فرق بین زبان و گویش

فرق بین زبان و گویش

   با شنیدن واژه «زبان» دو چیز به ذهن ما خطور می­کند. یکی آن عضله‌­ای که در دهان داریم و به هنگام بازدم، با به حرکت درآوردن آن و به کمک دندان­ها، توان تکلم کردن پیدا می‌­کنیم و دیگری همان زبانی است که یک نهاد اجتماعـی است و رابطه مستقیم با ذهن و طرز تفـکر انسان دارد و برای ایجـاد ارتباط میان انسان­ها به کار می‌­رود. البته باید بدانیم که زبان تنهـا یک وسیله ارتباطیِ خنثی نیست. بلـکه گنجینه تنوع اندیشه و تفـکر انسانی است و تجلیگاه تمـام ابعاد فرهنگی، اجتماعی و تاریخیِ یک ملت است و با شیوه زندگی و تفکر آنها پیوند خورده است. به همین دلیل است که دانشمندان علم زبان‌شناسی معتقدند که مرگِ یک زبان یا گویشِ خاص، مرگِ یک تفکر است که مرگِ فرهنگِ خاص را به دنبال دارد و ضربه ایست به تنوعِ فرهنگی و در نتیجه آسیب جبران ناپذیری است به اکوسیستم فرهنگیِ جهان، که باعث برهم خوردنِ توازن و تعادل، در جامعه بشری می‌­گردد.

   از آنجایی که زبان، با ذهن انسان ارتباط مستقیم دارد، بنا بر این، زبان، آشکار کننده شخصیت، فرهنگ و طرز تفکر انسان است، همـان مطلبی که شیخ اجل سعدی آن را به این صورت بیـان می­کند:

تا مرد سخن نگفته باشد ……. عیب و هنرش نهفته باشد

در بررسی یک زبان، متوجه می­‌شویم که در کاربردهایش، از گوناگونی‌هـا و تنوع قابل توجهـی برخوردار است، بسیاری از این گوناگونی‌ها به عوامل اجتماعی همچون سنّ، تحصیلات، جنسیت، شغل، طبقه اجتماعی و خیلی چیزهای دیگر مرتبط است. 

    اگر فردی در اثر حادثه‌­ای توان تکلم خود را از دست بدهد، آیا آن فرد از زبان بی‌بهره است؟ اگـر چنین باشد، آن فرد مسلماً باید قـادر به ایجاد ارتباط با دیگران نباشد، در حالی که چنین نیست و حتّی افراد لال با زبان اشاره و اگر باسواد باشند، از طریق نوشتن می‌تواننـد مقصود خود را بیـان کننـد. همین مسئله باعث شد کـه زبـان‌شناسان به این واقعیت پی ببـرند کـه «زبان»، نظام و مجموعه قواعد و ساختارِ خاصی است که در ذهن انسان‌ها وجود دارد. حال آن که گفتار، یک رفتار زبانی است و یکی از کنش‌های آن است.

   زبان دارای تنوع فراوانی است. می­‌بینیم که همه فارسی زبانان به راحتی با همدیگر صحبت می‌­کنند و به خوبی منظور یکدیگر را می‌فهمند. امّا با کمی دقت و باریک بینی متوجه می‌شویم کـه هیچ دو فارسی زبانی را نمی توان یافت که عیناً همانند یکدیگر حرف بزنند. تلفظ آواها، انتخاب کلمات، تکیه کـلام‌هـا، شیوه جمله‌بنـدی، آهنگ، تکیه و زیر و بمی صداها همه و همه عواملی هستند که می‌توانند باعث ایجادِ ویژگی‌هایی در گفتار انشان شوند، که گفتار هریک را از دیگری متمایز کند و به همین دلیل می‌توان ادعا کرد، گفتار هرکس منحصر به اوست. همان طوری کـه اثر انگشت هرکس با کسان دیگر متفاوت است. پس از این نظـر، هـر کسی دارای گونه خاصی از زبان است که اصطلاحـاً به آن «گویش فـردی» گفته می‌­شود. وقتی نظـام و ساختـار موجود در ذهـنِ اجتماعی ساکنین یک منطقه جغرافیایی یکسان باشد، به آن «گویش اجتماعی» آن منطقه گفته می­‌شود. بنابراین می­بینیم که در واقع «گویش» شکل دیگـری از زبان است کـه بین مردم منطقه خاصی رواج دارد.

