خاطرات اداری سال‌های دور شهرداری تهران و نام شهرداران تهران و نخست‌وزیران ایران

     اینجانب ذبیح الله وزیری در فروردین ماه 1321 در سمنان متولد شدم، پس از گذراندن مراحل تحصیلی در خردادماه 1340 موفق به اخذ مدرک دیپلم طبیعی شدم، به منظور ادامه تحصیل و یافتن کاری که بتوانم از قِبلِ آن هزینه تحصیلی ام را تأمین نمایم به تهران نقل مکان کردم. اینک کارمند بازنشسته شـهرداری تهران هستم. در نظر دارم بخشی از خاطراتم را از بدو استخدام تا زمان بازنشستگی، به اطلاع خوانندگان محترم برسانم. شاید این خاطره از وضعیت شهرداری تهران در سال های دور برای بعضی­ از دوستان جالب توجه باشد.

   درسوّم خردادماه سال 1341 در زمان نخست وزیریِ آقای دکتر علی امینی، که آقای احمد نفیسی هم شهردار تهران بودند، در سنِّ بیست سالگی و با داشتن دیپلم متوسطه، به عنوان کارمند ادره کل درآمد با حقوق ماهیانه دوهزار و پانصد ریال استخدام شدم. درآن زمان، ساختمان شهـرداری تهران که یکی از ساختمان­های زیبـا و قدیمی تهـران که در زمان قاجار ساخته شده بود، در ضلع شمالی میدان سپه یا میدان توپخانه بین خیابان های لاله زار و فردوسی قرار داشت. نمای جنوبی این ساختمان که مشرف به میدان سپه بود در سه طبقه ساخته شده بود که دوطبقه آن هم سطح خیابان با نمای آجری دارای ستون های گرد و تاق نماهای نیم دایره بین ستون ها نمای زیبایی به میدان سپه داده بود. پشت این ستون­ها، ایوانی به عرض تقریبی دو متر وجود داشت که در موارد خـاص مورد استفاده کـارکنـان قـرار می­گرفت. پشت این ایوان سالن اداره کل شهرسازی بود. ضمنـاً جـلوی اتاق­های حوزه مـدیریت نیز، چنین ایوانی وجود داشت. ضـلع شـرقی این ساختمان خیـابان لالـه زار و ضـلع غـربی آن خیـابان فردوسی و ضـلع شمـالی آن کوچـه پشت شهرداری نامیده می­شد. 

    در خلال آمـد و رفت­های مکرر جهت پیگیری استخدام و یکی دو مـاه بعـد از استخـدام، متـوجه شدم که کارکنان شهـرداری تهـران درآن زمان، سه گروه هستند، گروه اول افرادی تقریباً جوان یا میان­سال به عنوان مـدیـران رده بالا، شامل شهـردار تهـران «آقای احمد نفیسی» و بعضی از مدیـران کل کـه دارای تحصیلات دانشگاهی بودند. گروه دوم عمدتاً افراد میان­سال، رؤسای ادارات که دارای مدرک تحصیلی قدیمه و یا بدون مدرک تحصیلی ولی دارای تجربه اداری. گروه سوم کارمنـدان عادی عمدتآ افرادی نسبتاً جوان که تعـداد معدودی از آنان دارای دیپلم متوسطه و تعـدادی هم میان­سال با مدارک تحصیلی دیپلم ردّی، زیر دیپـلم یا مدرک تحصیلی قدیمـه. البته تعـداد زیادی از کارکنـان اجرایی اداره کل شهرسازی و فنی و مهندسی دارای مدرک تحصیلی دانشگاهی بودند.

     در بدو استخدام، مدتی را در اداره فخاری به عنوان مأمور وصول«عوارض فخاری» مشغول به کار شدم. اداره فخاری کارش وصـول عوارض از کامیون­هـای حمل آجـر برحسب تعـداد و کچ و آهک برحسب وزنی که از کوره­های مربوطـه بارگیری کرده و با توجه به قبض باسکولی که از بین راه از باسکول داران اخذ کرده بودند و از مبادی ورودی شهر ­­­گذشته و به سرِ ساختمان­ها یا انبارها می­بردند.

   در همه مبادی ورودیِ شـهرِتـهران و در بَرِّ بیابان، از طرف شهـرداری دکه­ هایی نصب شده بود که مأمور وصول عوارض به همراه مأمور پلیسی که از طرف شهـربانی مأمور خدمت در شهرداری تهران بود برای حفظ امنیت و به همـراه یک نفـر راننـده و یک دستگاه ماشین جیپ، در آن دکّه انجام وظیفـه می­کردند. در اداره عوارض فخاری، اداره دیگری نیز وجود داشت به نام «اداره عوارض بار»، کـه کارکنان آن به نام«مأمورین وصول عوارض بار» شناخته می­شدند. عوارض بار عبارت بود از عوارضِ تیرآهن، میلگرد و انواع تره بار که از شهرستان­ها به تهران وارد میشد. برای این مأمورین هم در همه مبادی ورودی شهر تهران دکّه هایی در نظر گرفته بودند که مأمور وصول عوارض و یک نفر پلیس و راننده و یکدستگاه ماشین جیپ در آنجا انجام وظیفه می نمودند. از آن­جایی که کار وصـول عوارض با روحیه من سازگار نبود، بیش از یکی دو ماه نتوانستم درآن اداره به کار بپردازم لذا با درخواست از مدیرکل اداره درآمد«آقای محبّی»، و موافقت ایشان، به اداره صـدور مفاصا حسابِ عوارض بقایـا و سطح شهـر «به ریاست آقای محمدعلی کروری» منتقل و به عنوان مأمور بازدید محل زیر نظر رئیس کمیسیون بازدید«آقـای هادیان»، به کار پرداختم. شهـرداری تهران در آن سال­ها از مالکین خانه های شهر تهران عوارضی به نام«عوارض بقـایـا» شامل آب ­بهاء مصرفی برای حوض، آب انبار خانگی و باغچه­ های داخل حیاط کـه آب آنها توسـط میـرابِ محـل تأمین میشد و همچنین عـوارض بَـر و بالکن که جزء عوارض بقایا بود دریـافت می­نمـود. پس از تصویب وصول «عوارض سطح شهر» وصول «عوارض بقایا» ملغی شـد ولی املاکی که هنور این عوارض را پرداخت ننموده بودند تا تاریخ تصویب «عوارض سطح شهر» ملزم بـه پرداخت عوارض بقایا بودند. مبنای محاسبه عوارض سطح شهر بر اساس مساحت ملک مورد نظر بود.

