پيشگفتار:
مدت زيادی بود كه موضوع شيوه داد و ستد مردم باستان و علت منسوخ شدن آن و همچنين نحوه پيدايش و سيرتكامل پول، از ابتدا تا به زمانی كه وسيله عمده داد و ستدها گرديد، ذهنم را به خود مشغول كرده بود. بهمين دليل به مطالعه در اين مورد پرداختم و در اين رهگذر به كتاب «پول و بانك » تأليف آقای دكتر باقر قديری اصلی از انتشارات دانشگاه تهران و كتاب «بانك و بانكداری در ايران» تأليف خانم منيژه ربيعی رودسری از انتشارات دفتر پژوهشهای فرهنگی و كتاب (پول، ارز و بانكداری) تاليف دكتر يوسف فرجی از انتشارات شركت چاپ و نشر بازرگانی، برخوردم كه در اين مورد كمك شايانی به من كرد. از مطالب اين سه كتاب بطور اختصار يادداشتهايی برداشته و همچنين از مطالب نگاشته شده در كتاب ارزشمند «كتاب كوچه» تأليف مرحوم احمد شاملو نيز بهره گرفتهام. برداشت آزاد و خلاصه شدهای از مطالب اين كتابها را، با اطلاعاتی كه از صاحب نظران در اين مورد كسب كرده بودم با هم ادغام كرده و ماحصل آن مقالهای به نگارش در آمد، كه اينك پيش رو داريد. اميدوارم با تمام كوتاهیهائی كه دارد وافی به مقصود باشد.
ابتدا قصد نداشتم كه اين يادداشتها را بصورت مقالهای درآورم ولی بعد، فكر كردم شايد باشند كسانی كه مثل نگارنده، علاقهمندند كه از سير تحول «داد و ستد و پول» با اطلاع شوند. لذا يادداشتها را بطوريكه ارتباطِ موضوعيِ آنها حفظ شود در كنار هم نوشتم و هركجا كه به واژه جديدی رسيدم تا حد ممكن سرگذشت آن را هم ذكر كردم و همچنين از نظر واحدهای سنجشِ وزن، واحدهای سنتی مرتبط را هم نگاشتم.
هر چند كه اساتيد محترم علمِ اقتصاد و آگاهان امور اقتصادی بینياز از مطالعه اين مقاله میباشند ولی ممكن است اين مقاله، مطالب فراموش شدهای را ياد آوری نمايد و يا برای دانشآموزان و دانشجويان و ساير افراد علاقهمند مفيد باشد.
از آنجائی كه سالهاست به جمع آوری ضربالمثلهای رايج درزبان سمنانی و مقايسه و تطبيق آنها با ضربالمثلهای فارسی و ساير گويشهای محلی ايران و بعضی ازكشورهای جهان اشتغال داشتهام، موضوعِ «پول» در ضربالمثلها، توجه مرا به خود جلب نمود. فكر كردم حال كه مطالبی راجع به «پول» نوشته شده شايد بهتر باشد كه به دنبال «ردِ پای پول» در ضربالمثلها هم باشم. بهمين دليل ابتدا توضيح مختصری از «مثل» كه بخش مهمی از «فرهنگِ عاميانه» میباشد، داده شد و بعد ضربالمثلهای رايج درزبان سمنانی را كه بهر عنوان از «پول»، مال و ثروت در آن ذكری به ميان آمده، پايه كار قرار داده، ترجمه فارسی آن را نوشته و پس از توضيح مختصری در رابطه با مثلِ مورد نظر، مثلهای مشابه فارسی و خارجی هم رديف آن هم، ذكر گرديده است تا به طرز فكر فرهنگ های متفاوت درمورد يك موضوعِ خاص، پیبرده باشيم. اميد است كه در اين مورد موفق شده باشم و پيشاپيش از كليه افراديكه مبادرت به مطالعه اين مقاله میكنند، تشكر كرده و استدعا دارم از راهنمائیهای لازم دريغ نفرمايند.
ذبيح الله وزيری (وزیری سمنانی)
تهران آذر ماه 1384
===========================
شيوه داد و ستد مردم باستان
و داستان پيدايش و سير تكاملی پول در ايران
بشر اوليه، نيازمنديهای خود را در اقتصادِ بسته و در محدوده خانواده يا قبيله تأمين میكرد. به تدريج كه زندگانی اجتماعی اقوام پيشرفت كرد نياز به مبادله احساس گرديد و مبادلات بصورت كالا با كالا انجام شد. يعنی هركس يا هر قبيلهای جنسی داشت كه برای او حائز فايده كمتری بود آن را با كالای ديگرِ مورد نياز خود كه فايده بيشتری برای وی داشت مبادله میكرد.
مبادله پاياپای كه در حقيقت مبادله كالاها و خدمات در مقابل كالاها و خدمات است، پيشينهای به قدمت تمدن بشر دارد. ريشه مبادله پاياپای را در جامعه میبايستی در تمايل ذاتی بشر به منظور تحقق منافع شخصی وی جستجو كرد.
از آن جايی كه توانايی و استعدادهای افراد محدود است، لذا يك نفر نمیتوانست و نمیتواند همه چيزهايی را كه برای ادامه زندگی و مصرف لازم دارد توليد نمايد. حال اگر فردی در توليد كالايی تخصص میيافت و بيش از مقداری كه نياز داشت از آن كالا توليد میكرد، مازاد توليدش را در مقابل كالاهايی كه بوسيله ديگران توليد شده و ضمناً برای ادامه حيات وی لازم بود، مبادله میكرد.
