جایگاه زبان‌ سمنانی در بین زبان‌های ایرانی و مختصری پیرامون قواعد دستوری آن

جایگاه زبان‌ سمنانی در بین زبان‌های ایرانی و مختصری پیرامون قواعد دستوری آن

*جایگاه زبان سمنانی در بین زبان های ایرانی

و مختصری پیرامون قواعد دستوری آن

  ■ : زبان های ایرانی از زبان مشترک آریایی منشعب گردیده اند و این انشعاب حدود آغاز هزاره دوم قبل از میلاد یعنی تقریباً 4000 سال پیش روی داده است. زبان های ایرانی را با توجه به ویژگی های متفاوت آن ها، در دو شاخه شرقی و غربی طبقه بندی کرده اند.

   شاخه شرقی زبان­های ایرانی، در بخش های شمال شرقی و شرق ایران امروزی رواج داشته یا دارند. این زبانها از دوره باستان تا پایان دوره میانه یعنی سده های نخستین اسلامی عبارت بوده اند از: زبان های سکایی، باختری، سُغدی، خوارزمی و دنباله آنها به زبان ها و گویش های کنونی این مناطق پیوسته است.

   شاخه غربی زبان های ایرانی، تا آن جا که مدارک تاریخی و مکتوب در دست است، عبارت بوده اند از: اوستایی، مادی، پارسی باستان، پارتی میانه(پهلوی اشکانی)، پارسی دری، و دنباله آنها به زبان رسمی امروز ایران و تعداد زیادی گویش ها و لهجه های پراکنده در سراسر ایران کشیده شده است.

   ادوار تاریخی زبان های ایرانی غربی

     زبان شناسان، زبان های ایرانی غربی را از لحاظ تاریخی و تحولی، به سه دوره و یا سه مرحله تقسیم کرده اند.

1 دوره باستانی: زبان های باستانی ایرانی(شاخه غربی) به زبان هایی اطلاق می شود که از حدود 2000 سال پیش از میلاد تا پایان دوره هخامنشی(330 پیش از میلاد) در ایران رواج داشته اند.

2 دوره میانه: زبان های ایرانی میانه، به زبان هایی اطلاق می شود که در دوره اشکانی(250 پیش از میلاد تا 224 میلادی) و نیز در دوره ساسانی(224 تا 651 میلادی) حتّی سده های نخستین اسلامی در ایران رواج داشته اند.

3 دوره نوین: زبان های این دوره شامل زبان هایی است که از سده های نخستین اسلامی تا به امروز در ایران رایج بوده و یا می باشند. مهم ترین زبان های دوره نوین، پارسی دری است که دنباله آن زبان فارسی امروزی است. گذشته از آن تعداد زیادی گویش های بومی که بازمانده زبان های باستانی و میانی می باشند، در سراسر ایران به حیات خود ادامه داده اند که برخی از آنها در دهه های اخیر از میان رفته و برخی نیز در معرض نابودی قرار دارند.

  با توجه به طبقه بندی زبان های ایرانی، در مورد زبان سمنانی و زبان­ها وگویش های مناطق اطراف آن یعنی لاسگردی، سرخه ای، سنگسری و شهمیرزادی می توان به نتایج زیر دست یافت:

1 –  گویش های منطقه سمنان، از زبان ها و گویش هایی مشتق شده اند که در دوره های باستانی در بخش غربی فلات ایران رایج بوده اند و بنا بر این، جزء گروه زبان های ایرانی غربی به شمار می روند.

2 –  این گویش ها از شاخه زبان ها و گویش های شمال غربی ریشه گرفته اند که در دوره باستان در بخش های شمالی و شمال غربی فلات ایران یعنی در قلمرو وسیع ماد، در دوره میانه، در قلمرو اقوام پارتی و سپس پارسی رواج داشته اند.

3 –  زبان و گویش های سمنانی در بین زبان ها و گویشهای شمال غربی ایران، جزء گویش های متعدد ایران مرکزی قرار دارند. « واژه نامه گویش باستانی سمنانی. ص 94 – 100 »

4 – : زبان سمنانی با زبان های خزری که شامل گیلکی، تالشی، و تاتی است نزدیک است و مشابهت هایی دارد.

5 –  زبان سمنانی با زبان های مادی و پارتی بستگی دارد.( نظریه دیاکف و پرفسور کریستین سن).

6 –  بررسیِ برخی از ویژگی های صوتی زبان های دسته شمالی(ازجمله پارتی) و دسته جنوبی(از جمله پارسی میانه) و مقایسه آنها با زبان سمنانی، به روشنی نشان می دهد که بسیاری از اختصاصات زبان پارتی در زبان سمنانی تاکنون حفظ شده است.

مختصری پیرامون قواعد دستوری زبان سمنانی

   برای آن که خوانندگان با ضوابط حاکم بر این زبان آشنایی نسبی حاصل کنند، شرح مختصر و بسیار فشرده ای پیرامون نظام آوایی، الگو های جمله سازی، اسم و کاربرد های آن، ضمایر، افعال و مصدر ارایه می گردد.

نظام آوایی

   مقصود از نظام آوایی، بیان نقش صوتی و حرکتی و دیگر اشکال عملکرد واژه هاست که بر طبق قواعد معین و از روی انگاره های نحوی خاص، می توان جمله های نا محدودی در محدوده نیاز های یک گویش ساخت.

    از این چشم انداز، نظام صوتی در زبان سمنانی مباحثی را می طلبد که در حوصله این مقاله نیست، امّا اشاراتی اندک پیرامون کارکرد مصوّت ها و صامت ها، ضروری به نظر می رسد.

