بخشی از اعتقادات مردم به زبان فارسی و سمنانی

بخشی از اعتقادات مردم به زبان فارسی و سمنانی

سمنانی: ایران، با اَِنی کو چُندین قَرن تاریخ پَشی سَری دارِه، کالَمسَرِین واری مَِمُنِه کو همه یی قافله یی بَشری، مَِثلی کلدانی، آشوری، يونانی، رومی، يهودی، ترکی، مغولی و عربی، اون دَِلَه رَِفتَه آمَِد و با هُم تماس و گُفتَِگو دَِرچیشُن و با هُم و با ایرانییُن هُمنشینی وُ آمیزش دَِرچیشُن. هَمَن آمیزش و هُمنشینی باعث بَِبیچی کو تَحتی تأثیری هُمدیگرون فرهنگی و آدابی معاشرتی قرار بَگیرَن.

  فارسی=: با توجه به این که ایران چندین قرن تاریخ را پشت سر دارد، به کاروانسرایی می‌ماند که همه قافله‌های بشری، مثل کلدانی، آشوری، یونانی، رومی، یهودی، ترکی، مغلولی و عربی در آن رفت و آمد و با هم تماس و گفتگو داشته‌اند و با یکدیگر و ایرانیان همنشینی و آمیزش داشته‌اند. همین آمیزش و همنشینی باعث شده است که تحت تأثیر فرهنگ و آداب معاشرت یکدیگر قرار بگیرند.  

  سمنانی=: ای اونچیی کو همه یی فَرهنگُن دَِلَه دَرَه، مَرتُمُن اعتقادات و خُرافاتَه نسبت به اونچیی کو ژُن دورَه وَر مَِووییَِرِه. اَِن اعتقادات تقریباً همه جا وُ همه یی دَِلَه فَرهَِنگُن ای جورَه. هَما سَِمَِنی هَم هَمچه اعتقاداتی دارین. مثلاً: بابَِتی جَِنیکایی کو تَِلَه دارِه اعتقاد دارین:

   فارسی=: یکی از آن چیزهائی که در همه فرهنگ‌ها وجود دارد، اعتقادات مردم و خرافات نسبت به آن چیزهائی که در اطرافشان می‌گذرد. این اعتقادات تقریباً در همه‌جا و همه فرهنگ­‌ها مشابه یکدیگر است. ما سمنانیان نیز این چنین اعتقاداتی داریم. مثلاً در مورد زن آبستن اعتقا داریم:  

اعتقادات مردم در مورد زن آبستن:

سمنانی: بابتی تَلَه دارَه جنیکِن:

1= اگر خوراک خوش بو بپزند باید کمی از آن را به زن آبستن که بوی غذا را می‌شنود، بفرستند، وگرنه چشم بچه زاغ می شود و مشغول ذمّه او خواهند شد.

سمنانی=: اَگَه ای چیی خوش بویی مَِپَِژین، مَِگی ای کمی اون جَِنیکِنَه کو تَِلَه دارِه وُ اَِن بویی مَِشنوئِه، ژینَه رایی کَِرین، وَگَِرنَه ژین وَچِه چَش زاغ مَِبو وُ ژین مَشغولَه ذَمَّه مَِبین.

2= زن آبستن که صورتش لک و پیس بشود، بچه‌اش دختر خواهد بود.

سمنانی=: اَگَه تَِلَه داره جَِنیکِن دیم لَکَه مَکی دوکَن، ژین وَچَه دُتِه.

3=  : اگر زن آبستن در کوچه سنجاق پيدا کند، بچه اش دختر است. ولی اگر سوزن پيِدا کند پسر است.

سمنانی=: اَگَه تَِلَه دارَه جَِنیکا، دَِلَه کیژِه سَِنجُق قُلفیَه پیدا کَِرِه، ژین وَچَه دُتِه، اَگَه دَرزُنَه پیدا کَِرِه، ژین وَچَه، پیرَه.

