تقدیم به سومین جشنواره فرهنگ و گویشهای استان سمنان
فرهنگ مردم
اعتقادات و باورهای مردمی
سرزمین ایران علاوه بر اين که چندين قرن تاريخ پشت سر دارد، مانند کاروانسرائی است که همهِ قافلههای بشر از ملل متمدن و وحشیِ دنيای باستان مانند کلدانی، آشوری، يونانی، رومی، يهودی، ترک، مغول و عرب پی در پی در آن بار انداخته و يا با هم تماس و آميزش داشتهاند. از اين رو کاوش و تحقيق درباره اعتقاداتِ عوامِ آن نه تنها از لحاظ علمی و روانشناسی قابل توجه است، بلکه برخی از نکات تاريک فلسفی و تاريخی را برايمان روشن خواهد کرد و پس از تحقيق و مقايسهِ اين خرافات با خرافات ساير ملل، میتوانيم به ريشه و مبدأ آداب، رسوم، اديان، افسانهها و اعتقادات مختلف پی ببريم. زيرا همين قبيل افکار است که همهِ مذاهب را پرورانيد، ايجاد نمود و از آنها نگهداری میکند. همين خرافات است که آدميزاد را در دورههای گوناگونِ تاريخی قدم به قدم راهنمائی کرده و تعصبها، فداکاریها، اميدها و ترسها را در بشر توليد نموده است و بزرگترين و قديمی ترين دلداری دهندهِ آدميزاد به شمار میآيد و هنوز هم در نزد مردمان نیمه متمدن و متمدن در اغلب وظائف زندگی دخالت تام دارد، چون بشر از همه چيز میتواند چشم بپوشد مگر از خرافات و اعتقادات خودش.
مبدأ و اصول پيدايش خرافات و افسانهها، از احتياج بشر به پناهگاهی بوده است که از حوادث طبيعی مانند رعد و برق، زمينلرزه، خسوف و کسوف و غيره که توليد ترس يا تهديد خطری مینمايد، ناشی میشود، که آنها اين خاصيت را از نياکان خود به ارث بردهاند. وقتی که ما عادات و اعتقاداتِ چادرنشينان وحشی را با ممالک متمدن بسنجيم، تعجب خواهيم کرد که چقدر از قسمتهای تمدنِ پست با تغير جزئی در تمدن عالی ديده و شناخته میشود و گاهی هم مشابهت تام دارد.
ولی بايد دانست بخشی از اين عادات و خرافات که امروزه در نظر جامعه زشت و نا پسند میآيد، بی شک فکر ايرانی آنها را ايجاد نکرده است بلکه در نتيجه معاشرت با نژادهای بيگانه و بواسطهِ فشارهای خارجی تحميل شده و چه بسا که بازماندهِ يادگارهای دوره ابتدائی بشر و به زمان کوچ خانواده آریائی به فلات ايران مربوط میشود، مانند اعتقادات و افسانههای راجع به ماه، خورشيد، اژدها، صحبت کردن با جانوران، گیاهان و درختان و همچنين تفأل زدن عوام از آواز جانوران و پرندگان، و همچنين موضوع آمد و نيامد، بدشگون و خوش شگون است. اين گونه تفائلها در نزد همهِ ملل دنيا وجود دارد و خيلی شبيه و نزديک به يکديگر میباشد.
از طرف ديگر، همسايگانی مانند کلده و آشور که میتوان آن ها را مادر خرافات و جادو ناميد، با خدايان ترسناکشان سعد و نحس روزها، ساعتها، قربانیها، تاثير ستارهها در سرنوشت انسان و غيره. اگرچه ايرانيان کمتر از همسايگان استعدادِ گرفتنِ خرافات را داشتند، ولی روی هم رفته افکار آنان در ايران بیتأثير نبوده است. از آنها که بگذريم هجوم يونانيان با پيِش گوها، خداها و نيمچه خدایانشان، بعد مجاورت با روميان با منجم باشیها، معبّرين و اخترشناسانشان، از طرف ديگر مهاجرت يهوديان و خرافاتی که از مصر و بيابانهای عربستان با خودشان سوغات آوردند و بالاخره حمله عربها، پايهِ اين خرافات را در ايران مستحکم کرد.
با هجوم اعراب به ايران، وصع افکار و زندگی به طور عموم و بخصوص وضعيت زن تغیير کرد، چون اسير مرد و خانه نشين شد، تعّدد زوجات، تزريق افکار قضا و قدر، سوگواری، غم و غصه، فکر مردم را متوجه جادو، طلسم، دعا وجن نمود و از کار و جديت آنها کاست و يک رشته خرافات جديد از اين راه توليد شد.