    از آن­جایی که اکثر ملک­های قدیمی فاقد مساحت بودند و در سند مالکیت آنها فقط حدّ و حدود به ملک­های مجاور و آن هم با نامِ مالکِ آن ملک نوشته شده بود، بنابراین محاسبه عوارض سطح شهر با آن کیفیت مقدور نبود. لـذا وظیفـه مأمور بازدید محل این بود که علاوه بر مشخص نمودن موارد مربوط به عوارض بقایا، مساحت تقریبیِ ملک مورد درخواست مفاصا حساب را هـم مشخص نمایـد تا محاسبه عوارضِ بقایا برای محاسبین، مقدور گردد. برای این منظور هـر یک از مأمورین بازدید محـل یک حلقـه مترِ بیست یا سی متری در اختیار داشتند تـا ملک مورد نظر را به هر طریق ممکن مسّاحی نمایند، همـان طور که ذکـر شـد چون اکثرِ خانه­ های قدیمی، مساحتِ آنها در سند مالکیت مشخص نبود، لذا مأمور بازدیـد محـل مجبـور بود که با کمک و راهنمایی متقاضی، از پشت بامِ خانه، مسّاحی ملک را انجام دهد و در پشتِ رونوشت سند مالکیت همـان ملک، با مشخص نمودن میزانِ آب مصـرفی و میزان بر و بالکنِ ملک مورد نظر و مساحت ملک را گزارش نماید تا محاسبین مربوطه نسبت به محاسبة عـوارض اقـدام نمایند. مطلبی که بیان آن خالی از لطف نیست آن که، در شهـرداری و یا هـر سازمانی، هـرکس که متـری در دست دارد، از نظـر متقاضی« مهندس» نامیـده می­شود، شاید برای دلخوشی مأمور مربوطه چنین عنوانی را بـه کار می­بردند، لـذا بنـده هم هرچند که مدت زیادی در این شغـل نبـودم مانند سایـر همکارانم تا مـدتی که در این شغل انجام وظیفه می­کردم، از طرف متقاضیان مهندس نامیده می­شدم که صحّت نداشت.

        در اواخر سال1341، شهـردار وقت تهران، آقای احمـد نفیسی و تعـدادی از مـدیران کلّ و مدیران رده بالای شهـرداری تهران که خود از دانش آموختگان دانشگاه بودند، تصمیم گرفتند که از دانش­آموختگان دانشگاهی در امر مدیریت شهری استفاده نمایند و چون درآن مقطع زمانی، در بین کارمندان اداری، دانش آموخته دانشگاهی شاغل نبوده و از طرفی برای استخدامِ افراد جدید مشکل استخدامی وجود داشت، لـذا بر اساس قراردادی که بین وزارت کشور، شهرداری تهـران و دانشگاه تهـران به امضاء رسید، مقرر شد که پنجاه نفر از کارمندان دیپلمه شهرداری تهران، با آموزشِ ضمن خدمت، آن هـم در بعـد از ظهـرها، دوره چهـار ساله مدیریت اداری و مالی و ضوابط حکومت هایِ محـلی را به ­صورت فشرده و در مدت دوسال در موسسه علوم اداری و بازرگانی که کلاس­های درسی آن در دانشکده حقوق به ریاست آقای دکتر فضل الله اکبری و تحت نظر اساتیـد دانشگاه تهـران و سرپرستی آقای دکتر علی نیامی که معاون وزیر کشور هم بودند، برگزار میشد، آموزش داده شوند، چنانچـه این افراد موفق به گذراندن این دوره فشرده شدند به اخذ لیسانس مدیریت اداری و مالی شهرداری تهران نائل آمده و به عنوان شهرداران انتصابی شهرهای درجه سه و بعد از مدتی به عنوان شهرداران انتصابی شهرهای درجه دو ویک انجام وظیفه نموده و پس از کسب تجربه عملی لازم، منتخبین آنها عهده دار مناصب مدیریتی شهرداری تهران گردند.

   در همین رابطه از طرف مدیرکل اداری بخشنامه ای صادر و به ادارات تابعه شهرداری تهران ارسال و درخواست شد که کارمندان دیپلمه خود را به اداره کل کارگزینی معرفی نماینـد. پس از مدت یک ماه مشخص شد کـه فقط شانزده نفر دیپلمـه در شهـرداری تهران مشغول به کار می­باشند که در این مورد ثبت نام کرده اند. یکی از آن شانزده نفر من بودم. چون با شانزده نفر نمی­شد کلاسی در دانشگاه تهران تشکیل شود، لذا در بخشنامه بعـدی از کارمنـدان دیپلمـه ردّی هـم خواسته شد که در این کلاس ثبت نام نمایند. در نتیجه تعداد کارمندان آماده برای تحصیل در دانشگاه تهران به بیست و چهار نفر رسید. ترم اول این دوره در تاریخ 1342/02/15 با حضـور معاونت محتـرم وزیرکشور آقای دکتر علی نیـامی که استاد دانشگاه و مدرس همین دوره هم بودند، افتتاح شد. پس از گذراندن ترم اول شش نفر از شرکت کنندگان این دوره نتوانستند نمره قبولی بیاورند لذا از ادامه تحصیل محروم شدند.