4= : اگر رویِ سرِ زنِ آبستن بدون آن که ملتفت شود، نمک بپاشند، اگر ناخود آگاه، دستش را به لبانش بمالد، بچه‌اش پسر است و اگر دست بر زلفش دست بکشد بچه اش دختر است.

سمنانی=: اَگَه تَِلَه دارَه جَِنیکِن دیمَه سَری، بیدونی اَِنی کو مُلتفت بَبو نمکَه دوشُنَن و بی اختیار، هُشتُن دست پَشی لُوشُن دومالَِنِه، ژین وَچَه پیرَه، اَگَه دست هُشتُن دیمَه زُلفُن دووَِنجِه، ژین وَچَه دُتِه.

5= : اگر ویار زن آبستن ترشی باشد، فرزندش دختر است. و اگر ویارش شیرینی باشد، فرندش پسر است.

سمنانی=: اَگَه تَِلَه دارَه جَِنیکِن ویار تُرشی بو، ژین وَچَه دُتِه وُ اَگَه ژین ویار شربنی بو، ژین وَچَه پیرَه.

6=:: اگر چشم زن آبستن را با پارچه‌ای ببندند و جلوی او قيچی و چاقو بگذارند، اگر قيچی را برداشت بچه‌اش دختر است و اگر چاقو را برداشت بچه‌اش پسر است.

سمنانی=: اَگَه تَِلَه دارَه جَِنیکِن چَشی با ای تَِکَه پارچِه دَبَِستَن و ژین جلو قیچییَه وُ چَقوئَه وارزَن، اَگَه قیچییَه وِیرِه، ژین وَچَه دُتِه. اَگَه چَقوئَه وِیرِه، ژین وَچَه پیرَه.

7=: اکر به هنگام ماه گرفتگی زن آبستن به هرکجای خود دست بکشد، همان­جای بچه خال می‌­افتد 

سمنانی=: اَگَه وَختی کو ماه مَِگیرییِه، تَِلَه دارَه جَِنیکا دَست هُشتُن هرجایی بَِنجِه، ژین وَچِه هَمون جا خالَه بیرین مِی.

8=: : آخرغذا و ته سفره به هر زنی برسد، پسر خواهد زاييد.

سمنانی=: اَگه تَیی سُفرِه چی به هَرجنینبُرسِه، پیر مزنِه.

9=: : اگر زن آبستن بوی غذایی را بشنود و از آن غذا نخورد، چشم بچه‌­اش شور می­شود.

سمنانی=: اَگَه تَلَه دارَه جنیکا بویی ای چی بشنووِه وُ اون چی نَخورِه، ژین وَچِه (وَچِن) چَش شور مبو.

=========================

اَمّا بابَِتی وَچِه: (امّا راجع به بچه):

10: : زن بچه شيرده اگر اوقاتش تلخ بشود و حرص و جوش بخورد، شیرش اعراض می‌شود و اگر بچه شیر اعراض بخورد، جوشی بار می آید.(عصبی مزاج می شود).  

سمنانی=: جنیکایی کو وَچَه شت مادِه، اَگَه ژین اوقات تَل بَبو وُ حرصَه جوش بَخورِه، ژین شت اعراض مبو وُ اَگَه وَچَه اَعراضَه شَِت بَخورِه، جوشی بار مِی.(عصبی مزاج).

11= : بچه‌ای که روز عيد قربان به دنيا بيايد، حاجی است.

سمنانی=: وَچِه یی کو روزی عیدی قُربُنی دُنیایِه، حاجی یَه.

12= : بچه‌ای که زياد گريه کند، خوش آواز می‌شود.

سمنانی=: وَچِه یی کو خیلی بُرمَه بَجَِنِه، خوش آواز مَِبو.

13= آنهائی که چشمشان شور است، نباید بچه را به آنها نشان داد.

سمنانی: اونی کو ژُن چَشی شوری یَن، مَنَِگی وَچِه ژون هامارَِند.