جای هيچ گونه ترديدی نيست که تا اين گونه افکار به اسم اوهام و خرافات جداگانه تدوين نشود، بيگانگان اين عقايد سخيفه را جزو عادات ملی ما میشمارند در حاليکه تدوين آن به نام عقايد منسوخه قدمت و بیاهميتی آن را میرساند. ولی نبايد فراموش کرد که دستهای از اين آداب و رسوم نه تنها خوب و پسنديده است بلکه از يادگارهای روزهای پرافتخار امپراتوری ايران است. مانند جشن مهرگان، جشن نوروز، جشن سده، چهارشنبه سوری و … که زنده کردن و نگهداری آنها از وظائف مهم ملی به شمار میآيد و برای آن بايد مقام جداگانهای قائل شد.
در این مقاله، مطالبی که بدون علامت ستاره است, برداشت آزادی است از کتاب «فرهنگ عامیانه مردم ایران» تألیف مرحوم صادق هدایت. گردآورنده، جهانگیر هدایت. ناشر: تهران، نشر چشمه. چاپ اول. تابستان 1378 که بسیاری از آنها جزء اعتقادات مردم سمنان هم محسوب میشود. مطالبی که دارای ستاره ( * ) است نیز بخشی از اعتقادات مردم سمنان است که به مطالب اصلی مرتبط اضافه گردید.
اينک توجه شما را به چند نمونه از اعتقادات مردم جلب مینمايم.
در مورد زن آبستن:
: اگر خوراک خوش بو بپزند باید کمی از آن را به زن آبستن بدهند، وگرنه چشم بچه زاغ میشود و مشغول ذمه او خواهند شد.
: زن آبستن که صورتش لک و پیس بشود، بچهاش دختر خواهد بود.
: اگر زن آبستن در کوچه سنجاق پيدا کند، بچهاش دختر میشود. ولی اگر سوزن پيِدا کند پسر میشود.
: اگر رویِ سرِ زنِ آبستن نمک بريزند بدون آن که ملتفت شود و بعد دستش را ببرد به پشت لبش، بچهاش پسر خواهد شد و اگر بر زلفش دست بکشد بچهاش دختر میشود.
: زن آبستن که زیاد سيب بخورد بچهاش پسر میشود و اگر ويار او ترشی باشد، بچه دختر است و اگر به شيرينی بيشتر مايل باشد بچه پسر خواهد بود.
: آخرغذا و ته سفره به هر زنی برسد، پسر خواهد زاييد.
: اگر چشم زن آبستن را با پارچهای ببندند و جلوی او قيچی و چاقو بگذارند، اگر قيچی را برداشت بچهاش دختر است و اگر چاقو را برداشت بچهاش پسر است.
*: اگر زن آبستن بوی غذایی را بشنود و از آن غذا نخورد ، چشم بچهاش شور میشود.*
*: اگر به هنگام ماه گرفتگی زن آبستن به هر کجای خود دست بکشد، همانجای بچه خال میافتد.
در مورد بچه:
: زن بچه شيرده اگر اوقاتش تلخ بشود و حرص و جوش بخورد شيرش اعراض میشود و برای بچه ضرر دارد.
: بچهای که روز عيد قربان به دنيا بيايد، حاجی است.
: بچهای که زياد گريه کند، خوش آواز میشود.
: بچه را بايد از ديد کسانی که چشمشان شور است و نظر می زنند، پنهان کرد.
: بچه کوچک دروازه باز کند (پاهايش را گشاد گذاشته سرش را به زمين بگذارد) مهمان میآید.
: بچه کوچک خانه را جاروب بزند، مهمان میآيد.
: بچه کوچک اگر ميوه يا خوراکی ببيند که میخورند و دلش بخواهد، بايد کمی به او داد و گرنه مشغول ذمه او میشوند.
: بعد از آن که مادر بچهاش را قنداق کرد و خواست او را از زمين بلند کند، دستش را به زمين میزن تا درد و بلای بچه برود به زمين.
: در روستای دستگرد زن زائو (تازه زایمان کرده) را تا 13روز و نوزاد او را تا 40 روز به هیچ وجه تنها نمیگذارند چون بر این باورند که مادر را اجنه آزار میدهند و نوزاد را هم با بچه خودشون عوض میکنند. اگرهم به ناچار زن و کودک را تنها بگذارند یک قیچی آهنی در زیر بالشت آنها قرار میدهند با این باور که اجنه از قیچی آهنی میترسند.
: اگر نوزاد بعد از خوردن شیر مکرر سکسکه کند میگویند روده گشاد میکند.