   همان­طوری که گفته شد زبان، یک نهاد اجتماعی است. زبان رسمی و غالب ما ایرانیان، فارسی است. وقتی یک گویشور تهرانی، سخنان یک گویشور اصفهانی را می­فهمـد، و همچنین گویشور اصفهانی هم سخنان گویشور تهـرانی را متـوجه می‌­شود، پیـداست که گویش تهـرانی و گویش اصفهانی دو گویش از زبان فارسی است. امّا نمی‌­توان گفت که کردی، ترکی، سمنانی یا عربی نیز گویشی از فارسی است. چون بدون آموزش، نمی­توان سخنانِ یک کرد، ترک، سمنانی یا عرب را به خوبی فهمید.

   تنوع زبانی، به گوناگونی‌های موجود در مناطق جغرافیاییِ مختلف محدود نمی‌­شود. این تفاوت‌ها را می توان در طبقات اجتماعی مختلف نیز مشاهده کرد. مثلاً شیوه گفتار هرکدام از گروه‌های اجتماعـی وکلا، پزشکان، کارمنـدان، کارگـران استادان دانشکاه و … با هم متفاوت است. وقتی خودمان با دوستانمـان مواجـه می­شویم به نوعی صحبت می‌­کنیم کـه وقتی با استادانمـان، در خانواده، در محیط کار صحبت می­کنیم متفاوت است. این تنـوع زبـانی گونه‌هـای زیادی دارد. همچنین تحولاتـی ناشی از گذشت زمان نیز در زبان رخ می‌دهد. زبـان فارسیِ قـرن چهارم یا پنجم و قرون دیگر، با زبان فارسیِ امروز متفاوت است از همه مهمتر با دقت در گفتـار جوانان متوجه می­‌شویم که میان گفتار آنان با گفتار والدینشان تفاوت‌هایی وجود دارد. و این بیانگر این واقعیت است که: زبان همچون موجودی زنده، متولـد می­شود، رشـد می‌­کند، تغییر شکل می‌­دهـد، عناصری از آن می‌میرند و عناصر دیگری آفریده می­‌شوند.

   می­دانیم که، هر زبانی دارای ساختار دستوریِ منحصر به فردی است. ممکن است شباهت‌هایی با زبان دیگر داشته باشد، ولی عیناً شبیه زبان دیگر نیست. ولی دارای قاعده و چهارچوب خاص، می‌­باشد. 

   ما می‌­پذیریم که فارسی یک زبان است، و نیز می‌­پذیریم که گونـه‌هـای فارسی که در ایـران، تاجیکستان و افغانستان به کـار می­رود هـرکـدام گویشی از زبان فارسی است. باز می بینیم، فارسی  که در ایران به کار می­رود، در تهران گونه‌ای دارد که با گونه­‌های آن در سایر شهرها و حتّی با شمال شهر و جنوب شهر متفاوت است.   

   حال اگر تفاوت­های گفتاری موجود در مناطق مختلف را مورد بررسی قرار بدهیم، پی به «لهجه» آنان می­بریم. وقتی شیوه تکلم فارسی زبانانِ تهران را با فارسی زبانان اصفهـان، شیراز، مشهـد، کاشـان، همـدان، قزوین، آبادان، سمنان و سایـر شهـرها را با یکدیگر مقایسه می کنیم، پِی به لهجه آنان می­بریم.

