چُپقِ جامه‌داری چاق می‌کند

به قول قدیمی‌ها، یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیشکی نبود.

در این برنامه می‌خواهم راجع به آدم‌های بی‌انصافی که وقتی به مال دیگران می‌رسند، تا آنجائی که بتوانند به نفع خوشان، سوء استفاده می‌کنند، برای شما داستانی تعریف کنم. در این مورد ضرب المثلی هم داریم که می‌گوید: چپق جامه‌داری چاق می‌کند.

بعضی‌ها هستند که وقتی به مال دیکران می‌رسند، به قصد خدمت به صاحب مال، یک جورهائی منافع خودشان را هم در نظر می‌گیرند و در مصرف آن مال، خیلی بی‌انصافی می‌کنند. مثل جامه‌دارهای حمام‌های قدیمی، که از کیسه چپق مشتری، چپقِ پُر و پیمانی چاق می‌کردند. آنهائی که هم سنّ و سال من هستند، میدانند که جامه‌داری چه شغلی بوده است. ولی جوان‌های امروزی ممکن است که ندانند، پس به همین دلیل اوّل راجع به شغل جامه‌داری مطلبی می‌گویم تا بدانند که کجا می‌توان از این مثل استفاده کرد.

در قدیم، به جز اربابان که داخل خانه خود حمام خصوصی داشتند، همه مردم عادی، از حمام عمومی استفاده می‌کردند. البته بعدها، حمام خصوصی هم باب شد. این مطلبی را که می‌خواهم برای شما بگویم مربوط به حمام عمومی است.

در حمّامِ عمومی، صاحب حمّام که به او (حمّامی) می‌گفتند، پشتِ دخل نشسته بود. البته گاهی هم نماینده او پشت دخل می‌نشست و مزد حمّام را از مشتریان می‌گرفت و به کار کارگران هم نظارت می‌کرد. معمولاً اگر یک مشتری چیز قیمتی‌ای به همراه خودش داشت، می‌بایست به حمّامی بدهد تا امانتاً برای او نگهدارد. بالای سرِ حمّامی هم یک تابلو نصب شده بود که روی آن نوشته شده بود:

هرکه دارد امانتی موجود 

نسپارد، اگر شود مفقود

بسپارد به من، به وقت ورود 

بنده مسئول آن، نخواهم بود

دور تا دورِ سربینه حمّام سکوهائی زده شده بود که وقتی مشتری وارد حمام می‌شد، بقچه لباس خود را که لباس‌های شسته شده و آنچه را که لازم داشت در آن بود، در گوشه‌ای از سکو می‌گذاشت، و یک لنگ که معمولاً لنگ عمومی بود، می‌گرفت و به دور خود می‌پیچید و وارد گرمخانه حمّام می‌شد.

تا سال 1348 حمام‌ها خزینه داشتند، بعد از آن جلو خزینه را دیوار کشیدند و دوش حمّام مُد شد.

در سربینه حمام، به جز حمامی یا نماینده او، یک نفر بود که به او می‌گفتند (جامه دار)، یک نفر دیگر هم بود که به او می‌گفتند (پادُو)، وظیفه جامه‌دار این بود که از بقچه مشتریان مواظبت بکند و لنگ به مشتریان بدهد، و لنگ‌هائی را که مشتریان از گرمخانه حمّام بیرون می‌آمدند از آنها بگیرد و کناری بگذارد تا (پادُو) آنها را شسته و ببرد پشت بام حمّام روی بند پهن کند تا در آفتاب خشک شوند. بعد می‌رفت آنها را جمع می‌کرد و می آورد سرِ حمّام تا می کرد و در جای مخصوص می‌گذاشت تا دوباره از آنها استفاده شود.

در گرمخانه حمّام هم دلاک، کیسه کش و مشت و مالچی بودند.

وقتی که دلاک مشتریان را کیسه می‌کشید و لیف و صابون می‌زد، می رفتند زیر دوش و خودشان را آب می‌کشیدند و از زیر دوش فریاد می‌زدند (آی خشک).