: اگر موقع شیر خوردن پنجههایش را به سمت بالا ببرد و باز وبسته کند میگویند از خدا روزی میطلبد.
: اگر در خواب بخندد براین باورند که شیطان خبر مرگ مادرش را داده و او از دروغ شیطان خندهاش گرفته چون خودشو درآغوش مادر دیده است. اگر در خواب گریه کند براین باورند که شیطان خبر مرگ پدرشو بهش داده و کودک باور کرده است به همین دلیل گریه میکند.
برای دفع چشمزخم:
: با ذغال سر تخممرغ را به اسم مادر و ته آن را به اسم پدر بچه نشان میگذارند، سپس همهِ کسانی که بچه را ديدهاند اسم برده روی تخممرغ علامت میگذارند، بعد در یک تکه از پيراهن چرک بچه تخممرغ را با يک شاهی پول و قدری نمک و ذغال گذاشته بالای سر او از نو اسم همان اشخاص را تکرار کرده تخم مرغ را فشار میدهند، به اسم هرکس شکست، او بچه را چشم زده است. حال برای دفع چشم زخم کمی از زرده آن را به کف پا و مغز سر بچه میمالند و آن یک شاهی را به گدا میدهند.
اسفند دود کردن: بچه کوچک (نوزاد) را وقتی که نشان میدهند هر کدام از حضار يک تکه از نخ لباسشان میدهند تا آن را با اسفند دود بکنند که بچه نظر نخورد.
تعبیر خواب:
: شب جوراب بالای سر باشد، خواب آشفته میبينند.
: هر که در خواب ببیند مرده است، عمرش زیاد میشود.
: زن آبستن شمشیر در خواب ببیند، پسر خواهد زائید.
: زن آبستن مروارید در خواب ببیند، بچهاش دختر است.
: اگر کسی در خواب اسب ببیند، مرادش داده میشود.
: اگر کسی در خواب ببیند که حمام رفته است، به زیارت میرود.
: مرده در خواب چیزی بدهد دلیل زیادی عمر است و اگر بگیرد بد است.
: مرغ و ماهی در خواب ببینند مرادشان داده میشود.
: اگر کسی در خواب توی خلا بیفتد، پول زیاد مییابد.
: مار در خواب دولت است.
اعتقاداتی راجع به مرگ:
: شب جمعه مردهها آزادند و میآیند بالای بام خانههایشان، بنابراین نباید از آنها غیبت کرد و باید به دعای خیر آنها را یاد کرد.
: صبح زود که سگها زوزه میکشند برای این است که عزرائیل را میبینند و برای این که عزرائیل وارد خانه نشود، باید لنگه کفش را دمر کرد.
: هفت قدم دنبال تابوت بروند ثواب دارد.
: برای ثواب، هر مردی که تابوت را میبیند خوب است زیر آن برود و هفت قدم آن را به دوش ببرد و در صورتی که در جهت مخالف میرود برگردد و هفت قدم از راه مسیر تابوت بردارد.
: اگر مرده بخندد بهشتی است و اگر بد قیافه باشد گناه کار است.
: مرده را که از خانه بیرون میبرند آرد سرخ کرده (حلوا) با یک ران گوسفند جلوی تابوت میبرند.
: هرکس حلوای عزای آدم پیر را بخورد عمرش دراز میشود ولی از حلوای آدم جوان نباید خورد.
: معروف است که جهودها توی مشت مرده نخودچی میریزند و در دهنش آرد پر کرده و این سفارش را به او میکنند: انکر و منکر که اومد، فوتی تو چشش کن/ حضرت موسی که اومد نخودچی جیبش کن/ کلید بهشت را بگیر و برو تو بهشت.
تفائل ناشی از اعضای بدن:
: سر بزرگ، نشان عقل و کیاست است.
: پیشانی بلند علامت دولت است.
: قد کوتاه نشان زیرکی و دانائی است.
: کسی که سقش سیاه باشد، نفرینش گیراست.
: کسی که با دست چپ ناخن دست راستش را بگیرد، نان خوذش را در میآورد.
: ناخن گرفته شده را اگر زیر دست و پا بریزند فقر میآورد. باید آن را در پاشنه در گذاشت.
: از بینی کسی نباید عیب جوئی کرد چون خدا آن را با دست خودش درست کرده.
: سر بینی بخارد به مهمانی خواهند رفت.
: کف دست که بخارد پول گیرشان میآید.
: کف پا که بخارد راه دور میروند.
در مورد سایر موارد:
* : هرکاری را که شروع میکنی اول باید بگویی «بسم الله الرحمان الرحیم».
