اشاره:
انجمن ادبی, علمی، فرهنگی و هنری سمنانیان مقیم مرکز، جلسات فصلی خود را در اولین جمعه آغاز فصلِ بعد، در تالار معلم تهران برگزار میکند. در جلسه پاییزی این انجمن که روز جمعه 1391/10/01 در تالار معلم تهران برگزار گردید، زمانی را به نقد و بررسی کتاب «گنجینهای از مثلهای گویش سمنانی» تخصیص داد. در این جلسه جناب آقای دکتر حسن ذوالفقاری، پژوهشگر فرهنگ مردم، استاد دانشگاه تربیت مدرس، مؤلف کتب درسی، مدیرگروه آموزش زبان فارسی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی، و صاحب چهل عنوان کتاب از جمله فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای ایرانی، داستانهای امثال، منظومههای عاشقانه ادب فارسی و … که به دلیل پژوهش در فرهنگ مردم، ضربالمثلشناس میباشند، در باره کتاب «گنجینهای از مثلهای گویش سمنانی» مطالبی را به شرح زیر بیان نمودند:

متن سخنرانی آقای دکتر حسن ذوالفقاری:
به نام خداوند جان و خرد، خیلی خوشحالم که در عصر جمعه اول زمستان و پس از برگزاری شب یلدای باستانی، در خدمت دوستان و هم استانیهای خودم هستم. بنده اهل دامغانم، البته اگر به گذشتهها برگردیم، اصالتاً اجداد ما از طالب آباد سنگسر هستند و به نوعی در پیشینه تاریخ ما همشهری هستیم.
باید عرض کنم که من به نوعی شاهد تولد کتاب شریف «گنجینهای از مثلهای گویش سمنانی» تألیف آقای ذبیحالله وزیری بودم و به همین دلیل به سمنانیان فرهنگ دوست و فرهنگ پرور تبریک میگویم. این کتاب بخش کوچکی از فرهنگ پرمایه این شهرستان را بهصورت طبقهبندی علمی در خود جای داده و اخیراً هم شنیدهام که مؤلف این کتاب، مجموعهای از واژهها و اصطلاحات فارسی را به سمنانی برگردانده و آماده چاپ دارند.
همانطوری که مستحضرید، این گنجینه، در دو جلد منتشر شده و حاوی بیش از پنجهزار مثلِ پرکاربرد در سمنان است که بخشی از آن مثلهای خاص سمنان و بخشی هم مربوط به مثلهایی است که با اختلافاتی با مثلهای زبان فارسی یا سایر گویشها مشترک و اکنون بین مردم سمنان پرکاربرد است.
جناب آقای دکتر ربیعی در ابتدای جلسه در مورد «فرهنگ ایرانی» اشارات بسیار ارزشمندی کردند. فرهنگ شفاهی ما در کنار فرهنگ مکتوب، غنایی به فرهنگ ایرانی بخشیده با این تفاوت که فرهنگ مکتوب، چون به کتابت درآمده و در اختیار مردم قرار گرفته، نابود شدنی نیست و تک نسخههایی هم که در کتابخانههای دنیا موجود است، به هر حال فرهنگ ما آنها را ثبت کرده و اگراین شده نتوانستیم توفیق چاپ آنها را داشته باشیم، در سدههای آینده پژوهشگران ما با بهره گیری از فنآوریهای نوین این کار را انجام خواهند داد. اما فرهنگ شفاهی در مقایسه با فرهنگ مکتوب، روز به روز در حال فراموشی است و اگر به سرعت اینها جمعآوری و طبقهبندی نشوند و در دسترس مردم قرار نگیرند احتمال آن هست که به مرور زمان نابود شوند. وقتی یک نسخه از دیوان حافظ و مولانا و امثال آنها به دلیل موریانهزدگی یا آتش سوزی، نابود می شوند خیلی غصه میخوریم که جای غصه خوردن هم دارد ولی این همه پیران سالدیده هر روز از دنیا میروند و بخش مهمی از این فرهنگ را با خودشان میبرند، چرا دغدغه ضبط این فرهنگ شفاهی را نداریم؟ حتماً باید نیکلسونی بیاید و برای ما فرهنگ شفاهی بنویسد؟ یا هانری ماسه یا مارزولف یا دیگران؟ چرا خودمان این کار را نمیکنیم؟
البته باعث افتخار است که در این سالها افرادی مثل آقای وزیری و دوستان دیگری که در سمنان کارهای خیلی خوبی هم انجام داده اند، این بار فرهنگی را به دوش کشیدهاند. حال برای این که زیاد وقت عزیزان را نگیرم، سعی میکنم به ویژگیهای این کتاب اشاره کرده و توصیه کنم که دوستان عزیز این کتاب را واقعاً برای حفظ این فرهنگ تهیه و مطالعه کنند.
