شرح‌حال، عکس‌های سنین مختلف و احکام ورزشی پدر

آن گنج نهان در دلِ خانه، پدرم بود         

هم بال و پرم بود و هم تاجِ سرم بود

هرجا که زمن نام و نشانی طلبیدند     

آوازه نامش، سندِ معتبرم بود

عبدالعلی وزيری, بر اساس دست نوشته پدرش مرحوم ملا ذبيح الله، در پشت صفحه اول قرآن كه ممهور به مهر خودش نيز می‌باشد، در تاريخ شانزدهم ذيقعده سال 1319 هجری قمری مصادف با دوازدهم عقرب (آبان) 1280 هجری شمسی، در محله اسفنجان سمنان متولد شده است.

از آنجائی كه نامبرده در خانواده‌ای متولد شده بود كه پدر و پدر بزرگش مرحوم محمد علی ملقب به شيخ (1), از افراد با سواد و اهل مطالعه بودند و به سواد آموزی نيز اهميّت می دادند, ‌لذا پدرش او را جهت سواد آموزی در سن هشت سالگی به مكتب سپرد. چون مكتبِ (ملا غلام) نتوانست روح كنجكاو و پر تلاطم وی را ارضاء نمايد, لذا پس از دو يا سه سال پدرش او را به مدرسه (پاچنار) در محله سراچه كه از مدارس سبك جديد آن دوران بود, برد.

   از كودكی وی اطلاعات دقيق تری در دست نيست. جز آن كه نامبرده در سن 12 سالگی پدرش را كه تنها حامی و مشوق او دركسب علم بود, از دست داد. پس از فوت پدر بمنظور تأمين مخارج زندگی خود، ‌مادر و خواهرش,‌ مجبور به ترك تحصيل شده و چون در سنّی نبود كه بتواند مغازه كسبی پدرش را اداره نمايد لذا اجباراً در كارگاه قالی بافی كه در آن سالها تازه در سمنان رواج يافته بود, مشغول به كار شد.

   وی با ذوق و علاقه وافری كه دركار قالی‌بافی از خود نشان داد توانست در كمترين مدت به مقام استادی در اين فن برسد و پس از گذشت چند سال, خود اقدام به تأسيس كارگاه قالی‌بافی كرد و در اين زمينه شاگردان زيادی تربيت نمود.

    حدودا در سال1313 در يكی از نوسانات فاحش قيمت مواد اوليه, بسياری از قالی بافان سمنان ورشكست و مجبور به تعطيلی كارگاه خود شدند, آقای عبدالعلی وزيری هم يكی از آنان بود. پس از اين واقعه نامبرده درتاريخ 1313/11/09 وارد خدمت دولت گرديد و در اداره دارائی شهرستان سمنان، به عنوان كارمند مشغول بكار شد.

   از آن جائی كه وی جوانی برومند و علاقمند به ورزش بود, حدوداً  از سال 1300 شمسی شروع به فعاليت های ورزشی نموده و در بعضی از رشته‌های ورزشی از قبيل راه‌پيمائی, ‌دوچرخه‌سواری, كوه‌نوردی, وزنه‌برداری, شنا مخصوصا كشتی و ورزش باستانی تبحّر لازم را پيدا كرده بطوريكه در سال 1319 شمسی قهرمان كشتی پهلوانی و كشتی آزاد در شهرستان سمنان می‌شود و در مهرماه همان سال جهت انجام مسابقه قهرمانی كشور عازم تهران می‌گردد. 

پيوست‌های شماره1 و 2 و 3 :(فتوكپی نامه‌های­ شماره 3734-1319/06/31 و 9129-1319/07/1 و 12147-1319/09/4 به امضای رئيس دارائی مالی شهرستان سمنان ).

    او ساليان متمادی مربی كشتی در سمنان بوده و حتی بمنظور تشويق بيشتر جوانان ورزش دوست در سال 1325 شمسی با هزينه شخصی اقدام به تأسيس باشگاه ورزشی در محل سابق سينما خورشيد واقع در محله سراچه سمنان می نمايد و به عنوان مربی به تعليم و تربيت ورزشكاران پرداخته و جنبشی در امر ورزش سمنان به وجود می آورد.

پيوست شماره 4: (فتوكپی پرداخت اجاره چهار ماهه خرداد الی شهريور سال 1325 محل باشگاه).