14=: بچه کوچک دروازه باز کند (پاهايش را گشاد گذاشته سرش را به زمين بگذارد) مهمان می‌آید .

سمنانی=: وَچِه یی کو دروازَه بَکووِه، مَِهمُن مِی.

15=: بچه کوچکی که جارو را بردارد و خانه را جارو بزند، مهمان می‌آيد.

شمنانی: وَچَه کو رییُنَه وِیرِه و کییَه هارینِه، مَِهمُن مِی.

 16=: بعد از آن بچه را قنداق کردند و خواستند او را از زمين بلند کنند، دستشان را به زمين می‌زنند تا درد و بلای بچه به زمين بخورد.

سمنانی=: بَعدی اونی کو وَچِه پیچَِکَه کَِرشُن و مَِگَِشُن ژو وِیرَن، مَِگی دست زمین سازَن کو وَچِه دَردَه بلا زمین گَِنِه.

17=: بچه کوچک اگر ميوه يا خوراکی ببيند که می‌خورند و دلش بخواهد، بايد کمی به او داد و گرنه مشغول الذمه او می‌شوند.

سمنانی=: وَچَه اَگَه میوَه یا خوراکی بِینِه کو مُحورَن و ژو دلی گییابو، مگی کمی ژو دَن وَگرنَه ژو مشغولَه ذَمَّه مبین.

18=: اگر نوزاد بعد از خوردن شیر مکرر سکسکه کند، میگویند روده گشاد می‌کند.

سمنانی=: اَگَه وَچَه بَعدی شت بُخوردی هُکهُکَه کِه، مایَن دارِه روئَه گُشاد ماکرِه.

19=: اگر بچه موقع شیر خوردن پنجه‌هایش را به سمت بالا ببرد و باز وبسته کند می‌گویند ازخدا روزی می طلبد.

سمنانی=: اَگَه وَچَه وَختی شت بُخوردی هُشتُن پُنجِه ژویری برِه وُ ایلا واکرِه و دَبستِه، مایَن خُدِه پی روزی طلب ماکرِه.

20=: اگر بچه‌ای نظرخورده باشد، یک تخم مرغ برمی‌دارند و با یک تکّه ذغال اسم مادر بچه را سرِ تخم مرغ و اسم پدرش را تَهِ تخم مرغ می‌نویسند و همهِ آنان که بچه را دیده‌اند، اسمشان را می‌برند و یک علامت روی تخم مرغ می‌زنند. یک تکّه از پیراهن کثیف بچه را برمی‌دارند، تخم مرغ را درون آن می‌گذارند و یک سکّه‌ای هم در آن می‌گذارند و کمی نمک هم می‌ریزند و بالای سرِ بچه اسم همه آنهائی را که روی تخم مرغ نوشته‌اند دوباره نام می‌برند و تخم مرغ را می‌فشارند. تخم مرغ روی اسم هرکسی شکست، معتقدند که او بچه را نظر زده است. برای آن که آن نظر باطل بشود کمی از زرده همان تخم مرغ را به کف پای بچه و کمی هم بر فرق سرش می‌مالند و آن پول را هم به گدا می‌دهند.

سمنانی: اَگَه ای وَچَه نظر بَِگَِنابو، ای مُرغُنَه مِیرَن، با ای یَه اَِذغالَه تولِن، وَچِه مار اسم سَری مُرغُنِه وُ ژو پییر اسم تَیی مُرغُنِه مَِنََِویسَن و هَمه یی اونُن کو وَچِه بَِدیچی ژُن اسم مَِبَِرَن و ای علامت دیمَه مُرغُنِه موکّوئَن. ای تَِکَه وَچِه نشتَه شَِوی مِیرَن، مُرغُنَه دَِلَه مَِندَن و ای پیل هَم دَِلَه مَِندَن و ای کمی نمکَم دومَِریژَن و وَچَه سَرَِندُن همه یی اُنُن اسم کو بنوشچیشُن دوبارَه مایَن و مُرغُنَه قُشار مَِدَن. هرکین دیمَه اسمی اون مُرغُنَه بَِشکیا، عقیدَه دارَن کو اونی وَچِه نظر بوکّوواچی. برایی اَِنی کو اَِن نظر باطل بَبو، ای کمی زرده یی هَمَن مُرغُنِه وَچِه کفی پایی و ای کمی هَم وَچِه مَغزی سَری دومَِمالَِنَن. اون پیلَم گَِدِه مَِدَن.    