از آنجایی که بخشی از کارم مربوط به مسائل آموزشی مدارس است، میدانم امروزه بخشی از فرهنگ مادری ما در حال فراموشی است. اصل پانزدهم قانون اساسی توصیه مؤکد دارد بر تدریس فرهنگ و گویش محلی در مدارس، ما در خانه خود هم این وظیفه را داریم، در واقع این خانوادهها هستند که میتوانند این فرهنگ را به نسل حاضر و به نسلهای بعدی انتقال بدهند. به نظر من، این کتاب چنین مسئولیتی را بر عهده گرفته و خیلی از مثلها را از غبار فراموشی درآورده و این دیگر وظیفه ماست که با بهکارگیری آنها در گفتگوهایمان در منزل و هر جایِ مناسبِ دیکر این مثلها را به گوش جوانان نسل حاضر برسانیم و آنها هم این گفتگوها را گوش داده و به خاطر بسپارند تا بتوانند به نسل بعد از خود منتقل کنند.
این کتاب، مجموعهایست از مثلها، کنایات، اصطلاحات، دعاها، نفرینها، تهدیدها و شوخیها بهمراه تعابیری از هر یک از آنها که بین مردم متداول است. بنابراین، این کتاب یک مجموعه کاملی است که به گویش سمنانی ضبط شده. یکی از کارهایی که در این کتاب به حق انجام شده و در کمتر کتاب مشابه دیده میشود، آوانگاری مثل هاست. برای بندهای که به این گویش آشنا نیستم، آوانگاری در صحیح خواندن آنها کمک کرده و همچنین موضوع کار را یک درجه علمیتر میکند و همین باعث میشود که مادّه خامی باشد برای زبان شناسان و پژوهشگرانی که درگویش شناسی مطالعه دارند، آنها این مواد خام را به عنوان بافت زبانی تجزیه و تحلیل و پیکره و دستور زبان را از آن استخراج می کنند.
در این کتاب، در کنار مثلها و سایر دستهبندیهای مثلی، یک ترجمه تحتاللفظی دارد برای کسانی که آشنایی به گویش سمنانی ندارند و اگر واژگانی از گذشته در مثلها باشد که احیاناً نسل امروز با آن آشنا نباشند، معنی آن واژه هم جداگانه توضیح داده شده است و تفسیر کوتاهی دارد که کمک میکند به شناخت مثل، نه چندان دراز که از حوصله خواننده خارج باشد و نه چندان کوتاه که مفهوم مثل را نرساند. همین توضیحات میتواند خواننده را به ابعاد مختلف مثل و کاربردش و معنایش آشنا کند، با توجه به این که ایشان روایتهای گوناگونش را هم ذکر کردهاند که این هم از محاسن کار به حساب میآید.
همانطور که میدانیم مثل، از مقوله فرهنگ عامه است و فرهنگ عامه هم راویانش مردم هستند و مردم هم هر کدام ناخواسته دخل و تصرفی در مثل میکنند لذا از یک مثل روایتهای متعددی به وجود میآید، نه فقط این اتفاق در مثل میافتد که افسانهها، لالاییها و چیستانها هم چنین سرنوشتی دارند و به همین دلیل از آنها روایتهای متعدد در ایران داریم، حتّی در یک منطقه ممکن است از یک دوبیتی، چندین روایت داشته باشیم، ایشان تا آنجا که توانستهاند، این روایتها را هم ضبط کردهاند و این هم بخشی از اهمیت کار ایشان است. من متأسف هستم که زبان سمنانی نمیدانم و نمی توانم نمونههایی از این مثلها را به عنوان شاهد مثال بخوانم و شما حتماً به این کتاب مراجعه خواهید کرد. ضمناً ایشان چنانچه در متن هر مثل به برخی از واژهها و اصطلاحات فرهنگی برخوردهاند بحث را باز کرده و توضیحاتی در ذیل همان مثل ارائه داده و این هم کمک میکند به این که ما بخشی از فرهنگ این مرز و بوم را بهتر بشناسیم و از آنجایی که گفته میشود که هرچیزی را باید از ضدّش شناخت، ایشان در بعضی موارد از مثلهای متضاد هم برای معرفی و شرح مثل استفاده کردهاند، اگر یک مثلی را آورده، احیاناً متضاد آن را هم گفته است و این هم کمک میکند به فهم مثل و نظیرهایی از این مثل در زبان فارسی و سایر گویشهای ایرانی یا خارجی به کمک منابعی که در اختیار داشتهاند با ارجاع دقیق آنها و این منابع کم هم نبودهاند، این هم یکی دیگر از مزایای کتاب است.
بنده چون در هشت، نه سال پیش که دفتری داشتم برای تدوین کتابِ «فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای ایرانی» این افتخار آشنایی به وجود آمد که جناب آقای وزیری را ملاقات کنم و از ایشان کمک بگیرم در بخش گردآوری مثلهای سمنانی و در مقابل هم بخشی از مثلهایی که من داشتم در خصوص دامغان و شاهرود در اختیار ایشان قرار دادم که در این کتاب با ذکر مأخذ آوردهاند. در واقع این کتاب به نوعی منطقهای هم هست، یعنی مثلهای استان را هم پوشش داده است.