    از بدِ حادثه، در نیمه دوم سال 1342 بین وزیرکشور آقای علیرضا انصـاری که مورد حمـایتِ دربار و نخست وزیر وقت بود و شهردار تهران آقای احمد نفیسی از نظر سیاسی اختلافاتی بروز کرد. درآن زمان شهرداری تهران برای انجام کارهای عمرانی یا استخدامی، مـی بایست از وزارت کشور به قائم مقـامی انجمن شهـر تهـران کسب تکلیف ­کـرده و مجـوزِ لازم را می گرفت. درآن مقطـع، ظاهراً پافشاری­های آقای نفیسی به وزارت کشور جهت اخذ مجوزهای عمـرانی و مسائل سیاسی، باعث بروز اختـلاف بین وزیـر کشور و شهـردار تهـران شد. این اختلاف آنقـدر بالا گرفت که با حمـایت دربار و نخست وزیرِ وقت، آقای نفیسی را از کـار برکنـار کرده و یکی از کارکنـان وزارت کشور به نام آقای علی اکبر توانا را به عنوان سرپرست شهـرداری تهـران منصوب نمودنـد. گوئی آقـای توانا به این منظـور سرپرست شهرداری تهران شده بودند که به تلافی سماجت هـای آقای نفیسی به وزارت کشور برای اجرای برنامه های مترقی و عمرانیِ شهرِ تهران، آنها را ملغـی نمایـد تا وزارت کشور مجبور به موافقت با بودجه تحصیلی دانشجویان و برنامه های عمرانی شهرداری تهران نشود. یکی از طرح هایی که مشمول ملغی نمودن شد، همـانا موافقتنامه فی مابین وزارت کشور و شهـرداری تهـران برای آموزش هیجده نفر از دیپلمه های شاغل شهرداری و بلا تکلیفی دانش آموختگان یک سال دوره فشرده مدیریت اداری ومـالی شهرداری تهران بود. حتّی سرپرست شهرداری تهران مانع از صدور گواهینامه برای دانش آموختگان این دوره، توسط دانشگاه تهران شد. پس از دوندگی زیاد بالاخره در آذر ماه سال 1343 و در زمان آقای دکتر صدر وزیر کشور و آقای دکتر ضیاء الدین شادمـان شهردار تهران، هیجده نفر دانش آموختگان آن دوره موفق به اخذ مدرک دوره فوق الذکر با امضاء رئیس موسسه علوم اداری و بازرگانی آقای دکتر فضل الله اکبری و شهـردار تهـران آقای دکتر شادمان، شدند.

      در اواخر سال 1342 شهرداری تهران به دوازده ناحیه تقسیم شد و بعضی از مدیران ادارات کل به سمتِ شهـردار نواحی دوازده ­گانه منصوب و هریک ازآنان از بینِ کارمندانِ ادارات خود جهت تکمیل پرسنل اداری ناحیـه، انتخاب و با خود به محـل خدمتی جدید می­بردند. آقای محبّـی که مدیرکـل اداره درآمد شهـرداری تهـران بودند به سمت شهـردار ناحیه سـه واقع در میـدان ژاله (میدان شهدای فعلی) منصوب و من هـم یکی از کارمنـدان انتخـابی ایشان برای خدمت دراداره درآمـد ناحیـه سه بودم که در تاریخ 02/02/1343 به ناحیة سه شهرداری منتقل و به عنوان حسابدار اداره درآمد منصوب شدم. از آنجایی در خلال خدمتم همیشه به عنوان کارمنـدی منضبط و آگاه به مقررات شهرداری شناخته می­شدم و از طرفـی چون علاقمنـد به مطالعـه و کسب معلومات بودم، در تاریخ 1343/10/04 از طرف شهردار ناحیـه سـه «آقای ابوالقاسم زرین خامه» جهت عضویت و مطالعه بیشتر درکتابخانه مـلی و کتابخانه مجلس شورای مـلی، به کتابخـانه هـای مزبور معرفـی شدم، ولـی به دلیـل گرفتاری­های زندگی در اثر ازدواج زود هنگام، موضوع را جدّی نگرفته و به آنجا مراجعه ننمودم. در شهـرداری ناحیه سه علاوه بر حسابداری، در سمت های مأمور بازدید محل، مأمور مراجعه به ثبت اسناد و املاک به عنوان نماینده شهرداری، رئیس دوایر اقساطی و بقـایا انجام وظیفه نموده و همیشه جزء کارمندان شایسته تقدیر بوده ­ام. در نهایت بنا به درخواست خود در تاریخ 1347/12/11 به قسمت حسابداری شـهرداری مرکـز واقع در خیـابان ایرانشهر منتقل و در اداره رسیدگی و ممیزی اسناد، به عنوان ممیز اسنادِ ادارات مرکزی و ممیز اسناد مناطق شهرداری به کار پرداختم. از آنجائی که فردی علاقمند به خدمت به مـردم بـودم و بدون منّت و چشم­داشتِ مادّی، خدمت صادقانه به همکاران و ارباب رجوع را سرلوحه کارم قرار داده بودم، به همین دلیـل و به پشتوانه اطلاعات اداری و مـالی که کسب کرده بودم مدارج ترقی را پیموده و از سطح یک کارمند ساده گذشته و به سطح مدیران سطوح میانی به شرح ارتقاء یافتم.  

در تاریخ 18/02/1353 به ریاست اداره صندوق و سپرده شهرداری تهران که یکی از ادارات کلیدی بود، منصوب و تا تاریخ 24/10/1358 در این سمت انجـام وظیفه نمودم.از آنجـایی که دوره آموزشی ضمن خـدمت مـدیران سطوح میانی را در مرکز آموزش مدیریت دولتی، وابسته به سازمان اموراداری و استخدامی کشور، گذرانده بودم ازتاریخ 24/10/1358 از طرف شهردار تهران بـه سمت معـاون مالی و اداری شهـرداری منطقـه شش منصوب شدم. در آن تاریخ شهردار منطقه شش آقای کاظم مجاهد بودند.

   در نیمـه دوم سال1359 زمانی که شهرداری تهران به بیست منطقه تقسیم شد، منطقه شش که دارای وسعت زیادی بود، به منطقه چهارده و پانزده تقسیم گردید. و من همچنان از طرف شهردار تهران به سمت معاون مـالی و اداری منطقـه چهارده منصوب گردیده و انجام وظیفه نمودم. شهرداران این مناطق به دلیل شناختی که از من داشتند، اختیارات خود را به من تفویظ می کردند تا در غیاب آنان، بیشتر اقدامات شهردار را انجام دهم که ارباب رجوع به دلیل عدم حضور شهردار منطقه، سرگردان نشود.