تعبیری خُنین: (تعبیر خواب):

=: اگر شب جوراب بالای سر باشد، خواب آشفته می‌بينند .

سمنانی=: اَگَه شُو جورَِفی ژویری سَری اَِشتا بو، آدم خُنی آشُفتِه مِینِه.

=: هر که در خواب ببیند مرده است، عمرش زیاد می شود.

سمنانی=: هَرکین دَِلَه خُنین بِینِه کو بَِمَِرچی، ژو عُمری زیاد مَِبو.

=: اگر زن آبستن شمشیر در خواب ببیند، پسر خواهد زائید و اگر مروارید در خواب ببیند، بچه‌اش دختر است.

سمنانی=: تَِلَه دارَه جَِنیکا، اَگَه دَِلَه خُنین شمشیر بِینِه، ژین وَچَه پیرَه. اَگَه مُرواری بِینِه ژین وَچا دُتِه.

=: اگر کسی در خواب اسب ببیند، به مرادش داده می‌شود.

سمنانی=: هرکین دَِلَه خُنین اَسب بِینِه، به هُشتُن مُرادی مَِرَِسِه.

=: اگر کسی در خواب ببیند که حمام رفته است، به زیارت می‌رود.

سمنانی=: هرکین دَِلَه خُنین بِینِه کو حَمّوم بَِشیچی، زیارت مَِشو.

=: مرده در خواب چیزی بدهد دلیل زیادی عمر است و اگر بگیرد بد است.

سمنانی=: مَردَه دَِلَه خُنین چی آدمی دِه دلیلی زیادیی عُمرینَه ولی اَگَه چی آدمی پی هاگیرِه بَدَه.

=: اگر کسی در خواب توی خلا بیفتد، پول زیاد می‌یابد .

سمنانی=: هَرکین دَِلَه خُنین دَِلَه خَِلِن کِی، پیلی زیادی ژو گیر مِی.

=: هرکس مرغ و ماهی در خواب ببینند مرادشان داده می‌شود.

سمنانی=: هَرکین دلَه خُنین کرگَه وُ ماهی بِینِه،ژو مُراد دادَه مبو.   

=: مار در خواب دولت است.

سمنانی=: مَر دلَه خُنین دُوٌلتَه.

=========================  

اعتقادات مردم راجع به مرگ

اعتقاداتی راجَه به مرگی:

=: شب جمعه مرده‌ها آزادند و می‌آیند بالای بام خانه‌شان، بنابراین نباید از آن‌ها غیبت کرد و باید به دعای خیر آن‌ها را یاد کرد.

سمنانی=: مَردِه شُووی اِینِه آزادییَن و مِین پَشتی بُونی کییِه، مَنَِگی مَردُن پَشی سَری بَد بات، مَِگی ژونَه دایی خیری هاکَِرد.

=: صبح زود که سگ‌ها زوزه می‌کشند برای این است که عزرائیل را می‌بینند و برای این که عزرائیل وارد خانه نشود، باید لنگه کفش را دمر کرد.

سمنانی=: صُبی گَهی کو اَِسبِه زیزی مَِنجَن برایی اَِنی یَه کو عیزرائیلی بَِدیچیشُن، برایی اَِنی کو عیزراعیل وارَِدی کییِه نَبو، مَِگی لَلَِکَه پا دیمی دَِوَِند.