درحقيقت مبادله پاياپای سيستمی است كه مردم كالاها و خدمات توليدی خود را به منظور به دست آوردن كالاها و خدماتی كه نياز دارند، به طور مستقيم مبادله مینمايند.
درمبادله كالا يا خدمات به طور مستقيم، به علت فقدان يك وسيله سنجش يا قيمتگذاری به عنوان «واحد ارزش» معاملات پاياپای را طاقتفرسای و گاهی غير ممكن مینمود. در جوامع اوليه و در زمان قديمیتر، ابتدا واحد ارزش شكل كالايی داشته است، بدين ترتيب كه كالای خاصی را به عنوان واحد ارزش در نظر میگرفتند. البته اين كه چه كالای خاصی بتواند به عنوان واحد ارزش مورد استفاده قرار گيرد، تحت تاثير عوامل مختلفی نظير آب و هوا، محل استقرار جوامع و توسعه فرهنگی و اقتصادی آنها بوده است. به عنوان مثال جوامعی كه در سواحل دريا و يا نزديك به آن زندگی میكردند، از صدف و قلاب ماهيگيری به عنوان واسطه معامله استفاده مینمودند. در مناطق سردسير نظير سيبری و آلاسكا، پوست حيوانات به ويژه پوست خز، در هندوستان صدف، در ايران غلات، در حبشه بستههای فلفل و نمك، در تبت بستههای چای، در ويرجينيا تنباكو، در حوالی مديترانه گوسفند و همين طور جوامعی كه در مناطق گرمسيری زندگی میكردند از عاج فيل به عنوان واحد ارزش استفاده ميكردند. هر چند كه با اين شيوه، عمل مبادله نسبت به قبل آسانتر شد، ولی مشكلات اساسی مبادله، همچنان باقی ماندند. زيرا كالاهايی كه عنوان واحد ارزش را پيدا كرده بودند از طرفی با گذشت زمان فاسد میشدند و نگهداری آنها فقط برای مدت معين و محدودی امكان پذير بود و از طرف ديگر ذخيره كردن اين كالاها مكان وسيعی لازم داشت كه اغلب حجيم بودن آنها نيز مانع بزرگی بود. ولي از آن جايی كه حيوانات مهم ترين شكل دارايی در جوامع اوليه كشاورزی تلقی میشدند. لذا از احشام به عنوان واحد ارزش در معاملات پاياپای استفاده میشده است. به همين دليل برای مدت مديدی در مناطق وسيعی از جهان و در جوامع اوليه، گاو و گوسفند به عنوان واحد شمارش و واسطه مبادله به كار میرفت. در ايران قديم پزشكان از بيماران خود برای دارو و خدمات مربوط به مداوا، گاو و گوسفند مطالبه میكردند. رومیها نيز تا حدود چهار قرن پيش از ميلاد مسيح، پرداختهایشان بر حسب گاو و گوسفند بوده است.
مبادلات اوليه كه بصورت تهاتری انجام میگرفت، تنها میتوانست شكل اوليه و ابتدايی زندگی را حفظ كندكه اين عمل بسيار طاقتفرسا بوده و موجب اتلاف وقت فراوان میگرديد و از طرفی اقتصادی كه در آن مبادله پاياپای وجود دارد، از جنبههای مختلفی با تنگناهای فراوانی مواجه بود كه در ادامه بحث مورد تجزيه و تحليل قرار میگيرد.
دشواریهای مبادلات پاياپای:
1= فقدان يك وسيله سنجش يا قيمتگذاری: در معاملات پاياپای يك معيار عملی كه بتوان برحسب آن ارزش كالاها و خدمات را شمارش كرده و ارزشگذاری نمود، وجود ندارد و در نبود يك معيار سنجش، ارزش هر كالا در بازار نمیتواند به سادگی با يك مقدار بيان شود. درچنين شرايطی ارزش هر كالا برای مبادله پاياپای میبايستی برحسب كالاهای ديگری كه دارای كيفيت متفاوت هستند، بيان شود. برای مثال اگر در بازار 30 نوع كالا برای مبادله وجود داشته باشد، هر كالا دارای 29 نوع قيمت متفاوت است. پس ملاحظه میشود كه در يك چنين معاملهای به لحاظ تعدد قيمتی كه برای كالا وجود دارد مشكلات زيادی بوجود خواهد آمد.
2= تمايل هم زمان طرفين به مبادله: درسيستم تجاری كه كالاها بصورت پاياپای مبادله میشوند، فروشنده يك كالا نه تنها میبايستی در جستجوی فردی باشد كه كالايش را خواسته باشد بلكه بايد كالای مورد نياز شخص فروشنده را نيز داشته باشد. در چنين سيستمی، به ندرت اتفاق میافتد كه دارنده يك كالا و يا خدمت كه قصد مبادله آن را دارد، بتواند به آسانی كسی را پيدا كند كه اولاً كالای فروشنده را بخواهد و گذشته از اين، كالای مورد نياز فروشنده را نيز داشته باشد. بنابراين ملاحظه ميگردد كه مبادله پاياپای تمايل همزمان طرفين مبادله را طلب مینمايد. مشكل اخير وقتی بيشتر میشود كه شخص، كالای غير قابل تقسيم مانند گاو و گوسفند و اسب … داشته باشد. برای مثال شخصی را در نظر بگيريد كه دارای گاوی است و میخواهد آن را با يك جفت جوراب، يك جفت كفش، دو كيلو قند و مقداری از چيز های ديگر مبادله كند. ملاحظه میگردد كه تطابق خواستههای دو طرف در يك چنين سيستم مبادلهای با مشكلات عديدهای مواجه میشود.