به دليل ناملايمات موجود و كارشكنی های افراد مغرض و عدم همكاری اوليای امور ورزشی وقت وی باشگاه تأسيسی خود را تعطيل و مدتی از مربيگری كناره‌گيری می نمايد ولی به ادامه ورزش باستانی و كشتی پهلوانی و کشتی آزاد می‌پردازد تا جائی كه در مهرماه 1326 مجددا برای انتخاب قهرمانان ايران جهت مسابقه كشتی آزاد با قهرمانان كشور تركيه عازم پايتخت می‌گردد. پيوست شماره 5 و6: (فتوكپی نامه 2925-07/23/ 1326 و فتوکپی کارت شرکت در مسابقه کشتی).

   وزيری هميشه مشوق ورزشكاران, ورزش دوستان مخصوصا دانش آموزان بود و برای تشويق آنان از هيچ امری فروگذاری نمی‌نمود. در اين مورد می توان به پیوست شماره 7 اشاره نمود. (موضوع نامه مورخ 1329/10/30 وی صادره به عنوان رياست محترم اداره فرهنگ شهرستان سمنان در مورد اهداء جايزه به دو نفر از دانش آموزان و پاسخ شماره 10240-30/10/ 1329 رئيس فرهنگ سمنان).

   به علت فعاليت‌های چشم گير ورزشی, از طرف فرماندار و رئيس سازمان تربيت بدنی سمنان طی حكم شماره 13-1334/01/24 به سمت سرپرست و مربی باشگاه مرداويچ منصوب و همچنين طی حكم شماره 12-1334/01/24 به­ منظور شركت در كلاس داوری كشتی به سازمان تربيت بدنی و پيشاهنگی ايران معرفی می‌گردد. و پس از گذراندن دوره‌های مربوطه بر حسب مصوبه مورخ 1335/02/18 انجمن ملی تربيت بدنی ايران و بر اساس توصيه آن انجمن از طرف فرماندار و رئيس انجمن ملی تربيت بدنی سمنان طی حكم شماره 40/ت –1335/02/25 به سمت مربی كشتی شهرستان سمنان منصوب می شود. پيوست های شماره 8 و 9 و 10.

   آقای وزيری از سال 1334 به بعد بارها به دليل موفقيت‌های ورزشی و اجتماعی و ابراز علاقه به تربيت جوانان ورزشكار و شركت در مراسم نوروزی و گذراندن دوره‌های داوری كشتی آزاد در پايتخت مورد تشويق و تقدير مقامات ورزشی كشور قرار گرفته و به عنوان يكی از مباهات ورزشی شهرستان سمنان معرفی شده‌است.

در نتبجه سالها تلاش بی‌وقفه در امر ورزش وی از طرف رئيس سازمان تندرستی جوانان و تربيت بدنی ايران طی حكم شماره 1070/ف 14284-1339/12/06 از مربی‌گری به رياست هيئت ورزشی كشتی سمنان منصوب می‌شود. كه سالها در اين سمت انجام وظيفه نموده است. (پيوست شماره 11)

   آقای عبدالعلی وزيری علاوه بر اينكه كارمندی وظيفه شناس و صادقی بود (پیوست های شماره 12 و 13 فتوکپی نامه‌های شماره13361 -2026/ظ – 1317/04/02 و 3465-13 /3/1329) هيچگاه در امر ورزش و مربی‌گری كوتاهی نكرده و از انجام كشتی پهلوانی و ورزش باستانی در زورخانه‌های سمنان غافل نبوده تا جائی كه سالها يكی از پهلوانان ورزش باستانی اين شهر بوده است.

   وزيری از دوستان ورزشكار خود هميشه به نيكی ياد می‌كرد. دست نوشته‌ای به تاريخ 1351/08/04 از او بجا مانده كه نام ورزشكاران باستانی را كه مكرر با يكديگر ورزش كرده اند و در آن تاريخ به رحمت ايزدی پيوسته بودند  را در آن ذكر كرده است :

الف: نام ورزشكاران زورخانه ميدان (كه در حاشيه شمال غربی ميدان تيرانداز فعلی واقع بود):

  1- حاج حسين كاشفی 2- حاج غلامعلی بزاز  3- حاج بابا فاميلی  4- حاج فتح الله سلامت 5-حاج عبدالحسين خرم 6- حاج محمد حسن الهی 7- حاج عبدالحسين عراقی 8- مشهدی تقی شجاعی 9- مشهدی رمضان كارگر 10- عبدالحسين شكوهی (خياط) 11- كربلائی حاج آقا فاميلی (اخوی محمد آقا خياط) 12- آقا محمد علی ظهيری  13- آقای عبدالحسين كوزه ساز 14- آقای علی تفضلی 15- آقای يدالله خدام عباسی