   از آنجائی که پُست شهردار تهران و معاونین ایشان پست سیاسی محسوب میشد لذا همیشه در غیاب انجمن شهر، توسط وزیر کشور، این افراد خارج از کارکنان شهرداری تهران به این سمت منصوب میشدند. در سال 1359 آقای کاظمی بالسینی به سمت معاون مالی و اداری شهرداری تهران منصوب شده بودند و چون به ضوابط و مقررات شهرداری آشنائی چندانی نداشتند لذا از بین مدیران میانی افرادی را به عنوان مشاور حوزه معاونت مالی و اداری انتخاب و منصوب نموده تا با استفاده از اطلاعات آنان، بتوانند به امور مربوطه بپردازند.   

   در نیمه های اول سال 1360 آقای کاظمی بالسینی، معاون مالی و اداری شهردار تهران، به منطقه چهارده دستوری داده بودند که از نظر مقررات شهرداری قابل اجرا نبود. چون اینجانب که معاون مالی و اداری شهرداری منطقه چهارده بودم و نمی توانستم دستور خلافی جهت اجرای دستور آقای کاظمی بالسینی بدهم، لذا دستور ایشان را اجرا نکردم. به همین دلیل مغضوب ایشان قرار گرفته و درتاریخ 1363/07/15 بنا به تصمیم ایشان و به بهانه همکاری بیشتر، مرا از معاونت مالی و اداری منطقه 14 به سمت مشاور حوزه معاونت مالـی و اداری شـهرداری تهـران منصوب نمودند. حوزه  معاونت مالی و اداری شهردار تهران، در طبقه هفدهم ساختمان حزب رستاخیز که در سال 1358 طبق مصوبه شورای انقلاب به شهرداری تهران واگذار شده و در آن تاریخ به نام ساختمان شهرداری تهران شناخته می شد، قرار داشت. یکی از سالنهای آن طبقه دراختیار مشاوران مالی بود که من هم در همـان سالن و در کنار سایر مشاوران مالی، به کار پرداختم.

   چون مورد غضب واقع شده بودم، نمی توانستم با ایشان همکاری صمیمانه ای داشته باشم. لذا در آن تاریخ از شهردار تهران درخواست بازنشستگی نمودم که با مخالفت معاون مالی و اداری، مورد موافقت شهردار محترم تهران قرار نگرفت و از آن جایی که نمی خواستم در آن حوزه بمانم و گاه و بیگاه مجبور به دیدارشان باشم، از رئیس قسمت کارگزینی خواهش کردم که با توجه به نمودار سازمانی، جای دیگری را برایم در نظر بگیرند. اداره کل خدمات اجتماعی و رفاه شهرداری تهران به داشتن مشاور مالی اعلام نیاز نموده بود لذا با درخواست خود درتاریخ 17 / 05/ 1361 به سمت مشاور مالی اداره کل خدمات اجتماعی ورفاه شهرداری تهران منصوب و در آن اداره کل مشغول به کارگردیده ولی همچنان پیگیر موضوع بازنشستگی خود بودم. نهایتاً در اسفند ماه سال 1361 زمانی که آقای مهندس سیفیان شهردارتهران و آقای حسین صادقی (از شهدایِ زنده ماجرای بمب گذاری مرکز حزب جمهوری اسلامی در میدان سرچشمه) معاون مالـی و اداری شهـرداری تهـران بودند، بالاخره در تاریخ 10/12/1361 با موافقت ایشان، با بیست سال و نـه ماه خدمت و بـا احتساب پنـج سال و سه ماه خدمت ارفـاقی به عنوان پاداش صداقتم در کارهای اداری، جمعاً با 26 سال سابقـه کار به افتخار بازنشستگیِ زودهنگام نائل گردیدم. 

   لازم میدانم که به اطلاع خوانندگان محترم برسانم که چگونه ساختمان شهرداری تهران تبدیل به ساختمان وزارت کشور شد. طبق روایت یکی از مدیران محترم شهرداری تهران، آقای هوشنگ بهروزی، که افتخار دوستی دیرینه ای با ایشان دارم، آقای مهندس محمد توسلی اولین شهردار بعد از انقلاب اسلامی از شورای انقلاب اسلامی درخواست اهداء ساختمانی را که در رژیم گذشته به نام حزب ایران نوین و بعد به نام حزب رستاخیز واقع در خیابان دکتر فاطمی ساخته شده بود، به شهرداری تهران اهداء نماید. بعد از پیگیری های مداوم بالاخره شورای انقلاب در سال 1358 ساختمان مزبور را طبق مصوبه ای، به شهرداری تهران اهداء نمود تا کلیه ادارات کل و سازمانهای مرتبط با شهرداری تهران به آن ساختمان نقل مکان نمایند که دسترسی مردم تهران به کلیه ادارات کل و سازمان­هایِ زیر مجموعه شهرداری تهران، آسانتر باشد و از تردد و سرگردانیِ ارباب رجوع در سطح شهر برای مراجعه به ادارات مختلف کاسته شود، که چنین هم شد.

      اصولاً شهردار تهران از طرف وزیر کشور به قائم مقامی انجمن شهر تهران، منصوب و به مدیران و کارکنان شاغل شهرداری معرفی می شد. در آن سالها حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری وزیر کشور بودند و برای معرفی شهرداران جدید چندین بار به ساختمان شهرداری تهران مراجعه نموده بودند. ساختمان مزبور نوساز و علاوه بر آن که در پشت بام آخرین طبقه، دارای باند فرود هلیکوپتر بود، دارای اتاق ها و سالن های وسیع در طبقات وچند سالن بزرگ برای برگزاری مراسم و جشن ها با مبلمان خارجی و سیستم صوتیِ مجهزِ جداگانه و پارکینگ اتومبیل در طبقاتِ زیرین و دارای چندین آسانسور که در مناطق مختلف ساختمان نصب شده بود که مورد استفاه مراجعه کنندگان قرار می گرفت. همة راهروها و سالن ها از سیستم صوتی یکپارچه برخوردار بودند، ضمناً این ساختمان دارای اتاقِ فرمانِ صوتیِ مجهز و تلفنخانه مرکزی و سایر امکانات مورد نیاز چنین ساختمانی بود.