3= عدم امكان پسانداز: درمبادله پاياپای، پس انداز، شكل كالايی دارد. به عبارت ديگر، درچنين سيستمی مردم ثروت را برای استفاده در آينده، تنها به صورت كالاهای خاص میتوانند پسانداز كنند. ملاحظه میشود كه در اين روش پسانداز، صرف نظر ازهزينه نگهداری و انبارداری آن، به لحاظ كاهش ارزش احتمالی كالاهای نگهداری شده، و نيزمشكلاتی كه به هنگام معاوضه آن با كالا و يا خدمات مورد نياز وجود دارد، با زيانهای جدی مواجه میباشد.
4= عدم امكان مبادلات نسيه: اقتصاد تهاتری از فقدان چيزی كه بتوان به كمك آن، پرداختها را در آينده انجام داد، رنج میبرد. به عبارت ديگر درسيستم تهاتری امكان اين كه قراردادی بمنظور پرداخت در آينده صورت گيرد، وجود ندارد.
با توجه به مشكلات مبادلات پاياپای كه جوامع مختلف با آن مواجه بوده اند، ملاحظه گرديد كه چنين سيستمی، كارايی لازم را در تجارت و مبادلات نداشته و موجب محدوديتهايی در توسعه و رشد اقتصادی جوامع بشری گرديده و در نتيجه اين سيستم به دليل مشكلات فراوانی كه در مبادلات بوجود آورده بود به تدريج از بين رفت و با پيشرفت و رشد فرهنگی و اقتصادی جوامع، به نظر رسيد كه بشر احتياج به واحدی دارد كه نقش واسطه مبادلات را ايفا نمايد و اين واسطه مبادلات، «پول» ناميده شد و بدين ترتيب پول متولد گرديد.
در حقيقت پول از جمله مهمترين و مفيدترين ابداعات بشر میباشد و تكامل پول در طول زمان در واقع خلاصهای از تاريخ مدنيت بشر است. اگر چه برای ما در عصر كنونی چنين ابداعی بسيار ساده بنظر میرسد، اما در زمان خودش بدون شك يك اختراع مهم تلقی میگرديده است، زيرا لازمه چنين تحولی، يعنی انتقال از يك سيستم مبادله پاياپای به اقتصاد پولی، نتيجه استدلال قوی و هوشيارانه مردمی است كه امكان انتقال از يك اقتصاد ساده و بصورت پاياپای را به يك اقتصاد پولی فراهم میسازند.
هر چيزی برای اين كه بتواند پول باشد، میبايستی حد اقل دارای چهار خصوصيت، به شرح زير باشد.
1= قابل حمل بودن: پول میبايستی به آسانی قابل حمل و نقل بوده و بتواند به راحتی و به منظور خريد در مكانهای مختلف منتقل شود. اگر پول قابليت انتقال نداشته باشد، امكان استفاده وسيع از آن فراهم نمیشود.
2= با دوام بودن پول: پولی كه از نظر فيزيكی با دوام نباشد، در اثر گذشت زمان ارزش خود را از دست میدهد.
3= قابليت تقسيم پذيری: پول میبايستی به آسانی قابليت تقسيم به واحدهای برابر و كوچكتر را داشته باشد، تا اين كه امكان معاملات با قيمتهای پائينتر نيز فراهم گردد.
4= يكسان و متحدالشكل بودن: برای مفيد بودن، پول بايد واحدهايش دارای كيفيت برابر و از نظر فيزيكی نيز از يكديگر قابل تشخيص بوده و مقبوليت عام داشته باشد.
برای نيل به همين منظور و رفع اين مشكلات، بشر برآن شد كه در جستجوی چيزی به عنوان «واحدِ ارزش» يا «پول» باشد كه ضمن داشتن حجم كم، واجدِ ارزشِ بيشتر بوده، و سرانجام فلزات، مخصوصاً طلا و نقره كه دارای چنين خواصی میباشند به عنوان وسيله مبادله، انتخاب گرديدند.
مورخان، پيدايش پول را به چهار هزار سال پيش از ميلاد مسيح، در خاورميانه، از تمدنهای سومری حوالی خليج فارس و مصر قديم، نسبت میدهند. كلمه «پول» ريشه يونانی دارد و همان واژه (ئوبولوس – obolos) يونانی میباشد كه در لاتين obolus و در فرانسه به obole تغيير يافته است. واژه «پول» در زمان اشكانيان به صورت حاضر در ايران رواج پيدا كرده است.
پول انواع مختلف دارد. پول فلزی و پول كاغذی.
پول فلزی:
طلا يا نقره كالائی است مقبول عموم جهانيان، خواص شيميائی آنها با عيار مساوی درهمه جا يكسان است، جنسی است پر دوام، قابليت تورق آن زياد است و چون به قطعات كوچكتر تقسيم شوند، مانند الماسِ خرد شده، ارزش ذاتی آنها تقليل نمیيابد و به هر صورت و قالب كه خواسته شود در میآيند و میتوان بر روی آنها هر نقش و نوشتهای را حك نمود. طلا و نقره فساد ناپذيرند، اكسيده نمیشوند و نسبت به ساير كالاها حمل و نقل آنها آسان تر است.