===================================

❇️ بحث دیگری درباره زبان و گویش

یکی از چالش‌ انگیزترین تمایزها در زبان‌شناسی و به ویژه زبان‌شناسی اجتماعی تمایز میان زبان و گویش است. رسم بر این است که این دو مفهوم را برپایه‌ی معیاری به‌نام “فهم‌پذیری دوسویه” تعریف می‌کنند و می‌گویند اگر دو کس با یکدیگر سخن بگویند و نتوانند سخن همدیگر را بفهمند، پس به دو زبان متفاوت سخن می‌گویند. اما اگر به‌رغم وجود تفاوت‌های واژگانی و دستوری، بتوانند سخن یکدیگر را بفهمند پس به دو گویش متفاوت از یک زبان سخن می‌گویند

   این تعریف بر پایۀ معیاری زبان‌شناختی استوار است. اما آنچه در دسته‌بندی‌های زبانی در میان مردم، سازمان‌ها و نهادهای گوناگون و سردمداران و دولتمردان (این واژه جنسیت‌زده است، مرا به خاطر کاربرد آن ببخشایید) کشورهای گوناگون دیده می‌شود نه برپایۀ این معیار زبان‌شناختی، بلکه بر پایه‌ی معیارها و ملاحظه‌های سیاسی و قومی است. برای نمونه، دربارۀ دسته‌بندی گویش‌های زبان کردی سال‌هاست که این کشمکش دیده می‌شود که برخی (هورامی) را گویشی از کردی می‌دانند و برخی آن را زبانی جدا. این در حالی است که اگر تنها بر معیار فهم‌پذیری دوسویه تکیه کنیم، به‌سادگی می‌توانیم این کشمکش را پایان دهیم. ولی از آنجا که عامل‌ها و ملاحظه‌های برون‌زبانی در کار است، این کشمکش همچنان باقی است.

سخن من این است که تمایز میان دو اصطلاح «زبان» و «گویش» را می‌توان از دیدگاهی دیگر و ژرف‌تر نیز دید. زبان مفهومی انتزاعی است و گویش مفهومی عینی. این بدان معناست که آنچه ما به آن سخن می‌گوییم و آن را به کار می‌بریم زبان نیست، گویش است. به سخن دیگر، یک زبان در گویش‌هایش نمود و عینیت می‌یابد و به تحقق می‌رسد. برای نمونه، اگر از من بپرسند به چه زبانی سخن می‌گویی؟ می‌گویم کُردی. سپس این پرسش پیش می‌آید: کدام کردی یا کدام گویش کردی؟ این نشان می‌دهد که آنچه در عمل دیده می‌شود گویش است و نه زبان.

تفاوت میان زبان و گویش را می‌توان همانند تفاوت میان میوه و سیب دانست. اگر از شما بپرسند: چه می‌خورید؟ و شما بگویید: میوه، بی‌درنگ می‌توان پرسید چه میوه‌ای؟ میوه مفهومی انتزاعی است که در سیب، پرتقال، گلابی، انار و …. به عینیت درمی‌آید. سخن باریکی است؛ ما هم میوه می‌خوریم و هم نمی‌خوریم. سیب یک میوه است و هنگامی که سیب می‌خوریم بی‌گمان داریم میوه می‌خوریم؛ اما در اصل و در واقع ما سیب می‌خوریم و نه میوه. میوه یک برچسب انتزاعی است که ما برای مقوله‌بندی نمونه‌های ویژه‌ای از خوردنی‌ها به کار می‌بریم (البته همۀ میوه‌ها خوردنی نیستند) گویا خود این مثال بحثی فلسفی می‌تواند به دنبال داشته باشد. به هر روی؛ در مثل مناقشه نیست.

جان سخن من این است که رابطۀ میان زبان و گویش نیز چنین است. یعنی یکی مفهومی انتزاعی است، در دیگری، که مفهومی عینی است، نمود می‌یابد و به پیدایی می‌رسد.

بر این پایه، هیچ زبانی نیست که دست‌کم یک گویش نداشته باشد و همان گویش استاندارد (معیار) است. بیشتر زبان‌ها چندین گویش دارند.

از دید من، تفاوت میان زبان و گویش از این دیدگاه شاید مهم‌تر از تفاوت مبتنی بر فهم‌پذیری دوسویه باشد.