* : وقتی لباس یا کفش نویی را اولین بار میپوشی باید رو به قبله بایستی و بگویی «بسم الله».
: دود به سوی کسی برود، پول دار است .
: پشت مرد بزنند و گرد بلند شود نان خودش را میتواند در بیاورد.
: بشقاب (استکان چای) که سه تا قطار بشود مهمان میآید. اگر ظرف کوچکی پهلویش باشد بچه هم همراه دارد.
: تفاله چای که در استکان راست بایستد مهمان میآید.
: آب یا لقمه بیخ گلو بجهد، سوغاتی میخورند.
: زن اگر تو خزانه حمام سرش را ببافد، هوو سرش میآید.
: دختر چادر سیاهش را وارونه سر کند، بختش باز میشود.
: تیغههای قیچی که باز بماند یا به هم بزنند، دعوا میشود.
: دسته کلید را به هم بزنند، دعوا می شود.
: دمر آب خوردن عقل را کم میکند.
*: کسی که روز اول سال شمسی و یا روز اول ماه قمری وارد خانه میشود باید قدمش سبک باشد.
*: روز اول ماه قمری اگر از کسی که دستش سبک است دستلاف گرفته شود، تا آخر ماه جیبش بیپول نخواهد ماند.
*: اگر در کفش مهمان نمک بپاشند، دلش به شور میافتد و خانه را ترک میکند.
*: اگر قیچی را با دهانه باز به سمت قبله آویزان کنند، باران بند میآید.
*: وقتی آب داغ به زمین میریزند باید بسم الله بگویند.
* : شب نباید ناخن گرفت.
* : شب نباید خانه را جارو کرد .
*: در حضور مهمان نباید اتاقش را جارو کرد.
*: وقتی وارد خانه میشوید، چه کسی باشد چه نباشد باید سلام کرد.
*: اگر روی استخوان کشکک پای گوسفند، شکل عروسکی بکشند به پشت بام هر خانهای بیاندازند در آن خانه دعوا میشود.
*: اکر آب داخل ظرفی سهواً ریخته شود برای آن که کسی ناراحت نشود میگویند، آب روشنایی است.
* : اگر ظرفی به خودی خود بیفتد و بشکند میگویند، قضا بلا بود رفع شد.
*: اگر گوش راست کسی زنگ بزند، در غیابش از او تعریف میکنند. ولی اگر گوش چپ کسی زنگ بزند از او غیبت میکنند.
*: وقتی عطسه میکنی باید بگویی، یا صاحب صبر.
*: اگر روی ناخن کسی لکه سفیدی بیفتد، نشانه آن است که لباس نو میپوشد.
*: وقتی چند نفر دورهم نشستهاند اگر برحسب تصادف زانوی پسر بچهای به زانوی خانمی بخورد*: آن زن باید از پسر بچه بپرسند: «مو زُوْما مَِبا؟» یعنی: داماد من میشوی؟
اعتقادات و باورهای مردم سمنان، متجلی در ضربالمثلهای زبان سمنانی:
در تعریف «فرهنگ عامه» گفته شده است، مجموعهِ چیزهائی که فرد از جامعه کسب میکند، و کلیهِ فراوردهها و کردارها از جمله آداب و رسوم، اعتقادات و باورها، علوم، فنون، عادات، پیشهها، مهارتها، ترانهها، متلها، مثلها، و… که سینه به سینه از پدران و مادران به ما رسیده و برای همهِ مردم کاربرد دارد، «فرهنگ عامیانه» محسوب میشود.
از آنجائی که اعتقادات و باورهای هر جامعه، جزئی از فرهنگ عامهِ آن جامعه میباشد، مسلماً میتواند در مثلهای آن جامعه هم تجلّی یابد، برای آشنائیِ بیشتر با این گونه مثلهای رایج در گویش سمنانی که ریشه در اعتقادات مردم سمنان دارد، به ارائه چند نمونه از آنها می پردازم.
& : آدَم هَرچی پی کو ژو بَد مِی، ژو سَر مِی.
âdam harči pi ko žo bad mey. žo sar mey.
= : آدم از هر چیزی که بدش میآید، سرش میآید.
: به همین دلیل برای گرفتار نشدن به مشکلات، باید ازعوامل آن دوری کرد.
&: آدَمی بِه ژو عَمَِلی مَِرسُنجَن. âdami bε žo ,amεli mεrsonjan
= : آدم را به عمل او میسنجند.
: در بیان وابستگی ارزش وجودی هرکس به اعمال و رفتارش.
& : آدَِمی غُّصتَه خوری رَه غُصتَه مَِرَِسِه، پَِلاخوری رَه، پَِلا.