(طلا زنگ نمیزند، در هيچ اسيدی حل نمیشود. قابليت تورق آن زياد است و حتی میتوان از آن ورقههائی به ضخامت يكهزارم ميلیمتر ساخت. چون طلا نرم است آنرا با فلزات ديگر مانند نقره و مس مخلوط میكنند تا سخت شود. اختلاطِ طلا با نقره برای تهيه زيورآلات به كار میرود و چون طلا را با مس مخلوط كنند از آن برای ضربِ سكه استفاده مینمايند. رنگ طلا زرد است ولی اختلاطِ آن با فلزات ديگر موجب تغيير رنگ آن میشود. 20 تا 40 درصد نقره میتواند رنگ طلا را به رنگ سبز مبدل كند. مس، رنگ طلا را تيره میسازد. رنگ قرمز سكههای طلا به خاطر اختلاط آن با مس است و تغيير رنگ آن به مقدار فلزی كه با آن مخلوط میشود، ارتباط دارد. طلا در 2600 درجه حرارت مانند آب مي جوشد و بخار ارغواني رنگي از آن متصاعد مي شود. منظور از طلاي چند عيار اين است كه از 24 عيار مثلاً 18 عيارِ آن طلای خالص و 6 عيارِ باقی مانده از فلز ديگر است).
برای ضرب مسكوك طلا معمولاً از آلياژ طلا و مس استفاده میكنند و برای ضرب سكه، 9 قسمت طلا و يك قسمت مس مخلوط میكنند. طلای مخلوط با مس ممكن است 12، 14، 16، 18، 20 تا 22 عيار داشته باشد. ظاهراً اولين ملتی كه سكه طلا ضرب كرد فينيقيها بودند و اولين پادشاهی كه در ايران سكه ضرب كرد، داريوش كبير پادشاه هخامنشی (521-485 ق .م) بود. اسم سكه طلای داريوش «دريك» نام داشت. اين سكه را يونانیها «دريكوس» يعنی «داريوش» میناميدند.
اقوام بدوی از زمانهای قديم به علت شفاف بودن طلا و نقره از آنها برای زينتآلات استفاده میكردند و چون حائز مزايا و خواصی كه اشاره كرديم بود، بهترين وسيله مبادله و معيار ارزش تشخيص داده شده بودند. از خيلی قديم و قرنها پيش از ميلاد مسيح، طلا را آب میكردند و آن را به شكل سكه در میآوردند و در معاملات مورد استفاده قرار میداند. اين كار ابتدا به وسيله اشخاص انجام میشد، به تدريج دولتها اقدام به ضرب سكه با وزن و عيار معين كردند و مردم نيز كم كم به آنها اعتقاد پيدا كردند و سكهها را در داد و ستد پذيرفتند.
با گذشت زمان، رفته رفته پول از حالت فلزی خارج و به حالت پول كاغذی يا پول اعتمادی تغيير شكل يافت كه قابليت تبديل آن به پولِ فلزی همه جا تضمين شده بود. ولی بعدها همه پولها بدون اين تضمين به پول اعتباری تبديل شدند.
همانطوريكه قبلاً ذكر شد، قديمیترين پول فلزی ايران، سكه زرين داريوش است كه «دريك» نام داشت. در امپراطوری هخامنشی مسكوكات متعددی ضرب میشد. ولی داريوش اول در سال 517 پيش از ميلاد مسيح سكهای را كه در سراسر امپراطوری داراي اعتبار بود، ضرب كرد. اين سكه كه «دريك» ناميد ه میشد، از طلا بود كه 8/4 گرم وزن داشت. ضرب سكه طلا انحصاراً متعلق به شاهنشاه بود و چون سكههای «دريك» فقط 3% آلياژ ديگر داشت، قرنها مهمترين سكه رايجِ دنيای تجارت بود.
سكه ديگری كه از نقره ضرب میشد و 5/6 گرم وزن داشت و از نظر ارزش يك بيستم «دريك» بود، «شِكِلْ shekel» ناميده میشد. بر روی سكه «شِكِلْ» هم، مانند «دريك» تصوير شاهنشاه ضرب شده بود. از ساير مسكوكات دوره هخامنشی، «دِرُم derom» و «كِرشِه kereshe» را نيز میتوان نام برد.
از آن زمان به بعد هر پادشاهی كه بر تخت نشست، جلوس خود را با ضرب سكهای جديد به مردم اعلام میكرد و در حقيقت، ضربِ سكه به صورت يكی ازآداب پادشاهی پادشاهان بود.
در دوره اشكانيان، در ايران سكه طلا ضرب نمیشد و در معاملات از سكههای نقره استفاده میگرديد. اشكانيان علاوه بر نقره از مس و مفرغ نيز سكه میزدند. در زمان اردشير بابكان، ضرب سكه طلا مجدداً برقرار گرديد.
در روزگار ساسانيان و قبل از تسلط اعراب بر ايران، دينار سكه زر، و درهم، سكه سيم بوده است. پس از برچيده شدنِ دستگاهِ شاهی ساسانيان، دينار و درهمِ فراوان به دست عربها افتاد. سكههای دينار و درهمِ ساسانيان با تصوير پادشاهان اين خاندان و خط پهلوی و علامت آتشكده درميان عربها و ايرانيان رواج داشت. جز اينكه دركنار آنها كلمه بسمالله افزوده شده بود. آخرين سكه ساسانيان از يزدگرد سوم است كه در سال بيستم پادشاهی وی يعنی همان سالی كه كشته شد، در يزد ضرب شده است. پَشيز (pašiz) نيز ازكوچكترين واحد پول ساسانی بوده معادل يك شصتم درم.
دينار و درهم:
اين دو كلمه از ديرباز در ايران شناخته شده و هنوز در روزگار ما به كار میرود. چنان كه هماكنون، ريال، كه واحدِ پول كشور ما است، به 100 دينار تقسيم میشود. دينار كه در پايان سده چهارم پيش از ميلاد با غلبه اسكندر بر ايران به اين كشور راه يافت تغيير يافته كلمه يونانی دناريوس Denarios است. همچنان كه درم و درهم نيز تغيير يافته دراخمه Deraxme يونانی است.