=: هر مردی که می بیند تابوت را می‌برند ثواب است که زیر تابوت برود و هفت قدم مرده را به دوش ببرد و اگر در جهت مخالف می‌رود برگردد و هفت قدم در مسیر تابوت برود.

سمنانی=: هر میردی کو مِینِه مَفَه یا سَِندیکَه  مَِبَِرَن، ثوابَه کو تَیی مَفِه شو و هَفت قدم مَردِه بَبَِرِه. اَگَه هَم به جهتی خلافی مَِشو، ثوابَه کو هفت قدم وَِرگَِردِه و مَفِه جهت بشو.

=: اگر مُرده بخندد بهشتی است و اگر عبوس باشد گناه‌کار است.

سمنانی=: اَگَه مَردَه بَخَندِه بهشتی یَه، اَگَه دیم بَلَِک بو گناهکارَه.

=: می‌گویند وقتی که جهودی می‌میرد، توی مشت مرده نخودچی می‌ریزند و در دهنش آرد پر کرده و این سفارش را به او می‌کنند که نکیر و منکر اومدن، فوتی تو چششان کن. اگر حضرت موسی اومد نخودچی جیبش کن، کلید بهشت را بگیر و برو تو بهشت .

سمنانی=: مایَن کو وَختی ای جوهود مَِمَِرِه، مَردِه دَِلَه مُشتی نَخووابَِریُن دومَِریژَن و ژو آلَه پُری آردی مَِکَِرَن و به ژو سفارش ماکَِرَن کو اَگَه شُووی اُولی قبری فرشته یی انکر و مُنکَِر بییَِمِین، ژُن دَِلَه چَشُن پوف کَه. اَگَه حضرتی موسی بییَِما، نَخووابَِریُن ژو جیف کَه و  اُورِه یی بهشتی ژو پی هاگیر و بَشَه دَنین بهشت.

======================  

بابتی اعضایی بدنی: (بابت اعضای بدن):

=: سر بزرگ، نشان عقل و کیاست است.

سمنانی=: سَری گُوْزی، نَِشُنِه یی عقلی وُ زَرَِنگی یَه.

=: پیشانی بلند علامت دولت است.

سمنانی=: پیشُنی یی بُلَِندی، نَِشُنِه یی دولَِتی یَه.

=: قد کوتاه نشان زیرکی و دانائی است.  

سمنانی=: قدّی کوتایی، نَِشُنِه یی زیرکی وُ دانایی یَه.

=: از بینی کسی نباید عیب جوئی کرد چون خدا آن را با دست خودش آن را ساخته است .

سمنانی=: هِشکین وَِنین پی مَنَِگی ایراد بَِت، برایی اَِنی کو خُدِه با دستی هُشتُن بَِساچی.

=: سر بینی بخارد به مهمانی خواهی رفت .

سمنانی=: سَری وَِنین هاخوری یِه مَِهمُن مشَه.

=: کف دست که بخارد پول گیر آدم می‌آید .

سمنانی=: کَفی دستی هاخوری یِه، پیل آدمی گیر مِی.  

=: کف پا که بخارد آدم به راه دور می‌روند .

سمنانی=: کَفی پایی هاخوری یِه، آدم رِیی دیری مَِشو.

========================  

در سایر موارد:

=: هرکاری را که شروع می­کنی اول باید بگویی «بسم الله الرحمان الرحیم».

سمنانی=: هرکاری کو شورو مَِکَه اُوّل مَِگی با «بسم الله الرحمن الرحیم».

=: وقتی لباس نو یا کفش نویی را بپوشی باید رو به قبله بایستی و بگویی «بسم الله»  

سمنانی=: وَختی کو مَِگَه نوئَه هَلِه تُوْن کَه، یا نوئَه لَلَِکِه پِی کَه، مَِگی دیم به قبلَه بشتی و با «بیسم الله».

=: وقتی آب داغ به روی زمین می‌ریزند باید بگویند «بسم الله».

سمنانی=: وَختی اُوْوی داغی زمین مَِریژَن مَِگی بایَن«بیسم الله».