حمامی که همیشه گوش به صدای مشتریان بود، به جامه دار می‌گفت که چندتا لنگ با خودش ببرد داخل گرمخانه حمام. جامه دار هم چند لنگ که عمومی بودند با خودش به داخل حمام پای دوش‌ها می برد تا هرکس خود را آب کشیده بود، لنگ را به او می‌داد.

سال 1355 اداره بهداشت ایراد گرفت که هیچکس نباید از لنگ عمومی استفاده کند. به خاطر همین، از آن سال به بعد، مشتریان لنگ شخصی داخل بقچه خود می‌گذاشتند و به حمام می‌بردند. ولی اگر یک نفر غریبه یا مسافر بود، مجبور بود از لنگ عمومی استفاده کند.  

از آن سال به بعد، وقتی که مشتری خودش را پای دوش آب می‌کشید و فریاد می زد (آی خشک)، حمامی معمولاً صاحب صدا را می شناخت و به جامه دار می‌گفت که لنگ فلانی را برایش ببر. جامه‌دار هم بقچه همان شخص را باز می‌کرد و لنگ‌های او را برایش به داخل حمام می‌برد پای دوش، جامه دار یک لنگ را به او میداد که به دور کمرش می بست و از زیر محوطه دوش بیرون می‌آمد. یکی دیگر را به روی دوشش می‌اندانخت و اگر لنگ دیگری هم داشت به سر او می‌بست که سرما نخورد. این مشتری دیگر به سربینه حمام می‌رفت.

جامه‌دار برای خوشامدن بعضی از مشتریان انعام بده، کمی آنها را مشت و مال می‌داد و اگر چای هم میل داشتند یک چای دبشِ لبریز هم به آنها می‌داد. قدیم بیشتر مردهای سی چهل سال به بالا چپق می‌کشیدند، جامه دار بقچه آن مشتری چپقی را باز می‌کرد و چپق و کیسه توتون آن را بر می‌داشت تا برای صاحبِ چپق، یک چپقِ پُر و پیمانی چاق کند. اینجا بود که به قول معروف: آب مفت و دل بی رحم سوپور.

سرچپق را داخل کیسه توتون می‌کرد و با توتون کلّه کوت بیرون می‌آورد. با انگشت شصتش بالای توتون را صاف می‌کرد و به بهانه چاق کردن چپق، چوب کبریتی می‌کشید و روی توتون نگه می‌داشت و با نفسی عمیق، دو سه تا دود از چپق می‌گرفت تا اینجا نصفی از توتون ها را خود جامه‌دار می‌کشید و بعد چپق چاق کرده را به دست صاحب چپق می‌داد.

جامه‌دار وقتی به توتون مفت می‌رسید، تا سرحد خودکشی چپق می‌کشید. حالا تا شب چقدر چپق می‌کشد خدا می‌داند.

اینجاست که هرکسی در مصرف مال دیگری بی‌انصافی و زیاده‌روی می کند، می‌گویند:

: چُپق جامه‌داری چاق می‌کند.

این حکایت را به زبان سمنانی بشنوید

به قولی قدیمییُن، ای دَبا، ای دنبا ، به جز خُدِه، هِشکین دنبا.

دله ان برنامه مگن راجَه به آدمایی بی انصافی کو وَختی به اینی نفرون مال مرسَن، تا اونجویی کو بذونَن، به نفعی هُشتُن، سوئی استفادَه ماکرَن، شما رَه اییَه داستانَه تعریف هاکرون. ان بابت اییَه  ضرب المثلَم دارین کو مایِه: چُپُقی جُومَه داری چاخ مکره.  

   بعضی آدمی دَرَن کو وَختی به اینی آدمُن مال مرسَن، به قصدی ختمتی به صاب مالی، ای جورایی هُشتُن مُنفعت هم در نظر مگیرَن و در مصرفی اون مالی، خیلی بی انصافی ماکرَن، مثلی قدیمی حَمُّومُن جُومَه داری کو مُشتری چُپُقَه کیسِه پی، چُپُقی پُر و پِیمُنی چاخ مکرشُن.

   اونایی کو مو سَرَه مالییَن، مذونَن کو جُومَه داری چه جور شُغلی بیچی، ولی آروئین جوُنی ممکنه نذونَن. پس همنی بالا اُوّل راجَه به شُغلی جُومَه داری ای مطلب مایون تا بَذونَن کو کُجَه مشید ان مثلین پی استفاده هاکرد.