                                                                                  « آداب و رسوم مردم سمنان ص 27 – 28 »

: آنچه مسلم است، زبان سمنانی از لحاظ آوائی به زبان پارتی میانه نزدیک تر از زبان پارسی میانه (پهلوی ساسانی) است، امّا از حیث ساختار دستوری با هردوی آنها تفاوت کلی دارد و به زبان های باستانی نزدیک تر ولی از آن ها ساده تر است. از این رو می توان زبان سمنانی را متعلق به دوره تحول و گذر زبان پارتی از دوره باستان به دوره میانه دانست و قدمتی حدود 2000 تا 2400 سال برای آن پیشنهاد نمود. « واژه نامه گویش باستانی سمنانی ص 104»  

  ◄: در آوا نگاری واژه های زبان سمنانی، از حروف الفبای فارسی استفاده می شود. از آن جائی که مصوت های فارسی علامتند نه حرف تا بتوان در کنار سایر حروف از آن ها استفاده کرد، لذا  حروفِ صامتِ فارسی، با نشانه گذاری دقیق، مصوت می شوند که در آوانگاری زبان سمنانی هم به همین نحو عمل شده است، و چون مصوت های فارسی برای آوانگاری لاتین گویش های محلی کافی به نظر نمی رسند لذا می بایست از مصوت های ترکیبی یا ابداعی استفاده نمود. برای حروف و مصوت های فارسی، معادل لاتینی مرسوم استفاده می شود. صامت­ها و مصوت های ساده و ترکیبی مورد بحث عبارتند از:  

()   صامت ها  

    برای آوانگاری لاتین حروفِ صامت، از حروفِ لاتین مشخص و شناخته شده مرسوم استفاده می گردد. حروف لاتین معادل حروفِ صامتِ فارسی به شرخ زیر است .

ب : b   // پ : p    //   ت و ط : t   //   ث ، س ، ص : s    //  ج : j    //   چ  : ĉ   //  ح ، ه : h   //  خ : x  //   د : d   // ذ ، ز ، ض ، ظ : z   //  ر : r   //  ژ : ž    //  ش : ŝ  //  ف : f  //  ق ، غ : q  //   ک : k   //   گ :g   //  ل : l    //  م : m   //  ن : n  //  و : v  //  ی : y   //  واو مجهول : w  //  و برای ( ع ) و همزه (ء ) از علامت( , ) استفاده می شود.

   توضیح اول: اگر در واژه ای از زبان سمنانی، حرف ماقبلِ(ی) مصوتِ کسره باشد، صدایِ آن همان (یِ) ساکن خواهد بود. مانند: ( مِی mey ) یعنی: مادر، و ( صِی sey ) یعنی: صد، (کِی key) چه وقت؟  و …   ولی اگر حرف ماقبلِ(ی) صامت باشد، صدای آن (ای) می شود. مانند: (می mi) یعنی: مو، و(سی si) یعنی: عدد سی، و (کیki ) چه کسی و …

   توضیح دوم: اگر در واژه ای از زبان سمنانی، حرف واو( v ) بعد از حرف صامتی قرار بگیرد، مانند:

(سود)، (اوستا)، صدای آن، ( او u ) خواهد بود. در غیر این صورت، صدای آن همان صدای واوِ ساکن و متأثر از مصوتِ بعد از خود است، مانند: ( وَرَم varam  )، ( واشَِه گَِل vâšεgεl  یعنی: کاه گِل)، ( وُژدان  (voždân.

   توضیح سوم: اگر در واژه ای از زبان سمنانی، حرف بعد از مصوت( او u )، مصوتِ( آ â ) باشد، برای تلفظ واقعی واژة مورد نظر، در آوانگاری سمنانی، بین این دو مصوت، از حرفِ ( و ) ساکن و در آوانگاری لاتینِ آن، از علامت واو مجهول (w ) استفاده می شود. مانند: شووآلی  ŝuwâli  = شلوار یا:  خووآرَه xuwâra  = خوار، یا: خووآکَه  xuwâka  = خواهر ،یا: بوکّووآتیُن bukkuwâtyon  = زدن

: مصوّت ها

   ثبت واژه ها در زبان سمنانی همواره یکی از مشکلات کار محققان بوده است. عوامل مختلفی موجب سختی کار است که اهم آن ها عبارتند از: وجود اختلاف تلفظ واژه ها در محلات مختلف شهر، اختلاف در تلفظ نسل کهن سال و جوان و تحصیل کرده و بی سواد،  تغیر تلفظ واژه ها در اثر معاشرت روستائیان و شهر نشینان، تأثیر زبان ها و نیم زبان ها ی داخل و خارج محدوده استان که به جز زبان سمنانی، چندین حوزه گویشی وجود دارند که اغلب تنگاتنگ و چسبیده به هم هستند، تأثیر زبان فارسی بر اثر استفاده از وسایل ارتباط جمعی و بالاخره اصل تغیر و تحول حاکم بر زبان ها و گویش ها. « آداب و رسوم مردم سمنان ص 28 – 29 »

قبل از آن که به نشانة مصوت ها پرداخته شود، لازمست راجع به علامت یکی از مصوت های پرکاربرد در زبان سمنانی اشاره ای بشود. این مصوت که به آن مصوت ترکیبی گفته می شود، از کسره شروع و به فتحه ختم می گردد(-ِ -َ ­ ). برای نشان دادن وجود این مصوت در زبان سمنانی، علامت دو کسره در کنار یکدیگر در نظر گرفته شده که زیر حرفی که دارای این مصوت است، قرار می گیرد. علامت آوانگاری لاتین آن هم این (ε) علامت می باشد.