اين دو لغت ديرگاهی است كه از يونانی به زبانهای سامی، چون عبری، سريانی، آرامی، حبشی و… راه يافته و از آن طريق به زبان عربی رسيده. درسرزمين سوريه از آغاز سال چهارم ميلادی سكّه طلای دينار رواج داشته و ناگزير اعراب هم، هر چند كه خود هنوز سكهای نداشتند، با اين مسكوك آشنا شدند. اعراب پس از آشنايی با سکههای طلا و نقره و مس، يك مثقال طلا را «دينار» و يك مثقال نقره را «درهم» و يك مثقال مس را «فُلُس» میگفتند.
درميان مسكوكات گوناگون، دينار و درهم در ادبيات ما پايه استواری پيدا كرده و هرگاه سخن از پول يا مسكوكی به ميان آمده اين دو كلمه به كار برده شده، دينار و درهم امروز نيز در برخی كشورها نام سكه بخصوصی است، چنان كه دراخم در يونان، و دينار در يوگسلاوی و عراق و ريال در ايران و عربستان.
بعد از ساسانيان و در زمان استيلای اعراب بر ايران، در دوره حكومت امويان و عباسيان، سكه های محلی و به نام حكام ايرانی ضرب میشد. در دوره البويه و زمان عضدالدوله ديلمی سكهای به نام «تاجی» و سكه ديگری به نام «شجاعی» كه از القاب عضدالدوله بود ضرب میشد.
در دوره غزنويان، سكههايی از محمود غزنوی در نيشابور ضرب شده است به نام «سيف الدوله». سكههای اين خاندان كه در سال 385 (ه.ق) ضرب شده با شمشيری كه نشانه اين خاندان بود، مشخص است.
از دوره سلجوقيان، نام سلطان بر سكهها ضرب شده است. سكههايی از طغرل بيگ در سال 439 (ه.ق) در نيشابور و ری ضرب شده. بر سكههای اين خاندان، علامت تير و كمان حك شده كه يعنی اين خاندان از غزها بودهاند.
در زمان چنگيزخان مغول هم سكههايی ضرب گرديده كه بر روی آن نام خليفه وقت و بر پشت آن «العادل الاعظم چنگيز خان» حك شده است.
در دوره تيموريان سكههايی به نام تيمور ضرب شد كه به سكههای محمود خانی «محمودی» ناميده میشد.
پول ايران در زمان شاه عباس اول صفوی، سكههای طلا و نقره و مس بود. طلا را در موارد خاص، مثلاً فرا رسيدن نوروز يا سالگردِ بر تخت نشستن شاه، سكه میزدند و در معاملات و داد و ستدهای عادی كم تر به كار میرفت. اين سكهها در ميان مردم رواج نداشت و بيشتر نزد اشراف يافت میشد و از طرفی چون «اشرف» يكی از القاب پادشاه بود، آن را «شرافی» يا «اشرفی» میگفتند . پول رايج دوره صفوی بيشتر عباسی (معادل دويست دينار يا چهار شاهی) بود كه نخست به فرمان شاه عباس اول بر نقره ضرب شد و به نام وی موسوم گرديد. وزن رسمی آن مساوی يك مثقال يا 6875/4 گرم بود. هر پنجاه عباسی را يك تومان میگفتند كه ده هزار دينار قيمت داشت.
پس از عباسی، نيمعباسی (صد ديناری يا دو شاهی) و شاهی (پنجاه ديناری) و بيستی (بيست ديناری يا دو پنجم شاهی) نيز از نقره بود كه درضرابخانه شاهی ضرب میشد.
يك نوع سكه مخصوص هم در آن زمان رواج داشت كه آن را غازبيگی (پول مسين) میگفتند و چهل عددش مساوی يك عباسی بوده. (هر غازبيگی مساوی پنج دينار يا يك دهم شاهی).
در زمان قاجار، واحد پول تومان طلا و قران نقره و شاهی مسی بود ولی سكههای رايج، سكههای نقره بود. تومانِ طلا نخستين بار در زمان فتحعلی شاه قاجار ضرب شد.
سكههای زمان ناصرالدين شاه قاجار كه در ضرابخانه شاهی ضرب میشدند عبارت بودند از سكههای طلای ده تومانی، يك تومانی، پنج هزاری زرد، دو هزاری زرد و سكههای نقره پنجهزاری سفيد، دو هزاری سفيد، يك هزاری، ده شاهی، پنج شاهی، سه شاهی، يك شاهی، نيمشاهی، صد ديناری و پول سياه.
تومان:
تومان يا تومن، تركی است. كلمه تومان از ره آوردهای چنگيزی است. چنانكه ميدانيم اين جنگجوی مغولی در سال 616 هجری قمری (1291 ميلادی) به ايران زمين رخنه كرد و با اين آسيبِ دوزخی، بسياری از لغتهای مغولی هم، در فارسی رخنه كرده است و تومان نيز در همان روزگار نام سكهای بوده كه به ده هزار دينار تقسيم میشده، هنوز هم تومان كه گفتيم در سر زبانهاست، يادگار همان زمان است.