   دلَه قدیمی، به جُز اربابی کو هُشتُن دنین کییِه حَمّومی خوصوصی درشُن، همه یی مرتُمی عادی، حَمُّومی عمومی پی استفاده ماکرشُن. البته بعدهایی، حَمُّومی خصوصی هم باب ببِین. ان مطلبی کو مگن شما رَه بایون، مربوط به حمُّومی عمومی یَه.

   دَنین حَمُّومی عمومی، صاب حَمُّوم کو ژو رَه ماشُن(حَمُّومی)، پَشتی دَخلی نییست با. البته گایی هَم ژو نماینده پشتی دَخلی منیست و مُزدی حمُّومی، مشترییُن پی ماتِش و به کاری گارگرون هَم نظارت ماکردِش. معمولاً اَگَه ای مشتری ای چیی قیمتی هُشتُن همرا درد، مگییا حَمُّومی دِه تا امانتاً ژو رَه نیادارِه. حمّومی سَرندون هَم اییَه تابلو بوکّوواتَه بییَه کو دیم نوشته با:

هرکه دارد امانتی موجود

نسپارد، اگر شود مفقود 

بسپارد به من، به وقت ورود

بنده مسئول آن، نخواهم بود 

دورتادوری سَری حَمّومی، تَختی بوکّوآتابِین کو مشتری وَختی واردی حَمّومی مبا، هِشتُن تَلییَه کو بشُشتَه هَلِه وُ اونچیی کو لازم دردِش دله دبا، ای گوشه یی تَختی مندِش و ای فوطَه کو معمولاً فوطِه یی عمومی با، ماتِش و  هُشتُن دَور دومپیچندِش و مشا دنین گرمخُنه یی حمّومی.

تا سالی 1348 حَمُّومُن خزینَه درد، بعدی اونی، خزینِه جلُو دزار کرشُن و دوشی حمُّومی مُد ببا.

سَری حمّومی، به جز حَمّومی یا ژو نماینده، ای نفر دَبا کو ژو رَه ماشُن (جُومَه دار)، اینی نفرَم دبا کو ژو رَه ماشُّن (پادُو)، جُومَه داری وظیفه ان با کو مُشترییُن تَلییُن پی مواظبت هاکرِه وُ فوطَه مُشترییُن دِه. فوطه هایی کو مشتری دنین گرمخُنه یی حَمُّومی پی بیرین مییمِین، ژون پی هاگیرِه کنارندِه، تا (پادُو) اونُن بَشورِه و بَبرِه  پَشتی بُونی حمُّومی دیمَه رژون ریژِه تا اَفتُو بخورَن و خُشک وابین، بعد مشا جَمَه مکردِش و میاردش سَری حَمّومی تَه مکردِش و ای جایی مخصوصی ماشتِش تا دوباره استفاده بَبین.

دنین گرمخُنه یی حمُّومی هَم، دلاک و کیسه کش و مُشتَه مالچی دَبّین.

مُشرییُن وَختی کو دلاکی ژون کیسَه مت و لیفَه صابین موکوّواتِش، مشِین تَیی دوشی وُ هُشتُن اُو مشُّن، همون پِیی دوشی پی فریا مَشُن، (آی خُشک).

حَمُّومی کو همیشه گوش به صدایی مُشترییُن با، جُومه داری رَه ماتِش کو چُندی حُشکَه فوطِه هُشتُن هُمرا بَبرِه دَنین گرمخُنه یی حمُّومی. جُومَه داری هَم چُندی فوطِه کو عمومی بِین، هُشتُن هُمرا مبردِش دَنین حمُّوم پِیی دوشُن، هرکین هُشتُن اُو بتبا، فوطَه ژون مدِش.

سالی 1355 اداره یی بهداشتی ایراد بَت کو هِشکین مَنگی فوطِه یی عمومی پی استفاده هاکرِه، همنی بالا اونَه سالَه به بعد، مُشترییُن، فوطِه یی شخصی دله تَلین مندا و مبرشُن حمُّوم. ولی اَگَه ای نفر غریبه با یا مسافر با،  مجبور مبا فوطِه یی عمومی پی استفاده هاکرِه.