  () : نشانة مصوت ها

برای علامت فتحه ( اَ -َ ) حرف لاتین a          =  برای علامت کسره ( اِ  -ِ ) حرف لاتین e

برای علامت ضمّه ( اُ  -ُ ) حرف لاتین o          =  برای مصوت  ( آ ) حرف لاتین â

برای مصوت (او) حرف لاتین u                       = برای مصوت ( ای، ئی، عی ) حرف لاتین i

برای مصوت ترکیبیِ(اُ + واو مجهول) حرف لاتین ow  مانندواژة « آبِ » فارسی که در زبان سمنانی می­شود(اُوٌ ow ) یا هر واژه­ای که در نوشتار یا معنی آن واژة «آب» مفهوم گردد مانند واژة: تاول: اُوْوَِلَه owvvεlla  ، آبگوشت(گوشتُو guštow)، آب کشک(کَشکُو kaškow) و …

 برای مصوتِ ترکیبی( اِ + اَ ­)، یا مصوّتِ کسرة متمایل به فتحه، که با کسره شروع و به فتحه ختم می شود، حرف لاتین( ε )مانند: اٍسبَه = سگεsba  یا: حالا(اکنون): اٍسَه εsa  یا: رفت= بٍشا bεšâ .  

   : بعضی از واژه­های زبان  سمنانی در نوشتن ظاهراً با یکدیگر مشابه­اند در حالی­که وقتی به لفظ درمی­آیند مشخص می­شود که بریکی از حروف آن تکیه بیشتر است، در آوانگاری این­گونه واژه­ها از نشانه­هایی به شرح زیر استفاده می­کنیم : 

برای تکیه بر مصوت « آ » علامت « ά »             : برای تکیه بر مصوت « اَ » علامت « á »

:  برای تکیه بر مصوت « اِ » علامت « é »              :  برای تکیه بر مصوت « اُ » علامت « ó »

: برای تکیه بر مصوت « او» علامت « ŭ »     ̉       : برای تکیه بر مصوت « ای » علامت « í »

: برای تکیه بر مصوت ادغامی « اِ + اَ ­» ، کسرة متمایل به فتحه از علامت « έ »  

   توضیحی درمورد مصوت­های تکیه دار

   درزبان سمنانی، واژه­هایی وجود دارند که هرچند با مصوت­هایِ زبانِ فارسی نشانه گذاری دقیقی روی حروف تشکیل دهندة واژه  صورت بگیرد، به دلیل کمبود مصوت­ها، نمی­توان تکیه بر یک حرفِ مشخص را نشان داد لذا شکل نوشتاریِ آنها یکسان است و فقط در جمله می­توان به معنای آن پی برد و در نتیجه درست تلفظ نمود. نمونه این مصوت­ها به شرح زیر است:

   : نمونة واژه­های تکیه دارِ مصوتِ « آ ά »

 . : باریکَِّلا bάrikεllâ  ، آسیابان: آرٍوُن  άrεvon،  بٍقّالیbεqqάli  بقال­ها ،  اسب سواری: اَسب سوواری asb suwάri

    : نمونة واژه­های تکیه دارِ مصوتِ « اَ á » مانند واژة سمنانیِ« کَرَه » (کرة لبنی) و « کَرَه » ( تره ، یکی از سبزیجات ). همچنین، « وَرَه » ( برّه ) و « وَرَه » ( برف ) ، « نَرَه » ( نعره ) و « نَرَه»  ( نر است ). امّا، در آوانگاریِ لاتین به دلیل داشتن مصوت­های کافی و مناسب، چنین مشکلی وجود ندارد و می­توان با انتخاب نشانة مناسب که نشان دهندة مصوت تکیه دارِ« اَ á » بر حرف مربوطه است، چنین واژه­هایی را درست نوشت.{ کَرَه (کرةِ لبنی) kará } و { کَرَه « از سبزیجات » kára } و همچنین { وَرَه ( برّه ) vará  } و { وَرَه ( برف )vára  } یا : ( نَرَه nará نعره ) و ( نَرَه    nára   نر است ) و … 

: نمونة واژه­های تکیه دارِ مصوتِ « اِ é » ویلان : وِیلُن véylon   . ایوان : اِیوُن éyvon  

: نمونة واژه­های تکیه دارِ مصوتِ « اُ ó » آسیابان ها: آرٍوُنی ârεvóni   ، ساربان­ها: سارٍبُنی  sârεbóni   یا: سارٍوُنی  sârεvóni  .  بازوبندها : بازوبُندی bâzobóndi  .

: نمونة واژه­های تکیه دارِ مصوتِ « او ù » حمام­ها: حَمّومی hammùmi ، پینه دوزها: پینٍکَه دوژی pinεka dùži  

: نمونة واژه­های تکیه دارِ مصوتِ « ای í » عمل و شغل آسیابانی: آرٍوُنی ârεvoní ، عمل کشاورزی  vazziyεrí ، آهنگری: اُنگٍری ongεrí ، حمّومی: حَمّومیhammumí  عمل و شغل کسی که حمام دارد . استعفا: ایستیفا istifâ  تقاضای کناره گیری از شغل یا وظیفه .

   : نمونة واژه­های تکیه دارِ مصوتِ ادغامی« اِ + اَ έ »  کشاورزان: وَزّییٍری  vazziyέri ، آهنگرها: اُنگٍری ongέri   ، ارث بردن: اٍرث بٍبٍردیُن   έrs bεbεrdyon .

: چند ویژگی دستوری زبان سمنانی

1 = جنس اسامی: اسامی در زبان های باستانی دارای سه جنس نرین، مادین و خنثی بوده اند. این قاعده در دوره زبان های میانه به طور کامل منسوخ شده است، امّا زبان سمنانی تاکنون دو جنس نرین و مادین راحفظ کرده است.

در زبان سمنانی نه تنها نام هایی چون پدر ، پسر ، شوهر ، دایی ، عمو ، خواهر ، زن ، خاله و عمّه و نیز برخی جانوران دارای جنسیت حقیقی نرین و مادین هستند، بلکه اعضای بدن، اشیاء و گیاهان نیز نرین و مادین می باشند. مثال :

اسامی نرین                                                            اسامی مادین

سمنانی             آوانوشت            فارسی                   سمنانی                     آوانوشت                 فارسی

سونگ              sowng             سنگ                     خٍشتَه                        xεŝta                  خشت

چَش                        ĉaŝ            چشم                     آجُرَه                      joraâ                       آجر

کو                           ku              کوه                   ماشینَه                         mâšina            ماشین                  

دَست (دَس)  dast (das)               دست             اٍستینَه                       εstina                  ستون

کییَه                kíya                      خانه               اٍستامبُلییَه εstâmboliya               استانبولی            

بَر                            bar                 در                 اٍنگیرَه                       εngira                 انگور

کیژَه                  kiža                   کوچه              سیبَه                       siba                      سیب

بنابراین، زبان سمنانی از لحاظ جنس اسامی حدّ فاصل زبان های باستانی و میانه است.