ب: نام ورزشكاران ورزش خانه سراچه: 1- آقای حاج عبدالحسين اخوا، 2- آقای سيد مرتضی طاهری، 3- آقای ميرزا عباس مستشيری

، 4- آقای ميرزا غلامحسين خان يغمائی، 5- آقای عميد زاده

پ : نام ورزشكاران زورخانه غدیر آباد ( سی سر و شاهجو)

1- آقای حسن قاضی شريعت پناهی، 2- آقای حسن بهشتی، 3- آقای بخشی (كلاه مال)  

مرشدان زورخانه میدان عبارت بودند از مرشد تقی و مرشد قنبر مرشدیان. مرشد زورخانه سراچه حاج محمد نایب زاده. مرشد زورخانه غدیرآباد، مرشد ولی حرمان نژاد.

زورخانه‌های دیگر سمنان عبارت بودند از:

1= زورخانه کهنه دژ (باشگاه ورزشی بلور)، بانی آن مرحوم فرج الله مداح.

2= زورخانه پهنه (کَبلُن کیژَه)، مرشدان این زورخانه عبارت بودند از: مرحوم قنبر مرشدیان و حاج محمد نایب زاده.

پهلوانان شناخته شده آن زمان عبارت بودند از:

1= حسن الهی پناه، معروف به: حسن پَهلَِوُن. 2= یدالله خدام عباسی، معروف به: یدُالله پَهلَِوُن. 3= حسین شجاعی پدر شعبانعلی شجاعی که خود قهرمان وزنه برداری بود، معروف به: پَهلَِوُن شجاعی. 4= عبدالعلی وزیری، معروف به: پَهلَِوُن وزیری. (2)

وزيری به دليل اشتياق وافر به ورزش و پرداختن به امور ورزشی خيلی دير به فكر تشكيل خانواده افتاد. وی در خرداد ماه سال 1320 در سن چهل سالگی با دوشیزه گوهر رفیعی، فرزند محمدعلی رفیعی که از بیداد و غارتگری های نایب حسین کاشی به ستوه آمده و از انارک به سمنان پناهنده شده بودند، ازدواج كرد. حاصل اين ازدواج نه فرزند است. شش پسر و سه دختر به این شرح: ذبیح الله متولد 1321/01/23 ، عبدالمحمد متولد 1323/04/27، علی اکبر متولد 1325/10/21، نصرت متولد 1327/12/19، بهزاد (ماشاالله) متولد 1331/04/30، منصور متولد 1334/01/14، مسعود متولد 1337/01/14، پروین متولد 1340/04/20، نسرین متولد 1345/08/15, به جز سه نفر از فرزندان پسر, بقيه آنان فرهنگی و حتی اغلب، همسرانشان نيز فرهنگی هستند. علاوه بر این، یکی از فرزندان (عبدالمحمد) اولین لیسانسیه تربیت بدنی در سمنان می باشد و دو نفر از دختران وی (نصرت و نسرین) نیز دانش آموخته تربیت بدنی بوده که در دبیرستانهای سمنان و حتّی دانشگاه مشغول تدریس بوده اند. و اين خود نشانه علاقه شديد پدر نسبت به فرهنگ و ورزش و گسترش آن در سطح خانواده و جامعه بوده‌است.

    وزيری در مهرماه 1342 با درخواست شخصی و پس از 26 سال و سه ماه خدمت دولتی در اداره دارائی شهرستان سمنان با شصت و دو سال سن به افتخار بازنشستگی نائل آمد. او هميشه با همكاران و دوستان صديق و هم فكر خود همراه و همگام بوده است.

   نامبرده, علاوه بر ورزش, ‌به امور فرهنگي و آموزش و پرورش علاقه وافری داشت و به آن عشق می‌ورزيد. از اينكه به علت نا ملايمات زندگی موفق نشده بود كه در امر فرهنگ و دانش اندوزی موفقيت قابل قبولی كسب نمايد هميشه متأثر بود. او دارای طبع ظريف و قريحه‌ای سر شار از شعر و شاعری بود و از عنفوان جوانی به سرودن شعر پرداخت. وی به زبان سمنانی و فارسی شعر می‌سرود, اشعارش دارای مضامين جالب و بديعی است. در مورد نحوه تحصيل خود شعری به زبان سمنانی و همچنين در مورد علاقه وافر خود به كسب علم و اظهار تأسف از عدم موفقيت در ادامه تحصيل شعر به زبان فارسی سروده, او از افراد متقلب و عوام فريب متنفر بوده و در اين زمينه هم اشعار متعدد دارد. وزيری از ارادتمندان مو لا علی بود. بمناسبت شهادت مولی الموحدين چنين سروده است :