âdεmi qosta xori ra qosta mεrεse. pεlâ xori ra pεlâ.
= : برای آدم غصّه خورغصّه میرسد، برای پلو خور، پلا.
: در بیان این که انسان به هرچیزی که بیندیشد به همان میرسد.
& : آدَِمی گَِدائی، هَمیشَه گَِدایَه. âdεmi gεdâyi – hamiša gεdâya
= : آدم گدا، همیشه گداست.
: در بیان صفت افراد پست و دونمایه.
& : اَگَِه بُخوردی پی سیر نَبیچِه، والََِشتی پی سیر مَنَِبا.
agε boxordi pi sir nabiče – vâlεšti pi sir manεbâ
= : اگر از خوردن سیر نشدی، از لیسیدن سیر نمیشوی.
: در مذمّت حرص و آز.
& : اَگَِه بِه اُمیدی هُمسییِه با، وَشُن مَِگی بَخُس.
aga bε omidi homsiye bâ – vašon mεgi baxos
= : اگر به امید همسایه باشی، گشنه باید بخوابی. (به خود متکی بودن نه به همسایه).
& : اَگِه مَِگَه مَِمُن رِیکتَِری بَشو، نَِمَِکَه ژو دَِلَه لَلَِکُن دوریژ تا ژو دَِل شوری کِه پِی بو بَشو.
Agε mεga mεhmon reyktεri bašu. Nεmεka žo dεla lalεkon duriž tâ žo dεl šurike peybu bašu.
= : اگر میخواهی مهمان زودتر برود، نمک در کفشهایش بریز تا دلش به شور بیفتد و بلند شود برود.
& : اونی کو دَِندون مادِه، نونَم مادِه.
uni ko dεndon made. nunam made.
= : آن کسی که دندان میدهد، نان هم میدهد.
: این ضربالمثل نشان دهنده امیدوار بودن به لطف پروردگار است.
&: بلا کو رِی دَرَه، نَمَِدینی ژو پِی دَرَن.
bεlâ ko rey dara – namεdini žo pey daran.
= : بلا که در راه است، (کفش) نمدی به پایش است.
: در بیان این که، درد و بلا به صورت ناگهانی و بی سر و صدا بر انسان نازل میشود.
& : پَِشکولی سَری چوئی کَه وا مِی.
= : پشکل سر چوب بکنی، باد میآید.
: این جزء اعتقادات کشاورزانی است که گندم درو کرده و کوبیدهاند و منتظر بادی هستند تا گندم کوبیده شده به کمک شانه مخصوص «جاشُنَه jâšona» به باد داده تا کاه آن از کندم جدا شود.
& : پیل دیمَه پیلی مَِشو، خاکَه دیمی خاکین.
pil dima pili mεšu. xâka dimi zâkin.
= : پول روی پول میرود، خاک روی خاک.
: پول همیشه به سوی ثروتمندان سرازیر میشود و فقر به سوی فقرا .
& : پیلی حَرُمی بَِه رایی حَرُمی مَِشو. pili haromi bε râyi haromi mεšu.
= : پول حرام به راه حرام میرود .
& : پِی بَِشتَه واکی اُوْ مَِناخورَن. peyvεštavâki ow mεnâxoran.
= : ایستاده آب نمیخورند.
& : ثَِواب تَیی کاسِه دَرَه. sεvâb tayi kâse dara.
= : ثواب تَهِ کاسه است.
: در بیان این که، غذا نباید در تَهِ ظرف باقی بماند که مجبور شوند دور بریزند و اصراف شود.
& : ثِواب هاکَه، صِی هاکَه. sεvâb hâka – sey hâka
= : ثواب بکن، صد تا بکن. (در تشویق و ترغیب به انجام کار خیر) .
& : جَِنیکا مَِگی با چُووَِری بِی، با کَفُنی بَشو.
jεnikâ mεgi bâ čowvεri bey. bâ kafoni bašu.
= : زن باید با چادر بیاید، با کفن برود.
: در بیان صفت خوب سازگاری زن با زندگی.
& : جَِنیکائی خایری، قِیمَِت نَِدارِه. jεnikâyi xâyri – qeymεt nεdâre
= : زن خوب، قیمت ندارد.
: در بیان ارزش معنوی زن خوب و سازگار.
& : جَِنییُن خُنی چَپِه. Jεniyon xoni čape.
= : خواب زن چپ است.
: دربیان این که، آنچه را که زن میپندارد، درست از آب در نمیآید.