                                                                « واژه نامه گویش باستانی سمنانی ص 104 – 105 »

: اصولاً نحوه تشخیص اسامی مذکر و مونث بدین ترتیب است که، اسامی مختوم به یک حرف صامت به طور قطع مذکرند. مانند: چَش ĉaŝ  به معنای: چشم.  پیر pir  به معنای: پسر یا: خوت xut   به معنای: آب انبار خانگی. امّا اسامی مذکری هم هستند که به مصوّت ختم می شوند. مانند: اَِسبَه  εsba به معنای: سگ، یا: اٍسبَه کُتَه εsba kota به معنی: توله سگِ نر، یا: شٍغالَه šεqâla یعنی: شغال. خَرَه xara   یعنی: خر .  

اسامی مختوم به « آ â » و « اَ a » و « اُو ow » همگی مونث هستند. مانند: مَنیژا manižâ به معنای: منیژه، یا: فاطیما fâtimâ یعنی: فاطمه، یا : سَکینا  به معنـای : سکینه. یا:  کُبرا  به معنایِ : کبـری. یا: بیچارا biĉârâ به معنای: بیچاره، یا: دیوٍنا divεnâ به معنای: دیوانه، یا: اٍسبَه کُتا εsba kotâ یعنی: توله سگِ ماده.

نادٍوٍندَه nâdεvεnda  به معنای: بند انداز، آرایشگر زنانه. یا: نوندیموٍندَه nundimvεnda  نانوای زنانه. نَسرینَه : نسرین . یا : پَروینَه : پروین . یا : نُصرٍتَه : نصرت . ماشینَه : ماشین.

اُوْ ow  به معنای آب. و، شُوْ ŝow  به معنای: شب، و، مَفتُوْ maftow به معنای: مهتاب. یا: گوشتُوْ guštow یعنی: آبگوشت، یا: کَشکُوْ kaškow یعنی: آب کشک.(آداب و رسوم مردم سمنان ص 39).

( ) ضمناً باید اضافه کرد که اسامیِ مختوم به«سکون» و « اَ a » درحالت جمع مختوم به«ای» می­گردند مانند:

 اسامیِ مختوم به سکون، وٍرگ vεrg (گرگ): وٍرگی vεrgi. پَلٍنگpalεng : پَلٍنگی palεngi . شیر šir: شیری širi. اسب asb : اسبیasbi .

اسامی مختوم به«اَ» مانند: ماشینَه mâšina  : ماشینی mâšini . نادٍوٍندَه nâdεvεnda  به معنای: بندانداز، نادٍوٍندی nâdεvεndi ، آرایشگران زنانه.  یا : نوندیموٍندَه nundimvεnda  نانوای زنانه، نون دیم وٍندی  nundimvεndi.

 و اسامیِ مختوم به « آ» در حالت جمع، مختوم به « اِ » می­گردند مانند، چوتا  čutâ (جوجه): چوتِه čute . و، مَرگوژا  mârgužâ(گنجشک) : مَرگوژِه mârguže . و، کٍلا kεlâ (کلاغ): کٍلِه kεle . و، چٍلچٍلا lčεlâ εč(دم جنبانک): چٍلچٍلِهlčεle εč

البته لازم به یادآوری است که بعضی از اسامی، هم به صورت مفرد و هم به صورت جمع به کار می­روند مانند، قالی، ماهی، دایی  و …            

2 = شمار

   در زبان های باستانی اسامی دارای سه صیغه(شمار) مفرد، تثنیه و جمع بوده است. این صیغه ها در زبان های میانه به دو صیغه مفرد و جمع تقلیل یافته است. در زبان سمنانی نیز تنها دو صیغه مفرد و جمع برجا مانده است.

3 = حالات اسم

   در زبان های باستانی، اسم دارای هشت حالت: فاعلی، مفعول بی واسطه، مفعول بواسطه، حالت اضافی(ملکی)، مفعول اَزی(مانند: از خانه)، مفعول بایی(مانند: با اسب، یا، به وسیله کارد)، مفعول دَری (مانند: در خانه)، و ندا(مانند: ای مرد) بوده است و اسامی بر حسب حالتی که داشته اند، پایانه های صرفی ویژه ای را می پذیرفته اند و به طوری که در نوشته های پارسی باستان مشاهده شده است، حالات هشتگانه اسم با پنج پایانه صرفی مشخص می گردیده است. امّا در زبان سمنانی برای حالات مختلف اسم سه صورت فاعلی، مفعول بی واسطه و مفعول بواسطه(و نیز اضافه) وجود دارد و در بقیه حالات، از حروف اضافه مانند: « با »، « پی »، « از »، « دٍلَه » ( در میان ) …. استفاده می شود. بدین ترتیب در دو صیغه مفرد و جمع و سه حالت فاعلی، مفعول بی واسطه و مفعول بواسطه و حالات دیگر برای هر یک از دو جنس نرین و مادین شش صورت صرفی ساخته می شود.  

برای روشن شدن مطلب به چگونگی صرف دو واژه «اسب» (نرین) و «مادیان»  (مادین)اشاره می شود

اسم نرین مفرد:

حالت فاعلی: اَسب asb    (اسب). حالت مفعول بی واسطه: اَسبی asbi   (اسب را).

حالت مفعول بواسطه:

اَسبی رَه   asbi ra   (برای / بوسیله اسب) .