با تيغِ ستم، ملجم ناپاك چه ها كرد 

اندر دو جهان شيون و غوغا به پا كرد

جبرئيلِ امين گشته سيه پوش در امشب 

از عرشِ برين خون به زمين می چكد امشب

با چشمِ حقيقت بنگر كون و مكان را 

غمناك و سيه پوش ببين هر دو جهان را

در بين سروده‌های وی, اشعار عرفانی نيز به چشم می‌خورد. در وصف ورزش و سالم‌سازی جسم و روح و صداقت در رفتار و گفتار و افكار و تشويق جوانان به تحصيل علم و دانش و سازگاری با ناملايمات و داشتن مناعت طبع و همچنين در مذمت بيكاری و كبر و غرور اشعار متعددی سروده است. وی مردی خوش ذوق و خوش سخن و متواضع و خوش برخورد بود. معروفيت نامبرده به پهلوانی اوست نه به شاعری, ولی به دليل ذوق شاعری در زمينه های مختلف شعر سروده است.

در وصف ورزش چنين می‌گويد:

ورزش چه خوش است, صفات ورزش چه خوش است  

نيكی و جوانمردی و گردش چه خوش است

در جای مناسبی و خوش آب و هوا

با جمع رفيقِ خوب, ورزش چه خوش است  

یا این که:

در فصل بهار صبحگاهان چه خوش است             

نیکو صفتّی و و شاد و خندان چه خوش است

رفتن به گلستان و تماشا کردن         

با گُل صفتانِ نیک، ورزش چه خوش است

همچنین معتقد بود که:

یک‌باره به ورزش ننمائید سرعت

هرکار که آهسته و پیوسته شود 

چند روز دیگر باز نمائید غیبت

در آخر آن توان گرفتن سرعت

در جای دیگری چنین می گوید:

عمرم که کنون ز هشتاد و یک بگذشت 

دو ثلث به تجربت به ورزش بگذشت

زحمت بکشیدم و بسی سنجیدم 

شادم که جوانی‌ام به ورزش بگذشت 

در باره مناعت طبع و متكی به خود بودن چنين اشاره مي كند :

هر زمان جانا توانی, باغبانِ خويش باش

لب فروبند و گله منمای و خيرانديش باش

هيچ گاه طالب مشو بر دست رنجِ ديگران 

شانه خم كن زير كار و شاد و بی تشويش باش

از نظر عرفانی معتقد است كه :

گر ز خود خالی شوی, محبوب جايش در دل است      

تا به خود مشغول هستی, آرزويت باطل است

ای دلا, هشيار شو با ذكر (هو) كنجی گزين            

هر زمان صادق شدی,گنجِ مرادت حاصل است

در مذمت كبر و غرور می‌گويد:

در منجلاب كبر اگر كس فرو رود

فكر پليد او نشود پاك, ‌ذره‌ای   

برخيزد و به بحر, ‌پی شستشو رود

بايد كه فكرچاره كند, در خضو(ع) رود

در جای ديگری می گويد:

كبر و غرور و نخوت هركس كه رفته است           

من سر نهم بپايش به هر مذهبی كه هست

دِير و كنشت و مسجد و هم خانقاه صوف      

نيكو نظر كنی همه هستند خدا پرست  

در مورد عشق و عاشقی چنین سروده است:

من شدم ویرانه، زان پس عاشقی آموختم      

ز آتشِ عشق و محبت، عاقبت من سوختم

ناگه توفان شد سحر، خاکسترم را باد برد      

نامی از خود، در میانِ عاشقان اندوختم 

(تیر ماه 1360 ) 

در مورد خود چنين عقيده دارد :

آن قدر دانم, ندانم من, ‌ندارم ارزشی       

هر كجا دانا بيابم, می نمايم كاوشی

تا كه از دريای بی پايان علم و معرفت        

شمه‌ای هم گر شده, دارد وزيری خواهشی

در مورد انتخاب دوست معتقد بود:

دوستی با هر کسی نتوان نمود            

با سیه دل، دوستی کردن چه سود

دوست گر دانا بود ارزنده است             

ابله را هرگز مکن گفت و شنود

شعر زیر را مرحوم پدر زمانی که به دلیـل بیماری سنگ کلیه در بیمارستـان سینای تهـران بستری بودند برای دانشجویانِ دخترِ رشته پزشکی و رزیدنت های بیمارستان که همه روزه به همراه استادان خود به بیماران سری میزدند، سروده است.