اشرفی:
اشرفی يا پول زرد، كه در برابر ليره (سكه طلای انگليس) و امپريال يا ايمپريال (سكه طلای روسيه تزاری) يعنی مسكوكات طلای خارجی، كنايه از هر نوع مسكوك طلا است كه در داخل كشور ضرب شده باشد. كلمه اشرف، در دوران صفويه يكی از القاب پادشاه بود. واحد پول طلا نيز به همين جهت اشرفی ناميده شد، كه عبارت بود از سكهای به وزن هيجده نخود (سه چهارم مثقال) از طلائی به عيار يك دهم، معادل دينار عربی، و به بهای یک تومان.
از اين سكهها، سكه نيماشرفی و خمس اشرفی هم ضرب میشد. كه نيم اشرفيش را پنج هزاری زرد (در تداول پنزاری يا پنجه زاری زرد) و خمس اشرفيش را دو هزاری زرد (در تداول دو زاری زرد) میگفتند.
طبيعی است كه در مقابل پول زرد يا اشرفی، «پول سفيد» يا سكه نقره نيز ضرب میشده است كه حجم و وزن بيشتری داشته تا از لحاظ قيمت، برابر سكه طلا باشد. مسلماً سكه طلا به سبب حجم و وزن كم تر، بيش از نقره مورد توجه بوده است. بخصوص كه زنانِ طبقه متوسط، با تعدادی اشرفی برای خود سينه ريز و دستبند و زينت آلات ديگر میساختند، چيزی كه به روزگار فراخی، زينت به حساب میآمد و به زمان تنگدستی، سرمايه.
قَران:
طول مدت سلطنت دو تن از شاهان قاجاريه، يعنی فتحعلی شاه و نوهاش ناصرالدين شاه كه هركدام بيش از سی سال سلطنت كردند و خسرو صاحبقران را هم بر القاب ديگر خود افزودند، به مناسبت آغاز سی و يكمين سال سلطنت خود، سكههائی با عبارت السلطان صاحبقران ضرب كردند. اين سكهها نخست، سكه صاحبقران نام گرفت و دست آخر، اين نام به قران خلاصه شد. از آنجائيكه قران معادل هزار دينار بود، در محاسبات دولتی همچنان يكهزار، دو هزار تا نه هزار (دينار) به كار میبردند، اما توده مردم يك قران و دوقران تا نه قران میگفتند.
بلژيكیها كه ابتدا در دوره مظفرالدين شاه به گمركات و پس از مشروطيت به ماليه هم وارد شدند، برای زياد كردن رقم عايدات و نزديكی تلفظ قران به فرانك (واحد پول بلژيك)، واحد محاسبات خود را تغيير دادند و قران را واحد پول گرفتند و تومان و اشرفی، از اصطلاحات مالی كشور خارج شد.
قران تا اوايل سلطنت رضا شاه پهلوی واحد پول ايران بود و همانطوريكه بعدها خواهيم ديد، واحد پول از قران به ريال تبديل شد.
ضرابخانه شاهی:
مسئوليت ضرابخانه شاهی و سكه زدن پولهای گوناگون در سراسر كشور با كسي بود كه معير المما لك لقب داشت. تمام سكههای طلا و نقره با اطلاع و اجازه او ضرب میشد و عيارشان را او معين میكرد. عزل و نصب ضراب باشی و حكاك و صرافها و قرص كوبها و آهنگرها و چرخ كشها و سفيدگرها و سايرِ عمالِ ضرابخانه نيز از اختيارات او بود. ضرابباشی رئيس واقعی ضرابخانه به شمار میرفت. (كلمه «باشی» تركی آذری است بمعنای سر كرده، سرپرست و رئيس)
برای ضرب سكههای طلا يا ساختن ظروف زرين، بيشتر از مسكوكات طلای اسپانيائی يا ونيزی كه به وسيله بازرگانان ارمنی يا بيگانه به ايران وارد میشد استفاده ميكردند. تهيه اين گونه مسكوكات از وظايف صراف باشی و صرافان زير دست او بود.
سكههائی كه از مس ضرب میشد را پول سياه میگفتند. در مقابل پول سفيد (نقره) پول زرد (طلا) كه اين سكهها يك مثقالی، نيم مثقالی و ربع مثقالی بودند. اين سكه چون از جنس مس بود، به مرور در مجاورت هوا سياه میشد بهمين دليل به آن پول سياه میگفتند. به پول سياه، كه بسيار كم ارزش بود، پاپاسی يا پَشيز هم گفته میشد.
برای ضرب سكه، نخست فلز مذاب را از ديگهای مخصوص در قالبهای بلند میريختند تا به صورت شمش درآيد. سپس شمشها را با مقراض (قيچی) خاص به قطعات متساویالوزن میبريدند و به ضرب چكش گرد میكردند و پس از آن با شستن و جوشاندن سفيد میكردند و سكه میزدند، يعنی قطعه آماده را در منگنهای چوبی قرار داده سكهای نقش دار را رويش میگذاشتند و با چكش محكم بر آن میكوفتند. (به اين ترتيب وظايف صاحبان مشاغلی كه در ضرابخانه به كار اشتغال داشتند و پيش از اين نام برده شد مشخص میشود).
هر شهر به حكم دولت برای خود ضرابخانهای داشت و نام يا لقب شهر كه از ابتكارات صفويه است بر سكهها نقش بود. مثلاً دارالعلمِ شيراز يا دارالعبادِ يزد يا دارالمؤمنينِ كاشان يا دارالامانِ كرمان يا دارالمرزِ رشت یا دارالمرحمه سمنان. و سه شهر را دارالسلطنه میخواندند كه قزوين بود و اصفهان و تبريز، تا سنه 1000 هجری، شهر قزوين پايتخت صفويه بود و شاه عباس اول در آن سال از قزوينيان رنجيد و به اصفهان كوچيد.