اسم نرین جمع:

حالت فاعلی: اَسبی  ásbi   (اسبان).

حالت مفعول بی واسطه: اَسبُن  asbon   ( اسبان را ).

حالت مفعول بواسظه: اَسبُنَه  asbona   ( برای / به وسیله اسبان ) .

اسم مادین مفرد:

حالت فاعلی: مادیُنَه mâdyona   (مادیان).

حالت بی واسطه: مادیُنین  mâdyonin   (مادیان را).

حالت مفعول بواسطه: مادیُنینَه  mâdyonina   (برای / به وسیله مادیان).

اسم مادین جمع:

حالت فاعلی: مادیُنیmâdyóni    (مادیان ها).

حالت مفعول بی واسطه: مادیُنُن  mâdyonon

حالت مفعول بواسطه: مادیُنُنَه mâdyonona   ( برای / به وسیله مادیان ها ).

ضمناً برخی از اسامی از قواعد صرفی کهن تری پیروی می کنند که با قواعد گفته شده مطابقت ندارد. مانند :

حالت صرفی واژه « پییَه » به معنای ( پدر ):

صیغه مفرد: حالت فاعلی: پییَه  piya   ( پدر ).

مفعول بی واسطه: پییٍر piyεr   ( پدر را ).

مفعول بواسطه: پییٍرَه  piyέra   ( به / برای پدر ).

صیغه جمع: حالت فاعلی: پییِه  piye   ( پدران ).

مفعول بی واسطه: پییٍرُن piyεrón   ( پدران را ).

مفعول بواسطه: پییٍرُنَه piyεroná   ( به / برای پدران ).

4 = ضمایر شخصی

  در زبان های باستانی، ضمایر شخصی برای حالات فاعلی و مفعولی متفاوت بوده است ولی در زبان  سمنانی این ضمیر برای حالت فاعلی به صورت «اَ a» و در حالت مفعولی به صورت « مو mo » و در سوم شخص مفرد، هم در حالت فاعلی و هم در حالت مفعولی، برای مرجع نرین و مادین متفاوت است. ضمایر شخصی در زبان سمنانی برای حالات فاعلی و مفعولی بی واسطه و مفعول بواسطه به شرح زیر است:

فارسی               حالت فاعلی               مفعول بی واسطه                مفعول بواسطه  

من                     اَ       a                        مو        mo                           مو رَه    mo ra

تو                     تو       to                    تَه             ta                          تَه رَه  ta ra                      

او(نرین)          اُ          o                      ژو             žo                         ژو رَه      žo ra      

او(مادین)       اونَه  una                    ژین    žin                            ژینَه   žina                                                                     

ما              هَما       hamâ                هَما     hamâ                       هَما رَه   hamâ ra 

شما           شٍما  mâ   εŝ                 شٍما      εš                   شٍما رَه  ŝεmâ ra     

ایشان/ آنان  اُیی     oyi                 ژُن    žon                            ژُنَه     žona        

بدین ترتیب مشاهده می شود که زبان سمنانی از حیث ضمایر شخصی به زبان های باستانی نزدیک تر است و با زبان های دوره میانه کاملاً تفاوت دارد.

5 = تغیر شکل صرفی اسم و ضمیر

   یکی از ویژگی های جالب و برجستة زبان سمنانی تغیر اسم و ضمیر(در حالت فاعلی) برای افعال لازم و متعدی است. بدین معنی که در افعال لازم در همه زمان ها، فاعل همواره شکل فاعلی دارد، امّا در افعال متعدی، در زمان حال صورت فاعلی و در زمان های گذشته شکل مفعولی به خود می گیرد. مانند:

در افعال لازم:

زمان حال: میردٍکا مِی     mirdεkâ mey  مرد می آید . // یا: اَ مییون    a miyun    من می آیم.

زمان گذشته: میردٍکا بی­یَِما  mirdεkâ biyεmâ   مرد آمد.// یا: اَ بییٍمیون a biyεmyun   من آمدم.

در افعال متعدی:

زمان حال: میردٍکا مُخورِه mirdεkâ moxore  مرد می خورد.//  یا: اَ مُخورون a moxorun   من می خورم.

زمان گذشته: میردٍکِه بُخورد mirdεke boxord   مرد خورد.//  یا: مو بُخوردَن mo boxordan   من خوردم.

بدین ترتیب، مثلاً این جمله، « کَرگین بُخورد » دارای دو معنی متفاوت است.

 یکی حالت فاعلی: کَرگین دُونَه بُخورد  kargin downa boxord  مرغ، دانه را خورد.

و دیگری حالت مفعولی: شٍغالین کَرگین بُخورد ŝεqâlin kargin boxord   شغال، مرغ را خورد.

6 = دو گانگی صرف فعل های لازم و متعدی

   در سوم شخص مفرد، افعال لازم در زمان های گذشته برای فاعل نرین و مادین صورت های متفاوت صرفی به کار می رود. مثال : 

فارسی                 مرجع نرین                         مرجع مادین

او رفت                اُ بٍشا   o bεŝâ                    اونَه بٍشییَه  una bεŝiya

او آمد               اُ بییٍما o biyεmâ              اونَه بییٍمییَه una biyεmiya

او شد               اُ بٍبا  o bεbâ                        اونَه بٍبییَه  una bεbiya

او بود              اُ با    o bâ                             اونَه بییَه   una biya   

7 = ضمایر اشاره

   ضمایر اشاره نیز در زبان های باستانی صورت های گوناگونی داشته است. در زبان سمنانی ضمایر اشاره با توجه به حالت دستوری و جنس مرجع پایانه های صرفی متفاوتی به خود می گیرد. مثلاً:

ضمیر اشاره به نزدیک:

فارسی                   نرین                         مادین

این                        اٍن  εn                   اٍنَه  εna       

این را                 اٍنی  εni                 اٍنین εnin  

به / برای این        اٍنی رَه  εni ra        اٍنینَه  εnina  

ضمیر اشاره به دور:

فارسی                نرین                       مادین  

آن                     اون  un                     اونَه  una

آن را                اونی uni                 اونین  unin

به/ برای آن     اونی رَه uni ra          اونینَه unina  

8 = صفت

   در زبان های باستانی صفت نیز مانند اسم و ضمیر با توجه به جنس موصوف تغیر شکل می داده است. این قاعده نیز تا اندازه ای در زبان سمنانی بر جای مانده است. مثال:

مَسین میردٍکا       masin mirdεkâ   مرد بزرگ ( از نظر قد ).