: امّا حقیقت آن است که این ضربالمثل تحریف شده و درست آن: خواب ظّن، چپ است. یعنی خوابی که بر اساس توهّم و تصور باشد، چپ است. چون واژه (ظّن) با واژه (زن) در گفتار شبیه یکدیگر است، لذا این ضرب المثل آن طوری گفته میشود که به خوابِ زنان ارتباط پیدا میکند.
& : جُوْنگ آسُن مُخورِه، کینَه وُ حَسودی دَِل.
jowng âšon moxore. kina vo hasudi dεl.
= : زنگِ آهن، آهن را میخورد، کینه و حسودی، دل را.
: در بیان مذمّتِ حسادت و کینهتوزی از این ضربالمثل استفاده میشود.
& : خُدِه سَری بی روزی خَلق نَکَِرچی.
xode sari bi ruzi xajq nakεrči.
= : خدا سرِ بی روزی خلق نکرده است.
: در بیان این که، خداوند آنقدر به مخلوقات خود لطف دارد که برای همه آنها روزی مقدّر کرده است.
& : خُدِه کاری حَِساب و کَِتابی دارِه. xode kâri hεsâb-o kεtâbi dare.
= : کار خدا حساب و کتاب دارد.
: در بیان این که، کار خدا بدون حکمت نیست.
& : خُدِه کاری حَِساب و کَِتابی دارِه.
xode kâri hεsâb-o kεtâbi dare.
= : کار خدا حساب و کتاب دارد. : در بیان این که، کار خدا بدون حکمت نیست.
& : خَِراب بَِکَِرد راحَِتَه، بَِساتیُن سَختَه.
xεrâb bεkεrd râhεta – bεsâtyon saxta.
= : خراب کردن راحت است، ساختن سخت است.
: در بیان این که، انسان باید مراقب اعمال و رفتار و کردار خود باشد. چون ممکنست که با کوچکترین غفلت باعث آبروریزی شود.
& : خَری کو لَقَه مُوْوَِنِه، ژو بار ویشتَِری بو وِیتَِرییَه.
xari ko laqa mowvεne – žo bâr vištεri bu veytεriya.
= : خری که لگد میاندازد، بار او بیشتر باشد بهتر است.
: در بیان ایجاد مزاحمت بیشتر برای افراد جبّار و ستمگر.
& : خَسیسی مال هَرکین بَخورِه، آجیش مَنَِکَِرِه.
xasisi mâl harkin baxore – âjiš manεkεre.
= : مال آدم خسیس را هر کس بخورد، تب و لرز نمیکند.
: در بیان این که، فرد خسیس به هیچ وجه از مال خود به دیگری نمیدهد، حال اگر کسی بتواند مال خسیس را بخورد، دچار تب و لرز نخواهد شد.
& : خَِلا هَرچی ویشتَِری وَِراشین، ویشتَِری گُندی ژُوْری مِی.
xεlâ harči vištεri vεrâšin – vištεri gondi žoyri mey.
= : چاه فاضلاب را هرچه بیشتر بهم بزنی، بیشتر گندش در میآید.
: در بیان این که، نباید زیاد پاپِیِ موشکافیِ کار خلاف شده، برای این که هرچه در مورد کار خلاف بیشتر کنکاش بکنی، بیشتر گندش در می آید.
& : خِیر، صاب خِیری کییَه مَِشو. xeyr. sâbxeyri kiya mεšu.
= : خیر، به خانه صاحب خیر میرود.
: در بیان این که، اجر و ثواب کار خیر، به خیر کننده و افراد خانوادهاش میرسد.
& : خِیلی نوئَه دورِکی مَِشکییَن کو کُوْنِه مَِمُنَن.
xeyli nua dureki mεškiyan ko kowne mεmonan.
= : خیلی کوزهِ نو میشکند که کهنه میماند.
: در بیان این که گاهی ممکنست جوانی بمیرد ولی پیری زنده بماند. به قول سعدی: اَجل برگشته میمیرد، نه بیمار سخت.
& : دَردی بَری دَِروازِه پی مِی، تَیی دَرزُنین پی بیرین مَِشو.
dardi bari dεrvâze pi mey – tayi darzonin pi birin mεšu.
= : درد از درِ دروازه وارد می شود، از تَهِ سوزن بیرون میرود.
: در بیان این که، درد و رنچ و مصیبت به یکباره نازل می شود و به آرامی التیام مییابد.
& : دُتَه هَنونِه جَه دُونا. dota hanune ja downâ.
= : دختر بمانند دانه جو است.
: در بیان این که، دختر سریع رشد میکند و بزرگ میشود.
& : دَِلَه اُووین مَنَِگی دوچُرد. dεla owvin manεgi dučord.
= : در آب نباید شاشید.
: برای این که معتقدند (آب) مهریه فاطمه زهرا (س)است، پس نباید آن را آلوده کرد.