انَه سالَه به بعد، وَختی کو مشتری هُشتُن پِیی دوشی اُو متِش و صدا مکردِش(آی خُشک) حمُّومی، معمولاً صاحبی صدایی مشناسِش، جُومه داری رَه ماتِش فُلُنی فوطَه ژو رَه بَبر، جُومَه داری هم همون آدمی تلییَه ماکردِش و ژو فوطِه، ژو رَه مبردِش دنین حمُّوم پِیی دوشی. جُومَه داری، ای فوطه، ژو مدا کو هِشتُن دُوری کمری دومپیچنِش و پِیی دوشی پی مییما بیرین، اینی فوطَه هَم ژو دیمی شُونُن موندِش و اَگَه فوطِه یی دیگه یی هَم مدردِش، ژو سر دومپیچندِش کو نَچِه. ان مُشتری دیگه مشا سَری حمُّومی.

جُومَه دار، برایی خوشامدی بعضی مُشترییُن، ای کمی ژون مُشتَه مالی مدِش، اَگَه چایی هَم میل دردِشُن، اییَه چایی یی دبشی و لبریزی هم ژو مدِش. قدیم ویشتری میردی سی چل سال به ژویری، چُپُق مشُّن. جُومَه داری اون مُشتری یی کو چپقی با، ژو تَلییَه ماکردِش و ژو چُپُق و کیسه یی توتونی بیرین میاردِش تا صاب چُپُقی رَه ای چُپُقی پُر و پِیمُنی چاخ کرِه، انجو یَه کو به قولی معروفی: آبِ مفت و دل بی رحمِ سوپور.

سَرچُپُق دله کیسه یی توتونی مکردش و با توتونی کَلَّه کوتی بیرین میاردِش. با هُشتُن انگُشتی شَصتین کَلَّه یی توتونی صاف ماکردِش و به وییومِه یی چاق کردی چِپِقی، اییَه کربیتَه موکّوواتِش و دیمَه توتونی نیامدردِش، با نفسی بلندی دو هِیرَه هوشتکی موکّوواتِش، تا انجو، جُمَه داری،  نصبی توتون هُشتره متِش و بعد چُپُقی چاخ کردِه، صاب چُپُقی دست مندِش.

جُومَه دار وَختی به توتونی مُفتی مرسا، تا سَرحَدّی هُشتُن بُکُشتی چُپُق متِش. اسَه تا شُم چقد چپُق منجِه خدا مذونِه.

انجویَه کو هرکین در مصرفی اینی نفری مال بی انصافی و زیاده روی ماکرِه، بابتی ژو مایَن:

: چُپُقی جُومَه داری چاخ مکرِه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو

آثار و تألیفات

مطالب دیگر

سرگذشت نفت خوریان سمنان

سرگذشت نفت خوریان سمنان

   مولف در مقدمه این کتاب می نویسد: بهره برداری و استخراج نفت در ایران، داستانی گسترده و طولانی دارد که گستردگی آن تقریبا پهنای

تاریخ راه آهن استان سمنان

تاریخ راه آهن استان سمنان

   مولف علاقمند به کارهای پژوهشی است که کسی تاکنون به سراغ آنها نرفته است. وی در پیشگفتار این کتاب(تاریخ راه آهن سمنان) چنین می

گنجینه ای از مثل های گویش سمنانی

بخش ششم از ن  تا  ی (پایانی) 

مثل هائی با اولین حرف( ن  n )   & : نٍدٍرد‌يُن اي جوُر، دٍرد‌يُن هٍزار جور گٍرٍفتاري‌يَه. nεdεrdiyon i jur- dεrdiyon hεzâr jur gεrεftâriya .

گنجینه ای از مثل های گویش سمنانی

بخش پنجم از  گ  تا  م

مثل هائی با اولین حرف( گ  g ) &: گاپاسٍكَه مٍمُنِه، نه بويي دارِه نَه دَم.  gâpâsεka mεmone – na boyi dâre na dam.                                   =

ارسال پیام