ژالـه بـر لالـه رخان چمـن این گلـزار       

نرم نرمک که بباریده در این فصل بهار

گلی زیبا شده ­اند و همه‌­شان بی خـارند

ارغوان گـونه و سیمین بدنان بسیارند

در پِیِ کسب کمـالند و بسی می­جویند                            

قهقه و چهچه زنانند و چنین می­گویند

مرحبـا بر تو و  بر فکر تو و کار تو بـاد                   

عـلم آمـوز که هـر لحظه نگهدار تو باد 

اردیبهشت ماه 1330   

این دوبیتی را در پاسخ احوالپرسی یکی از دوستانش آقای خاتمی، فی البداهه سروده است.

آن که هالتر را بلند می کرد بدون پیچ و تاب           

حال نتواند بلند کردن یکی لیوان آب

علتش را گر ز من پرسی تو او ای یار عزیز                

قسمت راست بدن، از شانه تا پا، رفته خواب 

خرداد ماه 1364     

   عبدالعلی وزيری, از جوانی به موازات فعالت های ورزشی فردی خوش خوراك بود دوستان و معاشران نامبرده و جوانان آن دوره به جدّی و شوخی از او داستان‌هائی بياد دارند و بازگو می‌كنند. او به ورزش شنا علاقه وافری داشت بطوريكه در تمام فصول سال حتی زمستان‌ها با شكستن يخ در استخرهای اطراف شهر به شنا كردن می‌پرداخت كه خيلی از همشهريان اين مورد را نيز از او به خاطر دارند. در چند سال پايانی عمر به علت كهولت سن و ابتلا به آرتروز شديدِ مفاصلِ زانو, هيچگونه فعاليت ورزشی نداشت.

   مرحوم احمد پژوم شريعتی شاعر طنز پرداز سمنانی در پاسخِ شعرِ شيوای مرحوم محمد باقر نيری يكی ديگر از شعرای لطيفه سرای سمنانی كه هر دو نفر از معاشران وی بودند در مورد عبدالعلی وزيری شاعر و پهلوان معروف سمنان كه در آن سالها فصل كهولت خود را در حال بازنشستگی می‌گذراند حال و روز وی را به طور جدّ و طنز به نام «تحفه درویش» در21 بيت سروده كه در صفحات 144 و 145 كتاب «شعر ترنم كوير» از انتشارات اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان سمنان، چاپ اول، آبان 1378درج گرديده است که در ادامه ارائه خواهد شد.

   وزیری همیشه به درگاه احدّیت شاکر بوده و در بعضی از نیمه‌های شب، با خدای خویش نجوا می‌کرد. سروده زیر یکی از این نجواهاست:

ای خدایا، مَِذونون خیلی گناهکار اَیون     

به مکافاتی عمل، اَِسَه گرفتار اَیون

تو اَگَه رَحم ناکَِرا، روزی جَِزا اَ چَِکَِرون؟         

به مُجازاتی فَِراوُن کو سَِزاوار اَیون

مو هَر اون بَد کو هاکَِرچَن، همه تُوبَه کَِردَن 

تو قبیل گر نَکَِرا، آه دیگر پس چَِکَِرون؟

ولی اُمیّد به رحمی تَه وُ اَِنصافی تَه یون                  

هادِه توفیق کو بعداً دیگر اَ بَد ناکَِرون 

ترجمه فارسی ابیات فوق:

ای خدا، میدانم خیلی گناهکار منم        

به مکافات عمل، حالا گرفتار منم

تو اگر رحم نکنی، روز جزا من چکنم؟         

به مجازاتِ فراوان که سزاوار منم

من هر آن بد که کردم، همه توبه کرد    

تو قبول گر نکنی، آه دگر پس چکنم؟

ولی امّید به رحم تو و انصاف تو هستم     

بده توفیق که بعداً دیگر من بد نکنم 

    وزيری سروده‌های زيادی را از خود به يادگار گذاشته كه يكی از سروده‌های بلند وی بنام «كعبه دل» همراه با مختصری از شرح حال نامبرده در صفحات 158 و 159 كتاب تذكره شعرای سمنان تأليف نصرت الله نوح و به اهتمام آقای محمد احمد پناهی (پناهی سمنانی): (‌انتشارات زال, چاپ اول, مهرماه 1379) درج گرديده است که در ادامه ارائه خواهد شد.