یکی دیگر از مزایای این کتاب، روایت ریشههای تاریخی و داستانی بعضی از مثلهاست که ایشان به آنها اشاره کردهاند، همانطور که میدانید، مثلها در واقع یادآور داستانی هستند به همین دلیل به مثلها دستان میگفتند، دستان نامه یا داستان نامه. مثلها جمله کوتاهی از یک اتفاق یا یک داستانی هستند که بهصورت مثل درآمدهاند و ما با شنیدن آن به یاد آن اتفاق یا داستان مربوطه میافتیم. هرچند که این داستانها فراموش شدهاند ولی در سینه بعضی از مردم باقی است. امروزه ما نمیدانیم که چرا میگویند «خر ما از کرگی دم نداشت» ولی این داستانی دارد. این قبیل داستانها بسیار زیادند. در کتاب «داستانهای امثال» نزدیک به دو هزار از داستانهایی که مربوط به امثال فارسی بوده از منابع مختلفِ گویشها در هر دو بخش فرهنگ شفاهی و فرهنگ مکتوب جمع آوردیم، ولی من مطمئنم که داستانها خیلی بیشتر از اینهاست. مثلهایی که داستان دارند یا روایتشان تاریخی است یا اجتماعی یا بر مبنای افسانه است یا این که جنبه خرافی دارد که ساخته و پرداخته مردم است، به هر حال یک ریشهای دارد، در این کتاب تا آنجایی که ممکن بوده به این ریشهها با ذکر مأخذ اشاره شده است.
زمانی که آقای وزیری در حال تدوین این کتاب بودند, از ایشان خواسته بودم که اگر ممکن است برخی از واژهها و اصطلاحات قدیم سمنانی که در لابهلای مثلها به آنها اشاره شده و توضیح هم دادهاند، آنها را به صورت بخش مستقلی در آخر کتاب اضافه نمایند که اگر چنین میشد به غنای این کتاب میافزود، ولی به هر دلیلی چنین نشد، گویا ایشان از همان موقع به فکر تدوین واژهنامه سمنانی بودهاند که مکملی میشود بر این کتاب. به هر حال، بخش مهمی از این واژگانی که امروز قطعاً در زبان مردم فراموش شده زیر همان مثلِ مربوطه شرح و توضیح داده شده است.
مورد دیگری که باید به آن اشاره شود به تعبیر خودشان «خود سانسوری» است. حتماً در کتاب ملاحظه فرمودید که در جلوی بعضی از مثلها، علامت قیچی گذاشته شده. این همان مثلهایی هستند که خود سانسوری کردهاند بدین معنی که یک واژه از مثل را که مناسب نبوده برداشته و واژه مناسب دیگری که مفهوم مثل را برساند، گذاشتهاند آن هم به جهت حفظ حرمت کلام. من قبلاً هم به ایشان عرض کردم که در فرهنگ عامه ما نباید در گفتار مردم دخل و تصرفی بکنیم، شاید اگر این کار را نمیکردند، این کتاب چاپ نمیشد و یا ممکن بود دچار مشکل میشد، ولی به هر حال مقوله فرهنگ عامه را نباید حذف یا کم یا دخل و تصرفی در آن کرد، آنچه که بر زبان مردم هست، همان را باید عیناً ضبط و در اختیار نسل بعد قرار داد، ولی اینجا آگاهانه این کار صورت گرفته، با یک علامت قیچی که عذر تقصیری هم هست، در ابتدای مثلِ مورد نظر.
در همینجا لازم میدانم به پژوهشگران عزیزی که درحال جمعآوری فرهنگ مردم هستند توصیه نمایم که راویان فرهنگ عامه، مردم هستند، مردمی که این فرهنگ در بین آنها جاری و ساری است لذا باید دقیقاً مشخص شود که راوی اهل کجاست، چند ساله است آیا با سواد است یا بی سواد، شغلش چیست، این روایت را از چه کسی شنیده تا این مثل یا افسانه مستدل باشد. هرچیزی سندی دارد، سند فرهنگ عامه هم همین مردم هستند.
در نهایت این که، این کتاب مآخذی را که از مطالب آنها استفاده شده، کاملاً مشخص کرده در حالی که در بسیاری از کتابهای مشابه مأخذ ندارند و مثلها بدون ذکر مأخذ ضبط شده است. از همه مهمتر نفاست کتاب است. این کتاب در دو جلد نفیس و شکیل با قاب و زیبا چاپ شده که جا دارد از ناشر آن هم تشکر شود. امیدوارم این کتاب با حمایت شما فرهنگ دوستان سمنانی به چاپهای بعدی برسد. مسلماً این تعدد چاپها نشان دهنده علاقه شما به توسعه و گسترش این فرهنگ است. من مجدداً به آقای وزیری و مردم عزیز سمنان تبریک میگویم و چشم به راه کار بعدی ایشان هستیم. از صبر و حوصله شما هم سپاسگزارم. ممنون و متشکر.
دکتر حسن ذوالفقاری
روز جمعه 1391/10/01