=: دست به پشت مرد بزنند که گرد بلند شود، معلوم است که نان خودش را می تواند در بیاورد .

سمنانی=: دست میردی پَشی شُوْنُن بَکّوئَن کو گَردی پِی بو، مَلیمَه کو مَِزُنِه هُشتُن نون بیرین اَِوَِرِه.

=: هرگاه سه بشقاب یا سه تا استکان چای ردیف بشوند نشانه آن است که مهمان می‌آید. اگر ظرف کوچکی هم پهلویش باشد یعنی که بچه هم همراه دارد .

سمنانی=: هر وَخت هِیرَه بُخشابی یا هِیرَه ایستیکانی ردیف بَبین، نَِشُنِه یی اَِنی یَه کو مَِهمُن مِی. اَگه ظرفی کَسینی هَم ژون پَلی اَِشتابو، یعنی کو وَچَه هَم ژو هُمرا دَرَه.

=: تفاله چای که در استکان راست بایستد، نشانه آن است که مهمان می‌آید

سمنانی=: چایی پیفَِلَه کو دَِلَه ایستیکانین راست بَِشتِه، نَِشُنِه یی اَِنی یَه کو مَِهمُن مِی.

=: آب یا لقمه بیخ گلوی آدم بجهد، یعنی که سوغاتی می‌خورد .

سمنانی=: لُقمَه یا اُوْ آدمی گَل ماسِه یعنی کو سوغات مُخُوْرِه.

=: دختر اگر چادر سیاهش را وارونه سر کند، بختش باز می‌شود .

سمنانی=: دُختره اَگه هُشتُن سیا چُوْوَِر سرواکین سَر کَِرِه، ژین بخت ماشو.

=: تیغه های قیچی را به هم بزنند، دعوا می‌شود .

سمنانی=: قیچین تیغِه هُم سازَن، دعوا مَِبو.

=: دسته کلید را به هم بزنند، دعوا می‌شود .

سمنانی=: اُوْرَه دَستَه هُم بسازَن، دَعوا مَِبو.

=: دمر آب خوردن عقل را کم می‌کند .

سمنانی=: دیمَه دَِخُتَِکی اُوْ واخورَن، عقل کَمی مابو.

=: کسی که روز اول سال شمسی یا روز اول ماه قمری وارد خانه می­‌شود باید قدمش سبک باشد.

سمنانی=: اونی کو روزی اُوّلی سالین، یا اُولَِرویی مایی کییَه دَنین مِی، مَِگی ژو پا سُبُک بو.

=: اگر از کسی که دستش سبک است روز اول ماه قمری، از او دست‌لاف بگیری، تا آخر ماه بی پول نخواهی ماند .   

سمنانی=: اَگَه اونی کو ژو دست سُبُکَه، اُوْلَِرویی مایی ژو پی دستلاف هاگی، تا آخری مایی بی پیل مَنَِمُن.

=: اگر در کفش مهمان نمک بپاشند ، دلش به شور می‌­افتد و بلند می‌شود و می‌رود.

سمنانی=: اَگَه مَِمُنی دَِلَه لَلَِکُن نمکَه دوشُنَن، ژو دَِل شوری مَِکِه وُ پِی مَِبو مَِشو.

=: شب نباید ناخن گرفت .

سمنانی=: شُوْ مَنَِگی ناخُنی بَِت.

=:  شب نباید خانه را جارو کرد .

سمنانی=: شُوْ مَنَِگی کییَه هارَِت.

=: در حضور مهمان نباید اتاقش را جارو کرد .

مَِهمُنی گَل مَنَِگی ژو اُتاق هارَِت.

=: شب نباید خانه را جارو کرد .

سمنانی=: شُوْ مَنَِگی سَر شُونَه کَِرد.

=: وقتی وارد خانه می­‌شوید، چه کسی باشد چه نباشد باید سلام کرد.

سمنانی=: وَختی واردی کییِه مَِبا، چه ای نفر دَبو چه دَِنَِبو مَِگی سلام هاکَِرد.