   وزيری, علاقه زيادی به سمنان و سمنانی داشت و هميشه از دوستان و دست اندر كاران مشاغل مهم دولتی در خواست می‌كرد تا برای جوانان و آبادانی سمنان كاری بكنند. در اين زمينه چند دوبیتی و همچنین قطعه شعری به زبان سمنانی سروده كه بهمراه چند شعر ديگر وی در ادامه تقديم می گردد.

اینقدر دانم که فکر بینوا باید نمود       

از برای شهر خود، کاری بنا باید نمود 

صد جوان هر گوشه‌ای بیکار می باشند چرا؟

ارتزاق این گروه، پس از کجا باید نمود؟ 

                                             ==========================  

جمله بیکاران سمنان را شما یاری کنید           

از برای شهر خود فکری و یک کاری کنید

چند تن از کاسبان زینجا فراری گشته‌اند

خواهش است، تولید یک کاریّ و بازاری کنید

                                            ==========================  

خود که می دانید، لازم نیست اصراری کنم                 

هم ز جزء و کلّ، خبر دارید، تکراری کنم

قدرت کامل شما را هست و هم فکر سلیم                  

من نمی‌خواهم در اینجا، گرم بازاری کنم

                                          ==========================  

   عبدالعلی وزيری, ‌در اسفند ماه 1363 به علت كهولت سن و عدم توانائی در فعاليت ورزشی, در حالی كه هيچ عارضه‌ای به جز درد زانو نداشت، همچنین با تحت تاثیر قرار گرفتن اوضاع پیش آمده آن روزگار دچارِ سكته مغزی گرديد و در نتيجه از سمت راست بدن فلج شد. اين ضايعه برای مردی چون وی بسيار دشوار بود ولی با بردباری و روحيه قوی و با مراقبت دائمی همسرِ وفادار و فرزندانش با آن مدارا كرد و تحت نظر پزشكان و با انجام ورزش‌های مخصوص توصيه شده به معالجه مشغول بود. و پس سه سال تحمل سختی ناشی از عدمِ تحرك, سرانجام در بعد از ظهر روز جمعه 16 بهمن ماه 1366 در بيمارستان فاطميه سمنان دار فانی را وداع گفت و در گورستان وادی السلام سمنان به خاك سپرده شد و با مرگ وی جامعه ورزش سمنان داغدار گرديد.شعر زیر را برای سنگ قبر خود سروده بود که بر آن سنگ حک شده است:

در حلقه صدق و صفا، بوده است هر دم جایِ ما

اینک که خفتیم این مکان، جائی ندارد پایِ ما

ای نوگلانِ زندگی، ای بلبلانِ شاخسار

ما را خزان شد جسم و جان، باشد شما را نوبهار

اینک ز من یادی کنید، شاید که فریادی کنید

در باغ و راغِ زندگی، با یادِ من شادی کنید

خاکم فدای دوستان، ریزند اگر در بوستان

شاخه گلی هم سر زند، آنهم فدایِ دوستان

گوید وزیری با شما، ای دوستانِ با وفا

رفتیم ما از این سرای، خالیست از ما جایِ ما  

==================================  

(1): در مورد خانواده وزیری، لطفاً به شجره نامه مربوطه مراجعه فرمائید.

شرح مختصری از زورخانه و آداب آن:

(2): چون بحث از زورخانه و پهلوانان زورخانه شد، بهتر است که راجع به زورخانه و ورزش باستانی هم مطلبی نوشته شود:

   ورزش باستانی (زورخانه‌ای) را نمی‌توان بدونِ توجه به ورزش در ایران باستان مطالعه و بررسی کرد. چرا که این پدیده با رشته‌های گوناگون ورزش و ویژگی های معنوی آن در دوران باستان پیوند آشکار دارد. از همان آغاز، در ایران کهن، ورزش و مسئولیت اخلاقی، همزاد و همراه بوده‌اند. پاسداری از زندگیِ خانوادگی، قومی و ملّی در برابر تجاوزات بیگانگان، بدنِ نیرومند و چابک و مقاوم را ایجاب می‌کرده و این امر بدونِ درکِ مسئولیتِ اخلاقی به خاطرِ دفاع از مقدسات و نوامیسِ انسانی نمی توانست میسر باشد. از این روی ورزش در ایران باستان، هم در کسبِ فضائل اخلاقی و هم در هدف های نظامی و جنگی شکل گرفته است.