ضرب سكه رسمی در ايران از زمان سلطنت ناصرالدين شاه قاجار آغاز شده است كه در سال 1279 هجری برابر با 1863 ميلادی به همت حسن علیخان معيرالممالك چند دستگاه ضرب سكه از فرانسه خريداری شد.
اولين سكههايی كه دراين زمان ضرب شد از جنس نقره و مس بود ولی به علت تفاوت اين سيستم با روشهای سنی ضرب سكه و نيز كارشكنیهای سكه سازان قبلی باعث تعطيلی ضرابخانه شد.
در سال 1290 هجری قمري، حاج محمد حسين امين الضرب بار ديگر سيستم ماشينی ضرب سكه را در ايران رواج داد و امتياز آن را دربرابر پرداخت سالی 25 هزار تومان به ناصرالدين شاه به دست آورد.
در اوايل قرن نوزدهم، طلا به مقدار متنابهی در ايران موجود و قسمتی از آن به صورت مسكوك رايج بود. تومان طلا كه ارزشش تقريباً معادل يك ليره استرلينگ و برابر 50 عباسی نقره بود، پول اصلی را تشكيل میداد.
در سال 1206 هجری قمری (سال سیام سلطنت فتحعليشاه) قران نقره به ارزش يكدهم تومان (هزار دينار) ضرب و به جريان گذارده شد و ارزش «شاهی» كه جزء كوچكترين پول ايران بود، يك بيستم قران (پنجاه دينار) معين گرديد. (يك تومان معادل ده قران و هرقران معادل هزار دينار و در نتيجه هر تومان معادل ده هزار دينار بوده است).
در تاريخ 27 اسفند ماه 1308 در زمان سلطنت رضاشاه طبق قانونِ تعيينِ واحد و مقياسِ پول، واحدِ پولِ كشور، از قران كه بيش از يك قرن رواج داشت، به ريال طلا تبديل شد و ريال طلا با وزن خالص 3661191/0 گرم، واحد پول ايران اعلام و ارزش دينار، يك صدم آن تعيين شد و مقرر شد تا مسكوك طلای بيست ريالی به نام «پهلوی» به وزن خالص 3222382/7 گرم و ده ريالی طلا به نام «نيم پهلوی» به وزن خالص 661191/3 گرم ضرب و به جريان گذارده شود و همچنين اجازه داده شد كه مسكوك نقره يك ريالی به وزن خالص 5/4 گرم به نمايندگی ريال طلا در داخل كشور رايج گردد.
ريال:
به نوشته پورداوود در هر مزدنامه «درست است كه قران لغت بيگانه و عربی است» ريال هم به همان اندازه بيگانه و اسپانيائی است و بيش از چهارصد سال است كه به دستياری پرتغالیها و اسپانيائیها در ايران شناخته شده است. آمد و شد پرتغالیها و اسپانيائیها به كرانههای دريای فارس از زمان شاه اسماعيل اول كه سر سلسله خاندان صفوی است (980- 930 هجری قمری) آغاز میگردد و از همين روزگاران، بازرگانی و داد وستد اينان با ايرانيان آغاز و به دستياری آنان ريال اسپانيائی با نام اسپانيائی خود از راه خليج فارس به ايران راه يافت.
در تاريخ 22 اسفند 1310 با توجه به سياستهای پولی جهان با مصوبه مجلس مقرر شد كه ارزش واحد پول ايران تغيير يابد.
طبق اين قانون، از اول فروردين 1311 ريال طلا به وزن خالص 07322382/0 گرم، واحد پول ايران تعيين گرديد و اجازه داده شد كه مسكوك صد ريالی طلا به نام «پهلوی» و به وزن خالص 322238/7 گرم و مسكوك پنجاه ريالی طلا به نام «نيم پهلوی» به وزن خالص 661191/3 گرم با عيار 900 در هزار با عكس شير و خورشيد و پادشاه مزين شده باشد، ضرب و به جريان گذارده شود. وزن ريال نقره كه به نمايندگی ريال طلا به جريان گذاشته شد، تقليل يافت و ميزان نقره خالص آن در14/4 گرم تعيين گرديد. بدين ترتيب قدرت قانونی از قران و كليه مسكوكات سابق سلب و ريال طلا جانشين آن شد. همچنين مسكوك نقره پنج ريالی، دو ريالی، يك ريالی و نيم ريالی نيز رايج گرديد.
پس از پيروزی انقلاب اسلامی، در بهار سال 1358 هجری شمسی سكه طلای «بهار آزادی» با همان عيار پهلوی ضرب و همچنين ساير مسكوكات نيز مانند زمان پهلوی ضرب و به جريان گذاشته شد.
تا اين جا مقاله، بارها از گرم و مثقال كه از اجزای واحدِ اندازه گيری وزن هستند، صحبتی به ميان آمده، جهت يادآوری بيشتر بهتر است از ساير اوزانِ سنتي نيز نامی برده شود.
از واحدهای سنتی اندازه گيری وزن، كه مقدار آن در زمانها و مكانهای مختلف، متفاوت بوده، من است.
: منِ تبريز، تقريباً معادل 3كيلو .
: منِ شاهی، تقريباً معادل 6كيلو .
: منِ ری، تقريباً معادل 12كيلو (فرهنگ بزرگ سخن جلد 7 ص 7362)
منِ تبريز، معمولیترين و رايجترين واحدِ اندازهگيری وزن، معادل 3 كيلو و برابر با 40 سير و يك كيلو، معادل 13 سير و 5 مثقال و 8 نخود كه تقريباً معادل 1000 گرم است.
يك سير معادل 75 گرم و برابر با 16 مثقال.
