
خاطره اولین خرید من
درس دیگری از پدرم، مرحوم پهلوان عبدالعلی وزیری : وقتی نوجوانان پا به مرحله جوانی میگذارند، دوست دارند آرام آرام استقلال خود را با
درس دیگری از پدرم، مرحوم پهلوان عبدالعلی وزیری : وقتی نوجوانان پا به مرحله جوانی میگذارند، دوست دارند آرام آرام استقلال خود را با
ضمن احترام به همه نظامیان در هر دسته و درجهای، چه زمینی، چه هوائی، چه دریائی و همچنین سایر نیروهائی که نظم و امنیت
این مطلب، یک داستان واقعی است. در یکی از روزهای زمستان سال 1336 که دانشآموز کلاس نهم دبیرستان پهلوی سابق بودم، باران شدیدی میبارید.
من متولـد فروردین ماه سال 1321 هستم. در آن تاریـخ اولین فرزند یـک خانواده دو نفری شامل پدر و مادرم شدم کـه با تولـد
مرحوم پدر، همیشه به فرزندان خود سفارش می کرد که مبادا با کسی دعوا کنید، دعوا کردن آن هم با دوستان اصلاً کار خوبی
پدر علاوه بر ورزشهای زورخانهای و کشتیِ آزاد، به پیادهروی و دوچرخهسواری، مخصوصاً به شنا نیز علاقهمند بودند. حتّی در روزهای سرد زمستان. ایشان به
رادیو، همانطوری که از اسمش پیداست وسیله ایست وارداتی که بیش از شصت سال پیش، پایش به خانه اعیان و بعضی از مردم سمنان
به یاد دارم که سه سال اول دبستان را در مدرسه سپهر واقع در محله پاجنار گذراندم. مدرسه سپهر ناظم جدّیی داشت که متأسفانه
همان طوری که مستحضرید، سمنان در حاشیه شمالی کویر لوت قرار دارد و شهری است که از کمبود آب رنج میبرد . آب شرب
مرحوم پدر تعریف میکردند: اوایل مهرماه بود (متأسفانه سالش را به خاطر ندارم. راوی) ر وزی از اداره به خانه میرفتم ، دیدم «علیرضا»