    آقای ناطق نوری از این مجموعه خوششان آمد و بدون در نظر گرفتن اهداف شورای انقلاب در مصوبه مربوطه، این ساختمان را مناسب وزارت کشور تشخیص داده و از شهرداران وقت درخواست واگذاری آن به وزارت کشور می نمود که هیچیک از شهرداران با این درخواست موافقت نکرده تا این که در سال 1362 با مجوزی که از شهردار منصوب خود، آقای حسین بنکدار گرفت، ساختمان مزبور در اختیار وزارت کشور قرار گرفت و کارکنان ادارات مرکزی شهرداری تهران به ساختمان قبلی وزارت کشور واقع در خیابان بهشت(که ملکیّتش متعلق به شهرداری تهران ولی در اختیار وزارت کشور قرار گرفته بود) منتقل و بقیه ادارات و سازمانها به مثل گذشته در جای جایِ شهر تهران پراکنده شده و مراجعین همچنان بین ادارات در کلّ شهر سرگردانند. آقای حسین بنکدار فقط به مدت چهار ماه شهردار تهران بودند، گویا فقط به همین منظور منصوب شده بودند که با مجوز ایشان ساختمان شهرداری تهران واقع در خیابان دکتر فاطمی را به وزارت کشور تحویل دهند، در حالی که مراجعین مردمی به وزارت کشور بسیار بسیار کمتر از شهرداری تهران بوده و هست.

خاطره ای از خدمت در شهرداری منطقه 14

      یکی از خاطرات خدمتی ام در شهرداری منطقه چهارده، به گروگان گرفتن من به عنوان معاون مالی و اداری  منطقه، توسط کارگران در روزهای پایانی اسفندماه 1359 بود. در آن تاریخ آقای اکبری شهردار و آقای جهانبخش شیرازی هم قائم مقام منطقه بودند. در آن زمان کلیه ادارات کل، سازمانها و مناطق برای پرداخت حقوق و مزایای کارکنان از قسمت حسابداری شهرداری مرکز سهمیه می گرفتند. از آنجائی که چک حقوق کارگران منطقه دیر صادر شده بود و بانک ها هم در روزهای پایانی سال چکی را برای پرداخت نمی پذیرفتند لذا کارگران از دریافت حقوق اسفندماه خود نا امید شده و برای رسیدن به مقصود، تصمیم گرفته بودند که مرا در منطقه به گروگان بگیرند و نگذارند از منطقه خارج شوم. به همین دلیل قبل از اتمام ساعت کاری اداره، همه کارگران به ساختمان منطقه آمده از سطح حیاط تا طبقه سوم ساختمان که حوزه مدیریت بود، بدون کوچکترین سر و صدائی و با خوشروئی اشغال کرده بودند. همه کارکنان حتّی شهردار و قائم مقام و رؤسای ادارات می توانستند از اداره خارج یا وارد  شوند و فقط به من اجازة خروج نمیدادند و معتقد بودند که فقط به گروگان گرفتن من به عنوان معاون مالی و اداری می تواند مشکل آنان را حل کند.

   موضوع توسط شهردار منطقه به اطلاع شهردار تهران آقای غلامحسین دلجو که در وزارت کشور جلسه داشتند، رسید. ایشان هم مطلب را به اطلاع وزیر کشور رساندند. وزیر کشور به رئیس پلیس تهران اطلاع داده، رئیسِ پلیس تهران هم به کلانتری محل که در ابتدای خیابان پیروزی بود دستور داده بودند که به هر شکلی شده مرا از گروگان درآورند. این وقایع به ساعت ده و یازده شب کشیده شد و همچنان کارگران در منطقه بودند ضمن آن که با من در نهایت احترام رفتار می کردند. فقط اجازه داشتم که تا دستشویی رفت و آمد داشته باشم.

   رئیس کلانتریِ ابتدایِ خیابان پیروزی چند نفر از مأمورین را با لباس شخصی به میان کارگران فرستادند تا به صورت ناشناس کسب اطلاع کنند که قصد کارگران فقط دریافت حقوق است یا این که قصد خرابکاری هم دارند. وقتی متوجه شدند که کارگران هیچ قصد خاصی جز دریافت حقوق خود را ندارند، به کلانتری برگشته و موضوع را به عرض رئیس کلانتری رساندند. در این موقع یکی از افسران کلانتری با لباس نظامی به میان کارگران آمد و سعی کرد که آنان را متقاعد کند که فردا این موضوع حلّ خواهد شد ولی کارگران نپذیرفتند که به تحصن خود خاتمه دهند لذا افسر مزبور به کلانتری برگشت. تقریباً بعد از دوساعت چند نفر مأمور ویژه به منطقه آمدند و ضمن سرگرم کردن کارگران با صحبت های دلگرم کننده، دو نفر از مأمورین آرام آرام مرا از طبقة سوم به سطح خیابان آورده و سوار ماشین کلانتری نموده و سریع محل را ترک کردند. یکی دیگر از ماشین های کلانتری به طور افقی در خیابان پارک کرده بود که مبادا کارگران با ماشین خودشان، ماشین کلانتری را تعقیب نمایند. از آنجائی که منزل مسکونی اینجانب خارج از حوزه استحفاظی کلانتری خیابان شهدا بود، لذا یکی از مأمورانِ همراه  با کسب اجازه از رئیس کلانتری مرا تا درِ خانه که در تهرانپارس بود رساندند. ساعت تقریباً یک بعد از نیمه شب بود که ضمن تشکر و قدردانی از مأمورین کلانتری، به خانه رسیدم.