& : دُنیا، داری مُکافاتی یَه. donyâ dâri mokâfâti ya.
= : دنیا دارِ مکافات است.
: در بیان این که آدم بد عمل در همین دنیا سزای عمل خود را میبیند.
& : دُنیا، وَِفا نَِدارِه. donyâ vεfâ nεdâre.
= : دنیا، وفا ندارد.
& : دوری واژَِنی چَِلا سو نَِدارِه. durivâžεni čεlâ su nεdâre.
= : چراغ آدم دروغگو، رونقی ندارد.
& : ذَِلَِّت و عَِزّت خُدِه دَست دَره. zεllεt-o ,εzzεt xode dast dara.
= : ذلّت و عزّت دست خداست.
: در بیان این که اگر خدا بخواهد، انسان را ذلیل یا عزیز میگرداند.
& : ژو(ژین) پا سَنگینَه. žo (zin) pâ sangina.
= : پای او سنگین است.
: درمورد کسی گفته میشود که میپندارند چندان آدم خوش قلبی نیست. وقتی هم به کاری میپردازد، آن کار زود به انجام نمیرسد.
& : ژو(ژین) دَست سَنگینَه. žo (zin) dast sangina.
= : دست او سنگین است.
: این هم از باورهای مردمی است و شباهتی به مثل فوق دارد.
& : ژو(ژین) پا سُبُکَه. žo(zin) pâ soboka.
= : پای او سبک است.
: این هم یکی دیگر از باورهای مردمی است و در مورد کسی گفته میشود که میپندارند فرد خوش قلبی است و به هر کاری اقدام میکند آن کار به سرانجام نیکو میرسد.
& : ژو (ژین) دَست سُبُکَه. žo(zin) dast sangina.
= : دست او سبک است.
: کاربرد این مثل هم مانند مثل مانند: (او سنگین است) میباشد.
& : ژو (ژین) جادی هاکَِرچیشُن. žin jâdi hâkεrčišon.
= : او را جادو کردهاند.
: در مورد فردی کاربرد دارد که معتقدند در کارش موفقیتی حاصل نمیشود.
& : ژو (ژین) طََِلَِسم کَِرچیشُن. žin tεlεsm kεrčišon.
= : او را طلسم کردهاند.
: کاربرد این مثل هم مانند مثل فوق میباشد.
& : ژو (ژین) دَِبَِسچیشُن. žo (žin) dεbεsčišon
= : او را بستهاند.
: این مثل هم مانند دو مثل فوق جزء اعتقادات مردم است.
& : ژو (ژین) چَش سُوْنگی گَِنِه، سُوْنگ مَِتارکَِنِه.
žo (žin) čaš sowngi gεne .sowng mεtârkεne.
= : چشم او به سنگ بخورد، سنگ را میترکاند.
: درمورد فردی میگویند که معتقدند چشم او شور است و هر چیزی که نظرش را جلب کند حتماً صدمهای به آن میرسد.
& : ژو (ژین) چَشی شوری یَن. žo (žin) čaši šuri yan.
= : چشمهای او شور است.
: کاربرد این مثل هم مانند مثل فوق است.
& : شَِراکَِتی مال مَر بَخورِه، پوست مُوْوَِنِه.
râkεti mâl harkin baxore. Pust mowvεne. εš
= : مال شراکتی را مار بخورد، پوست میاندازد.
: در بیان این که، مالی را که چند نفر در آن سهیماند، به ناحق نمیتوان خورد و هرکس بخورد آب خوش از گلویش پائین نخواهد رفت.
& : شُو کییَه مَِنارینَن. šow kiya mεnârinan.
= : شب، خانه را جارو نمیکنند.
& : شُوْوی چارشُمبِه ناخُنی مَنَِگیرَن. šowvi čâršombe nâxoni manεgiran.
= : شب چهارشنبه ناخن نمیگیرند .
& : شُوْ سوتَه مَنَِکووَن. šow suta manεkkuwan.
= : شب سوت نمیزنند.
& : شُوْ اُووی داغی زَِمین مَِریژَن، مَِگی بایَن «بیسمیلا».
šow owvi dâqi zεmin mεrižan. mεgi bâyan (bismillâ).
= : شب آب داغ به زمین میریزند، باید بگویند «بسم الله».
& : شُوْوی اُوْوَِلی مایی وُ اُوْولی سالین مَِگی هَمِیی اُتاقُن چَِلِه روشَِنی بین.
šowvi owvvεli mâyi vo owvvεli sâlin mεgi hameyi čεli rušεni bin.