   زورخانه معمولاً دارای سقف بلند و گنبدی شکل است که در آن گودالی به عمق حدود یک متر تعبیه شده. ورزشکاران در این گود به انجامِ ورزش های باستانی و زورآزمائی می‌پردازند. ورزشکارانی که به طور مداوم به ورزش‌های باستانی و سنتی می‌پرداختند، (زورخانه کار) هم می‌گفتند. از آنجائی که پهلوانان همیشه در زندگی دیگران مخصوصاً جوانان الگو بوده اند لذا، علاوه بر داشتن زور بازو و قدرت و مهارت‌های بدنی بالا، می بایست دارای صفات مردانگی، گذشت، شجاعت، صداقت، کمک به دیگران و ادای احترام به پیشکسوتان و بزرگترها نیز باشند.

   به کسانی که تازه شروع به ورزش باستانی می‌کردند، نوخاسته، و به کسانی که در امر ورزش باستانی تبحّری پیدا می کردند، نوچه، و کسانی که تمام فنونِ ورزشی را فرا می گرفتند و دارای صفات انسانی و مردانگی می شدند و سرآمد دیگران بودند، پهلوان می‌گفتند. پهلوان با زنگ و ضرب مرشد وارد زورخانه می‌شود و مورد احترام و استقبال سایر ورزشکاران قرار می‌گیرد. 

  ورزش باستانی، مجموعه تمرینات بدنی است که معمولاً زیر نظر و سلیقه پهلوانانِ زورخانه ها انجام می‌گیرد. هریک از ورزش‌ها، آداب خاص خودش را دارد. آلات و ابزار ورزش باستانی عبارتند از: میل، کبّاده، تخته شنا و سنگ. رسم است ورزشکاران تخته شنا و قبضه زنجیر کباده را قبل از به کار گرفتن بوسه می‌زنند.   

   رفتار ورزشکاران باستانی در زورخانه مبتنی بر اصولِ آئینِ فتوت و از روی گذشت، فروتنی، پرهیزکاری، عدالت، صفا و ادب باشد. بنا به قول مشهور، زورخانه جای پاکان و نیکان و جوانمردان است، چنان که گفته شده است:

خانه ورزش ما، جای هوسناکان نیست 

جای پاکان بود، این منزل ناپاکان نیست

خانه ورزشِ ما هست علی‌رغم فلک

سرزمینی که بود پاک تر از چشم ملک

   ورزش باستانی دارای آداب و رسوم زیادی است که هر ورزشکار وظیفه دارد از لحظه ورود به زورخانه، تا هنگام خروج در چهارچوب اصول و مقررات آن عمل کند. جهت مزید اطلاع فقط به چند مورد از این آداب و رسوم  اشاره می‌شود.  

1= هرکس وارد زورخانه می‌شود باید سرفرود آرد و اظهار فروتنی کند. زورخانه‌ها برای اعمال این امر، دارای در ورودی کوتاه هستند، تا هرکس در هر مقام هنگام ورود مجبور به سر خم کردن شده و به این طریق در مدتی که در زورخانه است فروتنی را از یاد نبرد.

2= ورودکنندگان در صورتی که بیش از یک نفر باشند، باید با تعارف و احترام یکدیگر را به تقدم بر خود، به داخل زورخانه دعوت نمایند. ولی علیرغم این تعارفات، مطابقِ سنت هرکس سالمندتر و پیشکسوت تر باشد نسبت به دیگران حقِّ تقدم می یابد و هیچگاه کسی این رسم را نادیده نمی‌گیرد.

3= مرشد زورخانه وظیفه دارد برای هرکس که به زورخانه وارد و یا از آن خارج می‌شود با در نظر گرفتن مرتبه و سابقه کسوت ورزشی او، تشریفاتی بدین شرح عمل آورد:

: اگر تازه‌کار یا غیر ورزشکار باشد، فقط می‌گوید (خوش آمدی).

: اگر سابقه ورزشی داشته باشد پس از گفتن (خوش آمدی)، از حضار طلب می‌کند که برای ورود او صلوات بفرستند. هرگاه مرشد برای هرکس طلب صلوات کند، هر فرد باید بدون بخل و غرض ولو دشمنش هم باشد، صلوات بفرستد.

: اگر پیشکسوت باشد می‌گوید (صفای قدمت) و پس از طلب صلوات از حضار، برای او با هردو دست به طبل زده و یک رگبار ضرب می گیرد.