   فردای آن روز به ساختمان شهرداری مرکز که در خیابان فاطمی بود رفته و چک صادره مربوط به حقوق کارگران را از حسابداری تحویل گرفتم و به بانک ملی شعبه شهرداری مراجعه کرده و با سفارش رئیس قسمت حسابداری آقای فرید اعلم، پول نقد از بانک گرفته، اسکناس ها را داخل دوگونی کرده و به همراه یک نفر پلیس با ماشین اداره حسابداری مرکز به منطقه بردم. تعدادی از کارگران هنوز در منطقه بودند وقتی مرا با دوگونی پول دیدند خوشحال شدند. پول ها را به رئیس اداره حسابداری منطقه آقای منوچهر خیرخواه مدیرمالی و سرکار خانم نصرت فاطمی رئیس حسابداری منطقه تحویل داده و از کارگران خواستم که به بقیة کارگران نیز اطلاع بدهند و خودشان نیز به صف شده و حقوق خود را طبق لیست های تنظیمی از حسابداری منطقه تحویل بگیرند. پرداخت حقوق کارگران تا ساعت هفت و هشت شب و به آرامی صورت گرفت و من تا آخرین نفری که حقوقش را دریافت نمود در منطقه بودم. خوشبختانه کارگران شب عید سال 1360 به حقوق مسلم خود رسیدند و بحمدالله این قائله بدون هیچگونه پیش آمد ناگواری ختم به خیر شد.  

   لازم به ذکر است که همیشه بعدازظهرها به طور نیمه وقت در شرکت­های خصوصی به عنوان مدیر مالی اشتغال داشته ام. از جمله شرکت­ها، شرکت تعاونی مسکن کارمندان شهرداری تهران که از سال 1351 در زمان اشتغال نیمه وقت و بعد از بازنشستگی تمام وقت تا سال 1365 مشغول خدمت بوده ام.

   بازنشستگی فرصت مناسبی در اختیارم قرار داد تا کاری را که از سال 1342 شروع کرده و هیچ­ وقت فرصت اتمام آن را نیافته بودم، به آن بپردازم و به اتمام برسانم.          

   از ان جایی که سمنانی هستم و از همان عنفوان جوانی علاقه مند به زبان باستانی و فرهنگ شفاهی مردم سمنان بودم، از فروردین ماه سال 1342 اقدام به جمع ­آوری ضرب المثل های سمنـانی و سایر مثل­هایی که به زبان سمنانی در محاوره مردم کاربرد دارند پرداخته و چون این کار احتیاج به پژوهش داشت، هر فرصتی که پیدا می­کردم در این مورد به تحقیق میدانی می پرداختم و با پیر مردان و پیر زنان محله ­های مختلف شهر و عمدتاً در بازار سمنان به عناوین مختلف با کسبه و مشتریان به صحبت پرداخته تا از لابلای صحبت آنان مثل­های مورد استفاده در محاوره آنان را یادداشت نمایم.                                   

   در خلال گردآوری مثل­های سمنانی به کار پژوهش کتابخانه ­ای و مقایسه این مثل­ها با مثل­های بعضی از گویش­های ایـرانی و خـارجی پرداختـه و همچنین پیگیرِ داستانِ مثـل ها شدم و داستـان بعضی از مثل­ها را نیز یادداشت نمودم. ماحصل گردآوری مثل­های سمنانی و مقایسه آنها با مثل­های بعضی از گویش­های ایرانی و خارجی و یادداشت داستانِ مثل­ها، کتاب دو جلدی شد به نام«گنجینه­ای از مثل های گویش سمنانی» که شامل 1700 صفحه و بیش از 5600 مثل به همراه دعاها، نفرین­ها، شوخی­ها، تهدیدها و … که در بهار1391 توسط انتشارات آبرخ سمنان چاپ و منتشر شد.

     مطالب این کتاب مورد تأیید گروه زبان و گویش ­های باستانی فرهنگستان زبان و ادب فارسی قرار گرفت و به عنوان«کتاب فاخر» به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی معرفی شد، به همین دلیل و به دلیل اظهار نظر ممیزین محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، این کتاب در مهرماه 1391 به عنوان کتاب فصل تابستان 1391 و در بهمن ماه 1392 به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در زمینه زبان های باستانی برگزیده و معرفی گردید که لوح تقدیر و جوایزی نیز به اینجانب داده شد. این کتاب علاوه بر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مورد توجه محافل فرهنگی و اجتماعی سمنان نیز قرار گرفته و لوح تقدیر هایی به اینجانب مرحمت گردیده است.    

لازم به یادآوری است که اینجانب از طرف مدیر محترم سازمان بازنشستگی شهرداری تهران جناب آقای منتظرالمهدی و بعضی از مدیران آن سازمان و به همین مناسبت و به عنوان بازنشسته فعال در امور فرهنگی، مورد عنایت قرار گرفته و علاوه بر لوح تقدیر، جایزه ای نیز به اینجانب مرحمت نمودند. 

به منظور استفاده بهینه از زمان بازنشستگی، در دی ماه1390 مشغول تدوین کتاب دیگری در زمینه فرهنگ مردم سمنان شدم. نام این کتاب جدید«فرهنگ واژگان فارسی به سمنانی» است. در این کتابِ دو جلدی که شامل 1200 صفحه است، تقریباً کلیه واژه ­ها و اصطلاحات فارسی را به زبان سمنانی برگردانده و در واقع لغت نامه فارسی به سمنانی است که در سال 1394 توسط انتشارات آبرخ سمنان چاپ و در اختیار علاقمندان به فرهنگ عامه، بخصوص پژوهشگران زبان­های باستانی قرار گرفت. این کتاب نیز مورد تأیید فرهنگستان زبان و ادب فارسی قرار گرفته و تأئیدیه ای در همین مورد صادر و مرحمت نمودند.

   ذبیح الله وزیری« وزیری سمنانی» 

مردادماه 1398

===========================================

حوزه شهری گروه اجتماعی، باشگاه خبرنگاران جوان

ساختمان شهرداری تهران برای اولین بار در میدان امام خمینی که در گذشته میدان توپخانه نام داشت، بنا شد.