مَسین پیر            masin pir   پسر بزرگ ( از نظر سنّ ).

مَسینَه جٍنیکا       masina jεnikâ   زن بزرگ ( از نظر قد ).

مَسینَه دُتَه           masina dota   دختر بزرگ ( از نظر سنّ).

9 = مصدر 

   در زبان فارسی نشانه مصدری«دن» و « تن » و حروف پیش از آنها یکی از یازده حرف «زمین خوش فارس» می باشد. در زبان سمنانی، می توان مصدر­ها را هم به « ایُن iyon  ختم نمود که  براین  اساس نتایج به دست آمده، نزدیک به 440 مصدر بسیط گردآوری شده که حرف پیش از این پایانه یکی از بیست و دو حرف زیراست که برای هر یک نمونه ای  ذکر می شود، و هم چنین می توان مصدر­ها را به «یُن  yon» ختم نمود. مانند: بُخوردیُن boxordyon، بُخوتیُنboxotyon ، بُخوسَِندیُنboxosεndyon ، واخوردیُن vâxordyon  و … باید دانست که با کنار گذاشتن نشان مصدری(یُن yon) آنچه که می ماند «بُخوردboxord »، «بُخوتboxord  »،«بُحوسَِندboxosεnd »، «واخوردvâxord » جایگاهی دستوری دارد و مصدر مرخّم نامیده می شود.  ضمناً چنانچه مصدر­ها را با علامت مصدری«اییون  iyon» بنویسیم،  پس از کنار نهادن نشان مصدرِ«اییُن» در زبان سمنانی، مصدرِ مرخّمی چون گییاب، یا « بییَِم»، کاربرد ندارد.

   مصدر­های بسیط گردآوری شده، با حرف پیش از علامت مصدری آن، یکی از بیست و دو حرف به شرح زیر می باشند:

حرف پیش از پایانه           مصدر سمنانی                              فارسی  

ب :                    گییابیُن  giyâbyon                خواستن / دوست داشتن .          

پ :                    بٍتوپیُن       bεtupyon              توپیدن / تشر زدن .

ت :                   اٍشتییُن        εŝtyon                    قرار داشتن / وجود داشتن .

ج :                    بٍرٍنجیُن      bεrεnjyon             رنجیدن .

چ :                    بٍپیچیُن     bεpiĉyon               پیچیدن / درگیر شدن .

خ :                    بٍچٍرخییُن      bεĉεrxyon           چرخیدن .

د :                     بُوریژٍندیُن    bowrižεndyon   گریزاندن / فراری دادن .

ر :                     بٍپٍّریُن   bεppεryon                    پریدن / جهیدن .

ز :                     بٍخیزیُن  bεxizyon                        خزیدن .

ژ :                     بُوریژیُن   bowrižyon                  گریختن / فرار کردن .

س :                بُوسیُن   bowsyon                      گسیخته شدن / پاره شدن .

ش :                   بٍبٍخشیُن     bεbεxŝyon               بخشیدن / عفو کردن .

ص :                   بٍرٍخصیُن  bεrεqsyon                   رقصیدن .

غ :                    وٍرجیغیُن   vεrjiqyon                 ناپز شدن گوشت / مچاله شدن بر اثر حرارت .

ف :                   بٍشکافیُن      bεŝkâfyon             شکافتن .

ک :                   بٍپٍلٍکییُن      bεpεlεkyon               پلکیدن .

گ :                   بٍجٍنگییُن   bεjεngyon                   جنگیدن .

ل :                     بٍنالیُن  bεnâlyon                      نالیدن .

م :                     بٍدُمیُن       bεdomyon                دمیدن به آتش .

ن :                    بٍزُنیُن     bεzonyon                    دانستن / توانستن .

و :                     دوکُوویُن     dukowvyon             کاویدن / جستجو کردن / پیله کردن .

ی :                    بٍپائییُن      bεppâyon                 پائیدن / مراقب و مواظب بودن .

10 = پیشوند های مصدری

   در زبان های باستانی مصدر از سه جزء: پیشوند، بُن، یا ریشه و پسوند، یا، پایانه مصدری تشکیل می شده است. در زبان های میانه اغلب پیشوند های مصدری از بین رفته و به جای انها حروف اضافه، جایگزین شده است. از بررسی مصادر سمنانی این نتیجه به دست آمده است که 6/98 درصد مصادر دارای پیشوند و فقط 4/1 درصد آنها فاقد پیشوند می باشند. مهم ترین پیشوند های مصدری عبارتند از :

بٍ :      بٍویٍردییُن     bεvyεrdyon         گذشت کردن / عفو کردن .

بَِ :     بٍکُوویُن         bεkowvyon        کاویدن / جستجو کردن .

بُ :     بُخُشکیُن    boxoŝkyon          خشکیدن .

بُو :      بُوسٍتیُن  bowsεtyon               گسستن / پاره کردن .

بو :     بوکوتٍندیُن     bukutεndyon    کوبیدن .

بی :    بی یٍمیُن     biyεmyon             آمدن .

دَ :       دَبیُن        dabyon               بودن .

دَِ :      دٍگٍشتیُن       dεgεŝtyon          گزیدن .

دو :    دووٍجٍندیُن  duvεjεndyon       نصب کردن .

وا :      واپاژیُن      vâpâžyon          از هم پاشیدن .