ایستگاه زبانشناسی و نقشگرا 

(پارسا بامشادی).(ParsaBamshadi)

@cog_linguistics
#پارسابامشادی #پارسابامشادی #زبان #گویش #زبانشناسی_اجتماعی

2 پاسخ

  1. خیر! زبان از روی دستورش شناخته می شود،اگر دو تن در سخن گفتن دستور زبانی نزدیک به هم داشته باشند همزبان شمرده می شوند،برای نمونه من ایرانی هستم،برخی مردم افغانستان هم با دستور زبانی مانند دستور زبان من گفتگو می کنند پس همزبان هستیم،اما کردها یک دستور زبان ندارند،برای نمونه برخی کردها فعل برای مرد و زن را یکسان به کار می برند و برخی متفاوت،یعنی دستور زبان یکسانی ندارند بنابراین نمی توان کردی را زبان دانست،اصفهانی را هم باید لهجه حساب کنیم،چون دستور متفاوتی با فارسی ندارد و تنها آهنگ ادای برخی واژه ها در اصفهانی متفاوت است

    1. درود بر شما جناب آقای علی
      ضمن عذر خواهی فراوان از جنابعالی که بسیار دیر متوجه پیام شما شدم. از بس پیام های بی ربط برایم ارسال می شود، مخصوصا از طرف شرکت های خارجی،پیام شما در لابلای آنها گم شده بود. امروز تصمیم گرفتم که اون پیام ها را پاک کنم که به پیام شما رسیدم. علی الحال ضمن عذر خواهی مجدد به عرضتان می رسانم که در بین زبان شناسان هم بین زبان و گویش اختلاف نظر وجود دارد، ولی چون با فرهنگستان زبان و ادب فارسی در ارتباط هستم، از قول آقای دکتر محمد دبیرمقدم،معاونت محترم علمی و پژوهشی فرهنگستان، عرض می کنم که: چنانچه دو نفر در حال صحبت کردن هستند، شخص سومی که زبان فارسی را میداند و آن صحبت ها را می شنود در حدود نود درصد حرفهای آن دو نفر را درک می کند، پس آن دو نفر فارسی را به گویش خودشان صحبت می کنند، یعنی آن طرز صحبت کردن زیر مجموعه فارسی است، مانند: مشهدی، یزدی، اصفهانی، کرمانی، شیرازی و … ولی اگر آن شخص سوم نود در صد صحبت آن دو نفر را درک نمی کند، آن دو نفر با زبان دیگری غیر از فارسی صحبت می کنند مانند: آذری، کردی، عربی، آسوری، سیستان و بلوچستانی و همچنین سمنانی. امیدوارم توانسته باشم پاسخ قانع کننده ای بنویسم. سلامت و پاینده باشید.1402/04/26

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو

آثار و تألیفات

مطالب دیگر

سرگذشت نفت خوریان سمنان

سرگذشت نفت خوریان سمنان

   مولف در مقدمه این کتاب می نویسد: بهره برداری و استخراج نفت در ایران، داستانی گسترده و طولانی دارد که گستردگی آن تقریبا پهنای

تاریخ راه آهن استان سمنان

تاریخ راه آهن استان سمنان

   مولف علاقمند به کارهای پژوهشی است که کسی تاکنون به سراغ آنها نرفته است. وی در پیشگفتار این کتاب(تاریخ راه آهن سمنان) چنین می

گنجینه ای از مثل های گویش سمنانی

بخش ششم از ن  تا  ی (پایانی) 

مثل هائی با اولین حرف( ن  n )   & : نٍدٍرد‌يُن اي جوُر، دٍرد‌يُن هٍزار جور گٍرٍفتاري‌يَه. nεdεrdiyon i jur- dεrdiyon hεzâr jur gεrεftâriya .

گنجینه ای از مثل های گویش سمنانی

بخش پنجم از  گ  تا  م

مثل هائی با اولین حرف( گ  g ) &: گاپاسٍكَه مٍمُنِه، نه بويي دارِه نَه دَم.  gâpâsεka mεmone – na boyi dâre na dam.                                   =

ارسال پیام