اولین شهردار تهران میرزا عباس خان مهندس باشی بود که از سال 1287 به صورت قانونی اداره شهر تهران را بر عهده گرفت

پس از انقلاب اسلامی ایران در سال 57، محمد توسلی اولین شهردار تهران در دوران پس از انقلاب شد

در فهرست زیر اسامی شهرداران تهران از ابتدا تاکنون آمده است:

نخستین شهردار تهران میرزا عباس خان مهندس باشی ملقب به مشاور الدوله فرزند میرزا رضا فارغ التحصیل مدرسه نظامی و فرانسه است. در سال 1302 قمری به ریاست احتساب شهر تهران انتخاب شد. ناصرالدین شاه پس از سفر فرنگ، اقدام به تعیین شهردار برای تهران کرد، همانند شهرهای اروپایی. مشاورالدوله در سال 1355 قمری درگذشت.

از اواسط دوره ناصری رسیدگی به امور شهری در قالب اداره ای مستقل به نام« احتسابیه» توجه شد. احتسابیه هم وظایف نظمیه را به عهده داشت، و هم امور شهرداری ترتیب می داد، و نیز  مدیریت اداراتی دیگر، در شرح وظایفش گنجانده بودند

1= میرزا عباس خان مهندس باشی – 1287

2= دکتر خلیل خان ثقفی اعلم الدوله – 1292-1289 ( 36 ماه)

3= ابراهیم خان یمین السلطنه – 1299-1292 ( 72 ماه)

4= موسیو ایپکیان – 1302-1300 ( 24 ماه)

5= سرتیپ آقا خان بوذر جمهری – 1312 – 1302 ( 120 ماه)

6= سرتیپ قلی هوشمند – 1317- 1313 ( 48 ماه)

7= تقی خواجه نوری- 1317 ( یک ماه)

8= قاسم خان صور اسرافیل – 1319 – 1317( 24 ماه)

9= علی اصغر فروزان – 1320 – 1319 ( 13 ماه)

10= مصطفی قلی رام – 1320-( یک ماه)

11= محمد سجادی – 1321 – 1320( 15 ماه)

12= سید مهدی عمادالسطنه (مشیر فاطمی ) – 1321(7 ماه)

13= فضل الله بهرامی – 1322 (5 ماه)

14= عباسقلی گلشائیان – 1322 الی 1323 (5 ماه)

15= غلامحسین ابتهاج – 1323 الی 1324 (16 ماه)

16= محمود نریمان – 1324 (3 ماه)

17= مهدی مشایخی – 1324 الی 1326 (19 ماه)

18= محمد خلعتبری – 1326 (5 ماه)

19= حسام الدین دولت آبادی – 1326 الی 1328 (25 ماه)

20= محمد مهران – 1328 الی 1329 (4 ماه)

21= مهدی نامدار – 1329 الی 1330 (9 ماه)

22= ارسلان خلعتبری – 1330 (1 ماه)

23= محمد مهران – 1330 الی 1331 (15 ماه)

24= نصرالله امینی – 1331 الی 1332 (12 ماه)

25= سید محسن نصر – 1332 (5 ماه)

26= سرتیپ محمد علی صفاری – 1332 الی 1333 (5 ماه)

27= غلامحسین ابتهاج – 1333 الی 1334(13 ماه)

28= نصرت الله منتصر – 1334 (7 ماه)

29= سرلشکر محمود دولو – 1335 (18 ماه)

30= موسی مهام – 1337 الی 1338 (20 ماه)

31= ناصر ذوالفقاری – 1338 الی 1339 (12 ماه)

32= فتح الله فرود – 1339 الی 1340 (5 ماه)

33= سید محسن نصر – 1340 الی 1341 (14 ماه)

34= احمد نفیسی – 1341 الی 1342 (19 ماه)

35= علی اکبر توانا – 1342 (3 ماه)

36= ضیاء الدین شادمان – 1342 الی 1344 (14 ماه)

37= تقی سرلک – 1344 الی 1346 (25 ماه)

38= سرتیپ محمد علی صفاری – 1346 (7 ماه)

39= منوچهر پیروز – 1346 الی 1347 (10 ماه)

40= جواد شهرستانی – 1347 الی 1348 (11 ماه)

41= غلامرضا نیک پی – 1348 الی 1356 (89 ماه)

42= جواد شهرستانی – 1356 الی 1357 (7 ماه)

43= محمد توسلی – 1357 الی 1359 (24 ماه)

44=سید رضا زواره ای – 1359 (کمتر از یک ماه)

45=  کمال الدین نیک روش – 1359 الی 1360 (7 ماه)

46= غلامحسین دلجو – 1360 الی 1361 (13 ماه)

47= محمد کاظم سیفیان – 1361 الی 1362 (9 ماه)

48= حسین بنکدار – 1362 (4 ماه)

49= محمد نبی حبیبی – 1362 الی 1366 (44 ماه)

50= سید مرتضی طباطبائی – 1366 الی 1368 (16 ماه)

51= غلامحسین کرباسچی – 1368 الی 1377 (108 ماه)

52= مرتضی الویری – 1378 الی 1380 (32 ماه)

53= محمد حسن ملک مدنی – 1380 الی 1381 (10 ماه)

54= محمد حسین مقیمی – 1381 الی 1382 (4 ماه سرپرست)

55= محمود احمدی نژاد – 1382 الی 1384 (26 ماه)

56= علی سعیدلو – 1384 (از تیر تا شهریور 84)

57= محمد باقر قالیباف – 1384-1396

58= مصطفی سلیمی – 1396 (یک روز سرپرست)

59= محمدعلی نجفی – 1396 – 1397 (حدود 6 ماه)

60= سمیع الله مکارم – 1397 (حدود 3 ماه سرپرست )

61= محمدعلی افشانی – 1397 – آذرماه 97 (حدود   ماه)

62= پیروز حناچی – 07/09/97 –

عمارت بلدیه تهران یا ساختمان شهرداری تهران ساختمان باشکوهی بود که به دستور موسیو گاسپار ایپگیان، شهردار ارمنی وقت تهران، در میان سال‌های ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۲ خورشیدی در زمان سلطنت احمد شاه قاجار در ضلع شمالی( میدان توپخانه) تهران ساخته شد. این ساختمان در میان سال‌های ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۸ ویران شد تاریخ تخریب در برخی منابع ۱۳۴۷ آمده است و جای آن فضای سبز ایجاد و پس از مدتی به پایانه اتوبوسرانی شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه واگذار گردید. رونما و دکور این ساختمان در شهرک سینمایی غزالی برای ساختن فیلم‌های تاریخی شبیه‌سازی شده است.