وٍر :     وٍروازٍندیُن     vεrvâzεndyon    از خواب پراندن .

وٍل :   وٍلکیشٍندیُن   vεlkiŝεndyon    کشان کشان بردن .

وِی :     وِیگیتیُن      veygityon            برداشتن / برگرفتن .

ها :      هاویژٍندیُن   hâvižεndyon     جنباندن گهواره .

هُو :     هُووٍتیُن       howvεtyon           بافتن / حرف بیهوده سر هم کردن  .

هی :    هیوٍلکٍندیُن  hivεlkεndyon    چلاندن پارچه یا لباس خیس .

هیژ :    هیژٍمیُن      hižεmyon          کوتاه آمدن / فروکش کردن .

11 = صرف افعال

   صرف افعال سمنانی خود مقوله ای بسیار جالب و قابل مطالعه است که تجزیه و تحلیل آن بحث گسترده ای را ایجاب می کند . چگونگی صرف افعال لارم و متعدی متفاوت است . برای نمونه به زمان حال یک فعل لازم و یک فعل متعدی اشاره می شود .

فعل لازم « بَِشییُن » رفتن :

اَ مٍشین            a mεŝin            من می روم

تو مٍشَه             to mεŝa           تو می روی

اُ مٍشو                mεŝu o           او می رود

هَما مٍشین        hamâ mεŝin   ما می رویم

شٍما مٍشین      ŝεmâ mεŝin    شما می روید

اُیی مٍشین       oyi mεŝin       ایشان می روند

فعل متعدی « بُخوردیُن »  خوردن

اَ مُخورون           a moxorun        من می خورم

تو مُخو            to moxo          تو می خوری

اُ مُخورِه           o moxore           او می خورد

هَما مُخورین       hamâ moxorin   ما می خوریم

شٍما مُخورین      ŝεmâ moxorin    شما می خورید

اُیی مُخورَن       oyi moxoran        ایشان می خورند

وجوه مختلف افعال نیز برای وجه امری اول شخص مفرد به شرح زیر است:

1 وجه امری:                          بَشَه           baša              برو

2 مضارع استمراری:             اَ مٍشین      a mεšin         من می روم

3 مضارع التزامی:                 اَ بَشین        a bašin        من بروم

4 ماضی التزامی:                  اَ بٍشابین     a bεšâbin    من رفته باشم

5 ماضی التزامی بعید:          اَ بٍشابابین  a bεšâbâbin    من رفته بوده باشم

6 ماضی مطلق:                     اَ بٍشییون        a bεšiyun          من رفتم

7 ماضی استمراری:              اَ مٍشییون         a mεšiyun      من می رفتم

8 ماضی نقلی:                      اَ بٍشیچون        a bεšičun        من رفته ام

9 ماضی نقلی استمراری:      اَ مٍشیچون        a mεšičun     من می رفته ام

     یا :   ” ” “ :                      اَ مٍشیچونی      a mεšičuni           من می رفته ام

10 ماضی بعید:                    اَ بٍشابییون      a bεšâbiyun          من رفته بودم

11 ماضی بعید نقلی:            اَ بٍشابیچون     a bεšâbičun          من رفته بوده ام

12 ماضی ابعد:                    اَ بٍشا بابیچون   a bεšâbâbičun    من رفته بوده بودم

فعل متعدی

1 وجه امری:                           بَخو                              baxo                  بخور    

2 مضارع استمراری:              اَ مُخورون            a moxorun          من می خورم

3 مضارع التزامی:                  اَ بَخورون            a baxorun          من بخورم

4 ماضی التزامی:                    مو بُخوربین                mo boxorbin             من خورده باشم

5 ماضی التزامی بعید:            مو بُخوربابین         mo boxorbâbin     من خورده بوده باشم

6 ماضی مطلق:                      مو بُخوردَن                mo boxordan         من خوردم

7 ماضی استمراری:               مو مُخوردَن               mo moxordan       من می خوردم

8 ماضی نقلی:                       مو بُخورچَن                 mo boxorčan         من خورده ام

9 ماضی نقلی استمراری :    مو مُخورچَن               mo moxorčan        من می خورده ام

10 ماضی بعید:                    مو بُخوربابِن                mo boxorbâben   من خورده بودم

11 ماضی بعید نقلی:            مو بُخوربیچَن               mo boxorbičan     من خورده بوده ام

12 ماضی ابعد:                     مو بُخوربابیچَن       mo boxorbâbičan   من خورده بوده بودم

       یا :                              مو بُخوربابیچَِنی         mo boxorbâbičεni    من خورده بوده بودم

به طوری که ملاحظه می شود:

اولاً: در ردیف های 4 تا 12 فاعل افعال متعدی، حالت مفعولی دارد و به جای« اَ » به شکل « مو » به کار می رود.

ثانیاً:  برخی از وجوه افعال مانند ماضی التزامی بعید(رفته بوده باشم) و ماضی ابعد(رفته بوده بودم) که امروزه در زبان قارسی به کار نمی رود، در زبان سمنانی همچنان بر جای مانده است.

چند نمونه پسوند در زبان سمنانی:

   یکی از عواملی که این زبان را آسیب پذیر می کند، قابل انعطاف نبودن آن است. به بیان دیگر، فقدان پسوند ها باعث شده که همگام با زمان، واژه آفرینی صورت نگیرد. پسوند ها در این زبان بسیار محدود ولی کارآمدند و می توان با بهره گیری از آنها، واژگانی جدید ساخت. پسوند های زیر از آن جمله اند:

1 = اوک uk   : پسوند شباهت. مانند: خَِرسوک xεrsuk    به معنای: کنده و چاق و تنبل، چون خرس.

     چَپوک ĉapuk   به معنای: چپ دست.

     نَشتوک  naŝtuk  به معنای: کثیف، کسی که تمیزی در ذاتش نیست.