=: اکر یک نفر به دلیل بی احتیاطی آب را ریخت،  برای آن که کسی ناراحت نشود می­‌گویند ، آب روشنایی است .

سمنانی=: اَگَه ای نفر به دلیلی بی احتیاطی اُوْ بَِرَِتِش، برایی اَِنی کو ناراحت نابو ژو رَه مایَن، اُوْ روشنایی یَه.

=: اگر گوش راست کسی زنگ بزند، در غیابش از او تعریف می­‌کنند. ولی اگر گوش چپ کسی زنگ بزند می‌گویند دارند از او غیبت می‌کنند .

سمنانی=: اَگَه ای نفری گوشی راستی زَنگَه بَگَِنِه، مایَن ژو پَشی سَری دارَن ژو پی تعریف ماکَِرَن. اَمّا اَگَه ژو گوشی چَپی زَنگَه بَگَِنِه، مایَن دارَن ژو غیبت ماکَِرَن.

=: اگر روی ناخن کسی لکه سفیدی بیفتد، نشانه آن است که لباس نو می­پوشد.

سمنانی=: اَگَه ای نفری دیمَه ناخُنی اَِسبییَه لَکَه دیده بَبو، نَِشُنِه یی اونی یَه کو او نوئَه هَلِه تُوْن مَِکَِرِه.

=: وقتی چند نفر دور هم نشسته­‌اند اگر برحسب تصادف زانوی پسر بچه‌­ای به زانوی خانمی بخورد آن زن از پسر بچه می‌پرسند «مو زُوْما مَِبا؟» یعنی: داماد من می­شوی؟

سمنانی=: وَختی چُن نفری دوری هُمی نییَِستی یَن، اَگَه تصادُفاً ای وَشکی زُوْنَه اییَه جَِنیکِن زُوْنَه گَِنِه، اونَه جَِنیکا اون وَشکِه پی واپَِرسِه، مو زُوْما مَِبا؟

& : آدم از هر چیزی که بدش می‌آید، سرش می‌آید.

سمنانی=: آدَم هَرچی پی کو ژو  بَد  مِی، ژو سُر مِی .

& : برای آدم غصّه‌خور غصّه می‌رسد، برای پلو خور، پلو.

سمنانی=: آدَمی غُصتَه خوری رَه غُصتَه مَِرَِسِه، پَِلاخوری رَه، پَِلا .

& : آن کسی که دندان می‌دهد، نان هم می‌دهد.  

سمنانی=: اونی کو دَِندُن مادِه ، نونَم مادِه .

& : درد از درِ دروازه وارد می‌شود، از تَهِ سوزن بیرون می‌رود.

سمنانی=: دَردی، بَری دَِروازِه پی مِی، تَیی دَرزُنین پی بیرین مَِشو.

& : دختر بمانند دانه جو است.

سمنانی=: دُتَه هَنونِه جَه دُونا.

& : آدمی که چشمش شور است، اگر چشمش به سنگ بخورد، سنگ را می‌ترکاند.

سمنانی=: آدمی کو ژو چَشی شورییَن، ژو(ژین)چَش سُوْنگی گَِنِه، سُوْنگ مَِتارکَِنِه.

& : شب اول ماه و اول سال باید چراغ همهِ اتاق‌ها روشن باشد .

سمنانی=: شُوْوی اُوْوَِلی مایی وُ اُوْولی سالین مَِگی هَمِئی اُتاقُن چَِلِه روشَِنی بین.

& : شب عید رشته پلو بخورند، رشتهِ کار به دستشان خواهد آمد.

سمنانی=: شُوْی نُوْروئی رَِشتَه پَِلا بَخُرَن، رَِشتِه ای کارین ژُن دس مِی.

