
خواندنیها (بخش هشتم)
سفر ما بسیار کوتاه است: گاهی يك حرفايی در عين سادگی آغشته به علمند، ادبند، عقلند، حتی عشقند. خانم جوانی در اتوبوس نشسته بود. در
سفر ما بسیار کوتاه است: گاهی يك حرفايی در عين سادگی آغشته به علمند، ادبند، عقلند، حتی عشقند. خانم جوانی در اتوبوس نشسته بود. در
داستانی از صادق هدایت:؛ توی یک جمع بیحوصله نشسته بودم. طبق عادت همیشگی مجله را ورق زدم تا به جدول رسیدم. همین که توی دلم
حرفهای شنیدنی: 1- به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد… به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد…
جباریت، محصول تودههای جبار دکتر محسن رنانی مدتی پیش توفیق یافتم خواندن کتاب «نقد و تحلیل جباریت» نوشته «مان اشپربر» را تمام کنم. این روانشناس
برای یکدیگر آرزوهای قشنگ داشته باشیم: ﻣـﺮﺩﯼ ﺑـﻪ همسرش ﮔـﻔـﺖ: “ﻧـﻤـﯿـﺪﺍﻧـﻢ ﺍﻣـﺮﻭﺯ ﭼـﻪ ﻛـﺎﺭ ﺧـﻮﺑـﯽ ﺍﻧـﺠـﺎﻡ ﺩﺍﺩﻡ ﻛـﻪ ﯾـﻚ فرشته ﺑـﻪ ﻧـﺰﺩﻡ ﺁﻣـﺪ ﻭ ﮔـﻔـﺖ
تجربهاندوزی: مادری سه قابلمه به یک اندازه را روی سه شعله یکسان قرار داد و در هر کدام به مقدار مساوی آب ریخت. در ظرف
به مناسبت روز معلم: دانش آموز عزیزم و شاگرد گرامیام… من همیشه مواظب تو بودهام و هر لحظه برای تو کوشیدهام و برای تلاشها و
اتفاقات 24 ساعته در بدن وقتی در طول 24 ساعت شبانه روز مشغول فعاليت و خواب هستيم در بدن ماچه اتفاقاتی میافتد؟ ساعت شش: با