: اگر پهلوان باشد علاوه بر ادای تشریفات پیشکسوت، زنگ را هم به احترام او به صدا در می‌آورد.

گاه مرشد هنگام ورود پهلوانِ صاحب زنگ و یا مهمان بسیار عزیزی یا شخص عالی مقامی، پس از ادای تشریفات اولیه چنین اشعاری به عنوان خوش آمدگوئی می‌خواند:

ای بلبل به فضای گلستان خوش آمدی

ای شه، به خانقاه فقیران خوش آمدی

من خاک پای مرد ببوسم به جان و دل                    

ای مایه صفای دلیران، خوش آمدی 

4= بزرگترین شخص پس از ورود در بلندارج ترین جای دور بیرون گود می‌نشیند.

5= خادم زورخانه موظف است به محض نشستن ورزشکار، زود نزد او شتافته لنگ چند لا شده ای را به نشانه دعوت به برهنه شدن در کنارش می‌گذارد.

6= ورزشکار در قیام به عزم برهنه شدن از بزرگتر حاضر رخصت می‌طلبد.

7= ورزشکار به محض ورود به گود باید خم شده و انگشتان دست راست خود را به رسم قدم بوسی پوریای ولی و احترام به ساحت زورخانه به زمین زده و برداشته روی لب گذاشته و ببوسد.

8= هنگام ورزش حتماً باید یک نفر وسط گود به عنوان میاندار ایستاده، دیگران را به آهنگ ضرب مرشد رهبری کند تا همه حرکات خود را با حرکات او تطبیق داده و آنانی هم که مبتدی هستند، حرکات او را تقلید کرده بیاموزند. آن کس که میاندار است باید سابقه دارترین ورزشکاران حاضر باشد.

9= میاندار قبل از وسط گود ایستادن باید از بزرگترین شخص حاضر در زورخانه و از مرشد یا حضار رخصت طلبد. سپس به یک یک ورزشکاران سابقه دار برای میانداری تعلرف و بفرما بزند.

10= پیش از شروع یا پس از خاتمه ورزش، اگر کسی خواست انفرادی ورزش کند باید از بزرگتر حاضر یا مرشد اجازه خواسته و بگوید (رخصت)، که در جواب خواهند گفت (فرصت).

    از ان جائی که زورخانه، مکان ورزشی مقدسی است، هرکس وارد زورخانه، بخصوص وارد گود می شود، باید هم طهارت داشته و هم از نظر شرعی نجس و ناپاک نباشد. (تاریخ و فرهنگ زورخانه، تألیف غلامرضا انصاف پور، انتشارات نشر اختران، چاپ اول 1386)  

ذبیح‌الله وزیری «وزیری سمنانی»

بازبینی، ویرایش و به روز رسانی: خرداد ماه 1398

عکس‌های پدر:

لوح‌ها و افتخارات پدر:

یک پاسخ

  1. درود بر شما، فکر می کنم این نوشته ترکی استانبولی باشه که متاسفانه بلد نیستم تا بتوانم به آن پاسخ بدهم. به هرحال از توجهتون سپاسگزارم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو

آثار و تألیفات

مطالب دیگر

سرگذشت نفت خوریان سمنان

سرگذشت نفت خوریان سمنان

   مولف در مقدمه این کتاب می نویسد: بهره برداری و استخراج نفت در ایران، داستانی گسترده و طولانی دارد که گستردگی آن تقریبا پهنای

تاریخ راه آهن استان سمنان

تاریخ راه آهن استان سمنان

   مولف علاقمند به کارهای پژوهشی است که کسی تاکنون به سراغ آنها نرفته است. وی در پیشگفتار این کتاب(تاریخ راه آهن سمنان) چنین می

گنجینه ای از مثل های گویش سمنانی

بخش ششم از ن  تا  ی (پایانی) 

مثل هائی با اولین حرف( ن  n )   & : نٍدٍرد‌يُن اي جوُر، دٍرد‌يُن هٍزار جور گٍرٍفتاري‌يَه. nεdεrdiyon i jur- dεrdiyon hεzâr jur gεrεftâriya .

گنجینه ای از مثل های گویش سمنانی

بخش پنجم از  گ  تا  م

مثل هائی با اولین حرف( گ  g ) &: گاپاسٍكَه مٍمُنِه، نه بويي دارِه نَه دَم.  gâpâsεka mεmone – na boyi dâre na dam.                                   =

ارسال پیام