     قارتوک  qârtuk   به معنای: درشت هیکل، تنبل، گوزو.

بادوک  bâduk   مغرور ، از خود راضی ، کسی که با تعریف بیجا شادمان می­شود .

2 = اول ul    : پسوند شباهت. مانند: چَپول  ĉapul   به معنای: چشم چپ.

یا : سٍندول  sεndul   مجاراً به آدم فضول گفته می شود. یعنی: نخود هر آش.

3 = پِی  pey   : پسوند فراوانی. مانند: رَزَه پِی  raza pey   به معنای: باغ سار، مسیری که باغ زیادی در آن است.

  جوئَه پِی  jua pey   به معنای: جویبار.  همچنین: واژارَه پِی  vâžâra pey   به معنای: بازار به بازار.

4 = مال  mâl  : پسوند شباهت. مانند: کف مال  kaf mâl   به معنای: سائیدن داروی گیاهی در کف دست و ریختن آن به دهان. یا: سَرَه مال sara mâl   به معنای: هم سن و سال.

5 = کَه ka   : پسوند تصغیر. مانند: دورِیکَه  dureyka به معنای: کوزهِ کوچک. یا : رَفکَه rafka   تاقچه کوچکی که نزدیک سقف اتاق باشد.

6 = چَه ĉa   : پسوند تصغیر. مانند: دولچَه dulĉa   به معنای: دَلوِ کوچک. حوضچَه  howzĉa  به معنای: حوض کوچک.  پاچَه  pâĉa   به معنای: پای کوچک، پای گوسفند. یا، طاسچَه tâsĉa  به معنای: طاس کوچک .

7 = چا ĉâ   : پسوند تصغیر. مانند: بَرچا  barĉâ  به معنای: دَرِ کوچک، دریچه. یا: ماما چا mâmâĉâ  به معنای: مامای کوچک. مجازاً به کسی گفته می شود که در هر کاری دخالت می کند.

8 = واری vâri   : پسوند شباهت. مانند: اَقُن واری  aqon vâri  به معنای: مثل آقا ها. یا: روئِن واری ruen vâri  به معنای: به مثل گربه. کنایه از بی چشم و رو بودن.

9 = اِژ  : پسوند نسبت. مانند: کِلِژ kelež   به معنای: اهل روستای کَهلا. یا: رُکنٍوِژ roknεvež   به معنای: اهل رکن آباد.

10 = وُن   von  :  پسوند نگه دارنده، نگهبان. مانند: آرٍوُن ârεvon   به معنای: آسیابان. یا: اٍستالَه وُن

εstâle von   به معنای: استخر بان .

11 = کی ki   : پسوند چگونگی حالت. مانند: پَشواکینٍکی paŝvâkinεki   به معنای: عقب عقب رفتن. یا: جٍلُووٍکی jεlowvεki   به معنای: جلو جلو رفتن.

12 = چو ĉu  : میان وند حالت آرزو، و آراسته بودن. مانند: تَه بَر چو بَبو ta bar ĉu babu   به معنای : درِ تو چوب بشود. نفرینی است، بدین معنا که دَرِ خانه ات به مانند چوب سخت و سفت بشود که نتوانی آن را باز کنی.

یا: طُوقَه چو بٍبییَه  towqa ĉu bεbiya به معنای: دسته عزاداری آراسته،  آماده حرکت شد.

                                                                            « واژه نامه گویش باستانی سمنانی ص 104 127 »

توضیح :

 1 – علامت ( ) به مفهوم آن است که مطلب نگاشته شده تا علامت بعدی برداشتی است از کتاب «واژه نامه گویش باستانی سمنانی» تالیف آقایان پرویز پژوم شریعتی و محمد حسن جواهری. چاپ اول 1387 . انتشارات آبرخ. سمنان. (با سپاس فراوان از مولفین این اثر ارزشمند).

2 علامت ( ) به مفهوم آن است که مطلب نگاشته شده تا علامت بعدی برداشتی است از کتاب «آداب و رسوم مردم سمنان» تالیف اقای محمد احمد پناهی سمنانی. چاپ نخست زمستان 1374 . انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. (با سپاس فراوان از مولف این کتاب ارزشمند).

3 علامت ( ) به مفهوم آن است که مطلب نگاشته شده تا علامت بعدی برداشتی است از کتاب «فرهنگ واژگان فارسی به سمنانی» چاپ نخست. 1394 انتشارات آبرخ. سمنان. که توسط نگارندة این مقاله تألیف شده است.

گویشور و پژوهشگر زبان سمنانی

ویرایش 01/12/1398

ذبیح الله وزیری«وزیری سمنانی»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو

آثار و تألیفات

مطالب دیگر

سرگذشت نفت خوریان سمنان

سرگذشت نفت خوریان سمنان

   مولف در مقدمه این کتاب می نویسد: بهره برداری و استخراج نفت در ایران، داستانی گسترده و طولانی دارد که گستردگی آن تقریبا پهنای

تاریخ راه آهن استان سمنان

تاریخ راه آهن استان سمنان

   مولف علاقمند به کارهای پژوهشی است که کسی تاکنون به سراغ آنها نرفته است. وی در پیشگفتار این کتاب(تاریخ راه آهن سمنان) چنین می

گنجینه ای از مثل های گویش سمنانی

بخش ششم از ن  تا  ی (پایانی) 

مثل هائی با اولین حرف( ن  n )   & : نٍدٍرد‌يُن اي جوُر، دٍرد‌يُن هٍزار جور گٍرٍفتاري‌يَه. nεdεrdiyon i jur- dεrdiyon hεzâr jur gεrεftâriya .

گنجینه ای از مثل های گویش سمنانی

بخش پنجم از  گ  تا  م

مثل هائی با اولین حرف( گ  g ) &: گاپاسٍكَه مٍمُنِه، نه بويي دارِه نَه دَم.  gâpâsεka mεmone – na boyi dâre na dam.                                   =

ارسال پیام