= شب اول ماه و اول سال باید چراغ همهِ اتاقها روشن باشد.
& : شُوْی نُوْروئی رَِشتَه پَِلا بَخورَن رَِشتِه یی کارین ژون دست مِی.
šowvi nowrui rεšta pεlâ baxoran rεšteyi kârin žon dast mey.
= : شب عید رشته پلو بخورند، رشتهِ کار به دستشان خواهد آمد.
& : شُوْوی نُوْروئی کوکو دُرسُت مَنَِکَِرَن، اَگِه دُرُست کَِرَن تا آخَِری سالین هِی ماین کو؟ کو؟
šowvi nowrui koko dorost manεkεran. aga dorost kεran tâ âxεri sâlin hey mâyan ko? ko?
= : شب عید کوکو درست نمیکنند، اگر درست کنند تا آخر سال مدام میگویند کو؟ کو؟
& : صَفَِرَه ماه، سَفَِر مَِناکَِرَن. safεra mâh safεr mεnâkεran.
= : در ماه صفر، سفر نمیکنند. یا: همه ماهی خطر داره، بدنُمیشو صفر داره.
& : ظُلمی ریشَه کوتاهَه. rišei zolmi kutâha.
= : ریشهِ ظلم کوتاه است.
& : قَِِصاص بَِه قیامَِت مَنَِکِه. qεsâs bε qiyâmεt manεke = : قصاص به قیامت نمی افتد.
& : مالی حَرُمی بَرَِکَِت نَِدارِه. mâli haromi barεkεt nεdâre.
= : مالِ حرام برکت ندارد.
& : وَختی اُوْ واخوردی اُوْوَِل مَِگی اُوْ کَسینُن دَن.
vaxti ow vâxordi owvvεl mεgi ow kasinon dan.
= : وقت آب خوردن، اول باید آب را به کوچکترها داد.
& : وَختی اُو واخوردی جَِنیکا مَِگی چُوْوَِر ژین سَر دَبو میردَِکا کُلا، اَکِه دَِنَِبا مَِگی دَست دیمَه سَری اِندَن.
Vaxti ow vaxordi jεnikâ mεgi čowvεr žin sar dabu mirdεkâ kola. agε dεnεbâ mεgi dast dimε sari εndan.
= : وقت آب خوردن، زن باید چادر سرش باشد مرد کلاه، اگر نبود باید دست روی سر بگذارند.
& : نون بَرَِکَِتی خُدِه یَه، مَنَِگی زَِمین ریژییِه، مَِگی وِیت دَرزی دَِزاری اِندا.
nun barεkεti xode ya manεgi zεmin rižiye. mεgi veyt darzi dεzâri εndâ.
= : نان برکت خداست نباید بر زمین بریزد، باید برداشت و در درز دیوار گذاشت.
& : مَِهمُنی جَِلُوْ مَنَِگی ژو اُتاق هارَِت. mεhmoni jεlow manεgi žo otâq hârεt.
= : جلوی مهمان نباید اتاق او را جارو کرد.
& : چوئی کو موقِعی بُوْوَِشییُنی صَِدا ماکَِرِه مَِگی بات«چَِخِه»، اَِن اَِسبِه صَِدایَه کو جَهَنَِمی پی بییَِمیچی آتَِش بَبَِرِه.
Čui ko moqei bowvεšiyoni sεdâ mâkεre mεgi bât(čεxe). Εn εsbe sεdaya ko jahannεmi pi biyεmiči âtεš babεre.
= : چوبی که به وقت سوختن صدا میکند باید گفت «چِخه»، این صدای سگ است که از جهنم آمده آتش ببرد.
& : وَخی ای چی ویی مَِبو مَِگی بات«شِیطُن کُلَه پا مو رَه پِیدا کَه، نیم مُن آرد تَه مَِدون تَه جَِنینَه حَلوا کَه».
vaxti iči viy mεbu mεgi bât (šeyton kola pâ mo ra peydâ ka. nim mon ârd ta mεdun ta gεnina halva ka).
= : وقتی چیزی گم میشود باید گفت «شیطان پا کوتاه برایم پیدا کن، نیم من آرد به تو میدهم برای زنت حلوا کن»
این بخش کوچکی بود از اعتقادات و باورهای مردم سمنان، امید است که مورد توجه مسئولین محترم سومین جشنواره فرهنگ و گویشهای استان سمنان قرار بگیرد. جا دارد که از همه دست اند کاران ترویج زبان سمنانی تشکر و قدردانی بنمایم.
ذبیحالله وزیری «وزیری سمنانی»
گویشور و پژوهشگر آزاد فرهنگ شفاهی مردم سمنان
1389/11/01