يك مثقال معادل 6875/4 گرم و برابر با 24 نخود.
يك نخود معادل 1953/0 گرم و برابر با 4 گندم.
واحدِ اندازهگيری وزنِ جواهرات و سنگهای قيمتی قيراط است، كه معادل 2/0 گرم و برابر با 200 صوت و هر صوت معادل 001/0 گرم میباشد.
پول كاغذی (اسكناس):
اسكناس، مدتها پس از ضرب سكه، متداول شد. اولين بار چينیها درحدود قرن نهم ميلادی اسكناس منتشر كردند و آن را «چاو» ناميدند. اين كار بعدها در اروپا متداول گرديد. واژه «اسكناس» تغيير شكل يافته واژه «آسيگ نات سيای روسی» است و روسها خود آن را از «آسين» يا «فرانسوی» گرفتهاند و بعدها همين كلمه به شكل «اسكناس» از روسيه به ايران رسيد.
امروزه پولِ كاغذی درهمه جای دنيا جانشين سكه طلا است و فقط تعداد معدودی سكه برای هديه دادن ضرب میكنند وپول كاغذی از طلا جدا شده است و تغيير قيمت طلا در بازار آزاد، برخلاف سابق در ارزش پول كاغذی تأثير چندانی و در مواردی، اصلاً ندارد، مگر وقتی كه ارزش پول شديداً متزلزل و وابسته به پولهای بيگانه باشد.
چاو، پول كاغذی بود كه در زمان سلطنت «كيخاتوخان» برادر ارغون خان و نواده هلاكوخان پادشاه مغولی ايران، در سال 693 هجریقمری به تقليد از چين مدتی كوتاه در ايران رواج داشت و چون مردم نسبت به شاه و پول او بیاعتنا بودند، اندكی بعد متروك گرديد.
بانك شاهنشاهی ايران، ايرانيان را با پول كاغذی جديد آشنا كرد و مردم از اين كار، در پايتخت استقبال شايانی نمودند. اين بانك در سال 1888ميلادی مطابق 1266 هجری شمسی بدون هيچ اجازهای خاص ياكسب امتياز نامهای ازدولت ايران، شعبه و نمايندگی در تهران، مشهد، تبريز، رشت، اصفهان، شيراز و بوشهر باز كرد. بانك مزبور (عمارت عظيمی كه سراسر ضلع شرقی ميدان توپخانه را در پايتخت اشغال نموده بود اجاره كرد) اجازه نشر اسكناس را هم داشت.
پس از تاسيس بانك ملی ايران از طرف دولت در خرداد سال 1309 شمسی (1930ميلادی) بانك شاهنشاهی جنبه دولتی خود را از دست داد و تعهد كرد تا آخر خرداد 1310 وجه اسكناسهای خود را به مراجعين و در صورت عدم مراجعه دارندگان به دولت بپردازد.
قانون اجازه تاسيس بانك ملی ايران در چهاردهم ارديبهشت ماه 1306 شمسی از تصويب مجلس شورای ملی گذشت و در تاريخ 17 شهريور 1307 شروع بكار كرد.
اولين سری اسكناس بانك ملی ايران در اول فروردين 1311 شمسی انتشار يافت و اسكناسهای بانك شاهنشاهی جمع آوری شد.
موسسه مستقل بانك مركزی ايران كه طبق ماده 28 قانون بانكی و پولی كشور مصوب خرداد ماه 1339 شمسی، به منظور حفظ ارزش پول و تنظيم اعتبارات، تشكيل گرديده بود، از مرداد ماه همان سال رسماً شروع بكار كرد و با شروع فعاليت آن، كليه وظايف، مسئوليتها و اختيارات ويژه بانكداری مركزی از بانك ملی ايران منتزع و به بانك مركزی ايران واگذار گرديد.
بلاخره پس از افت و خيزهای فراوان، قانون مذكور كه در ابتدا با نارسائیهايی همراه بود، اصلاح و در تاريخ 18 تيرماه سال 1351 در قانون پولی و بانكی كشوری از تصويب نهائی مجلسين شورای ملی و سنا گذشت و به مرحله اجرا درآمد كه قسمت اول اين قانون، به پول اختصاص يافته است و ماده يك آن به تعريف ريال و تغيير برابری ريال نسبت به طلا و برابری پولهای خارجی نسبت به ريال اختصاص دارد.
بر اساس ماده يك، واحد پول ايران ريال است كه برابر يكصد و هشت هزار و پنجاه و پنج ده ميليونيم (0108055/0 ) گرم طلای خالص است.
همچنين در اين قانون تصريح گرديده كه امتياز انتشار پول رايج كشور درانحصار دولت است و اين امتياز با رعايت مقررات قانون پولی و بانكی كشور، منحصراً به بانك مركزی ايران واگذار شده است.
اجزاء ريال به شرح زير میباشد:
1= يك ريال ، معادل 100 دينار
2= ده شاهی ، معادل 50 دينار
3= پنج شاهی ، معادل 25 دينار
4= دو شاهی (صنار)، معادل 10 دينار
5= يك شاهی ، معادل 5 دينار
و اين بود سرگذشتِ مختصری ازشيوه داد و ستد مردم باستان و علل پيدايش پول و سير تكاملی آن در ايران از آغاز تا به امروز.
گویشور و پژوهشگر زبان سمنانی
ذبیحالله وزیری «وزیری سمنانی»
1392/03/07
2 پاسخ
مطالب جالب و خواندنی بود ، سپاس از
استاد وزیری گرامی
درود بر شما و با سپاس از توجهتان نسبت به این سایت.