& : شب عید کوکو درست نمی‌کنند، اگر درست کنند تا آخر سال مدام می‌گویند کو؟ کو؟

سمنانی=: شُوْوی نُوْروئی کوکو دُرسُت مَنَِکَِرَن، اَگِه دُرُست کَِرَن تا آخَِری سالین هِی ماین کو؟ کو؟

& : در ماه صفر، سفر نمی‌کنند .

صَفَِرَه ماه، سَفَِر مَِناکَِرَن .

& : وقت آب خوردن، اوّل باید آب را به کوچکترها بدهند.

سمنانی=: وَختی اُوْ واخوردی اُوْوَِل مَِگی اُوْ کَسینُن دَن .

& : ایتادنکی آب نمی‌خورند.

سمنانی=: پِی بَِشتَه واکی اُوْ مَِناخُرَن .

& : وقت آب خوردن زن باید چادر سرش باشد و مرد کلاه. اگر نبود باید دست را روی سر بگذارند.

سمنانی=: وَختی اُو واخوردی، جَِنیکا مَِگی چُوْوَِر ژین سَر دَبو میردَِکا کُلا، اَکِه دَِنَِبا مِگی دَس دیمَه سَری اِندَن.

& : نان برکت خداست نباید بر زمین بریزد ، باید برداشت و در درز دیوار گذاشت .

سمنانی=: نون بَرَِکَِتی خُدِیَه، مَنَِگی زَِمین ریژییِه، مَِگی وِیت دَرزی دَِزاری اِندا.

&: چوبی که به وقت سوختن صدا می‌کند باید گفت «چخه». این صدای سگی است که از جهنم آمده آتش ببرد.

سمنانی=: چوئی کو موقِعی بُوْوَِشییُنی صَِدا ماکَِرِه مَِگی بات«چَِخِه». اَِن اَِسبِه صَِدایَه کو جَهَنَِمی پی بییَِمیچی آتَِش بَبَِرِه.

&: چیزی که گم می‌شود باید گفت «شیطان پا کوتاه، برایم پیدا کن، نیم من آرد به تو می‌دهم برای زنت حلوا کن».

سمنانی=: چی ویی مَِبو مَِگی بات« شِیطُن کُلَه پا مو رَه پِیدا کَه، نیم مُن آرد تَه مَِدون تَه جَِنینَه حَلوا کَه»

===========================

این بخش کوچکی بود از اعتقادات و باورهای مردم سمنان، مقاله مفصل تر آن در همین مجموعه در بخش مقالات ارائه شده به همایش ها، تحت عنوان سومین جشنواره فرهنگ و گویش­های استان سمنان، وجود دارد.

ذبیح‌الله وزیری «وزیری سمنانی» 

گویشور و پژوهشگر گویش سمنانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو

آثار و تألیفات

مطالب دیگر

سرگذشت نفت خوریان سمنان

سرگذشت نفت خوریان سمنان

   مولف در مقدمه این کتاب می نویسد: بهره برداری و استخراج نفت در ایران، داستانی گسترده و طولانی دارد که گستردگی آن تقریبا پهنای

تاریخ راه آهن استان سمنان

تاریخ راه آهن استان سمنان

   مولف علاقمند به کارهای پژوهشی است که کسی تاکنون به سراغ آنها نرفته است. وی در پیشگفتار این کتاب(تاریخ راه آهن سمنان) چنین می

گنجینه ای از مثل های گویش سمنانی

بخش ششم از ن  تا  ی (پایانی) 

مثل هائی با اولین حرف( ن  n )   & : نٍدٍرد‌يُن اي جوُر، دٍرد‌يُن هٍزار جور گٍرٍفتاري‌يَه. nεdεrdiyon i jur- dεrdiyon hεzâr jur gεrεftâriya .

گنجینه ای از مثل های گویش سمنانی

بخش پنجم از  گ  تا  م

مثل هائی با اولین حرف( گ  g ) &: گاپاسٍكَه مٍمُنِه، نه بويي دارِه نَه دَم.  gâpâsεka mεmone – na boyi dâre na dam.                                   =

ارسال پیام