

5. فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی دکتر حسن انوری، انتشارات سخن، چاپ اول زمستان 1381  

6. دستور خط فارسی، مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی، چاپ اول خرداد 1381  

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو

آثار و تألیفات

مطالب دیگر

سرگذشت نفت خوریان سمنان

سرگذشت نفت خوریان سمنان

   مولف در مقدمه این کتاب می نویسد: بهره برداری و استخراج نفت در ایران، داستانی گسترده و طولانی دارد که گستردگی آن تقریبا پهنای

تاریخ راه آهن استان سمنان

تاریخ راه آهن استان سمنان

   مولف علاقمند به کارهای پژوهشی است که کسی تاکنون به سراغ آنها نرفته است. وی در پیشگفتار این کتاب(تاریخ راه آهن سمنان) چنین می

گنجینه ای از مثل های گویش سمنانی

بخش ششم از ن  تا  ی (پایانی) 

مثل هائی با اولین حرف( ن  n )   & : نٍدٍرد‌يُن اي جوُر، دٍرد‌يُن هٍزار جور گٍرٍفتاري‌يَه. nεdεrdiyon i jur- dεrdiyon hεzâr jur gεrεftâriya .

گنجینه ای از مثل های گویش سمنانی

بخش پنجم از  گ  تا  م

مثل هائی با اولین حرف( گ  g ) &: گاپاسٍكَه مٍمُنِه، نه بويي دارِه نَه دَم.  gâpâsεka mεmone – na boyi dâre na dam.                                   =

ارسال پیام