پیشینه ساختمان

پس از کودتای سوم اسفند و صدارت سید ضیاء الدین طباطبایی فردی ارمنی به نام گاسپار ایپگیان کفیل بلدیه شد. او با جدا کردن بلدیه از نظمیه دگرگونی بسیاری در آن پدید آورد. ایپکیان برای ساماندهی و اداره امور شهرداری کوشید آنها را متمرکز کند. از این رو نخستین ساختمان مرکزی شهرداری تهران را بخش شمالی میدان توپخانه پایه‌گذاری کرد. با کنار رفتن دولت سید ضیاء و به قدرت رسیدن سردار سپه، سرلشکر کریم بوذرجمهری شهردار تهران شد و ساختمان نیمه‌کاره بلدیه یا شهرداری پسین آماده شد. این ساختمان تا میانه‌های دهه چهل خورشیدی همچنان بر پا بود و نماد شهرداری تهران به شمار می‌رفت.

با این همه در درازنای این چهل و چند سال، این ساختمان دگرگونی‌های بسیاری را به خود دید و سر در آن سه بار تغییر شکل داد. در واپسین تغییر در دهه چهل آمیزه‌ای نابهنجار از معماری قرن نوزدهمی و معماری مدرن دهه چهل نمای این ساختمان را زشت کرد تا جایی که پس از چندی بنا به کل تخریب شد.

ویژگی های معماری و مکانی

دومین نمای ساختمان شهرداری پس از تخریب تاج ورودی و ساخت بالکن

معمار این بنا نیکلای مارکوف، معمار برجسته ایرانی گرجستانی بود. مارکف برای شهرداری تهران کار می‌کرد و ساختمان‌های بسیاری را در تهران و شهرهای پیرامونی آن ساخته‌است.

در ضلع شمالی این ساختمان، یک کوچه باریک چهار متری بود که کوچه پشت شهرداری نام داشت. ساختمان‌هایی که بر این کوچه باریک جای گرفته بودند پس از تخریب ساختمان شهرداری نمای میدان توپخانه شدند.

طرح های بازسازی

طرح بازسازی دوباره این ساختمان در چند سال پیش مطرح بوده است. از جمله در سال ۱۳۸۳ طرح بازسازی بدنه‌های شمالی و جنوبی میدان توپخانه تهران در کمیسیون ماده پنج شهرداری تهران به تصویب رسید و قرار بود که با جابجایی پایانه اتوبوس شهری از محل پیشین ساختمان بلدیه و ساخت راه زیرگذر پیاده‌رو از ایستگاه مترو به سوی خیابان فردوسی با احیای بدنه‌های تاریخی این میدان، سیمای تاریخی دوره پهلوی اول بازسازی شود.(9) در سال ۱۳۹۱ نیز طرح احیای نقش فرهنگی- گردشگری میدان توپخانه مطرح شد.

خانه شهر

با گذشت نیم سده از ویرانی این ساختمان، در فروردین ۱۳۹۴ در راستای انجام پروژه «طرح ساماندهی میدان امام خمینی» عملیات اجرایی ساخت دوباره ساختمان بلدیه در میدان توپخانه با همان شکل و نما آغاز شد. در طرح ساماندهی میدان توپخانه ساختمانی به سیمای عمارت بلدیه تهران (ساختمان شهرداری تهران) به نام خانه شهر در بخش شمالی میدان ساخته می‌شود. این ساختمان ۱۸ هزار مترمربعی قرار است با کاربری فرهنگی در چهار طبقه (دو طبقه زیرزمین و دو طبقه روی زمین) در زمینی به مساحت ۴۵۰۰ مترمربع بر پا گردد.

نمای جنوبی و شرقی ساختمان شهرداری تهران. نمای جنوبی آن مشرف به میدان توپخانه و نمای شرقی آن ابتدای خیابان لاله زار بود، نمای شمالی ساختمان کوچه پشت شهرداری بود که در این عکس پیدا نیست.  

===============================

نمونه‌هایی از مدارک اداری ذبیح الله وزیری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو

آثار و تألیفات

مطالب دیگر

سرگذشت نفت خوریان سمنان

سرگذشت نفت خوریان سمنان

   مولف در مقدمه این کتاب می نویسد: بهره برداری و استخراج نفت در ایران، داستانی گسترده و طولانی دارد که گستردگی آن تقریبا پهنای

تاریخ راه آهن استان سمنان

تاریخ راه آهن استان سمنان

   مولف علاقمند به کارهای پژوهشی است که کسی تاکنون به سراغ آنها نرفته است. وی در پیشگفتار این کتاب(تاریخ راه آهن سمنان) چنین می

گنجینه ای از مثل های گویش سمنانی

بخش ششم از ن  تا  ی (پایانی) 

مثل هائی با اولین حرف( ن  n )   & : نٍدٍرد‌يُن اي جوُر، دٍرد‌يُن هٍزار جور گٍرٍفتاري‌يَه. nεdεrdiyon i jur- dεrdiyon hεzâr jur gεrεftâriya .

گنجینه ای از مثل های گویش سمنانی

بخش پنجم از  گ  تا  م

مثل هائی با اولین حرف( گ  g ) &: گاپاسٍكَه مٍمُنِه، نه بويي دارِه نَه دَم.  gâpâsεka mεmone – na boyi dâre na dam.                                   =

ارسال پیام