کاربرد واژه «در» در زبان سمنانی و گستره معنایی آن:
بر اساس توضیح انتهای صفحه 3023 و صفحه 3024 جلد چهارم فرهنگ بزرگ سخن راجع به واژه (در)، مطالبی نوشته شده که مثال آن نوشتهها را به زبان سمنانی نوشتهام تا بهتر بتوانم منظورم را بیان کنم:
1= در، برای بیان ظرفیت و درون چیزی یا جایی بوده به کار میرود، داخلِ، درونِ، مانند: آب در لیوان است (اُو دَِلَه لیوانین دَرِه). دست در جیب است (دَست دَِلَه جیفی دَرَه).
توضیح: در زبان سمنانی حالتِ (آب)، مؤنث است و چون فعلِ مورد استفاده برای اسامیِ مؤنث هم باید مؤنث باشد، لذا فعل (است) در جمله اول (دَرِه) و چون حالت (جیب) مذکر است، لذا فعل (است) در جمله دوم (دَرَه) میباشد.
2= برای بیانِ ظرفیت یا محدوده مکانیِ چیزی به کار میرود: در شهر خبری نیست (دَِلَه شَهری خَبَِری نییَه). در جایی زندگی میکنم که … (دَِلَه ای جایی زَندَِگی ماکَِرون کو …)
چو در سبزه دید اسب را دشتبان گشاده زبان شد دمان و دنان (فردوسی)،
(چون دَشتَبُنی دَِلَه سَوزِه اَسبی بَِدّیا).
3= برای بیان محدوده زمانیِ چیزی به کار میرود: در سال هزار و سیصد و پنجاه متولد شدم (دَِلَه سالی هَِزار و سیصِی وُ پنجایی دُنیا اَِمیچون).
4= برای بیان محدود یا حوزه مجازیِ چیزی به کار میرود: هنوز در غفلت فرو رفتهایم (هَِنِه دَِلَه غَِفلَِتی هی شیچین).
5= مربوط و راجع به چیزی یا درباره آن: باید در شاعری راههای تازه ای جست (مَِگی دَِلَه شاعری رِی هایی تازه یی پیدا کَِرد). ابوعلی، کتابی در تاریخ تألیف کرده است (ابوعلی، دَِر تاریخی، ای کَِتاب تألیف کَِرچِی).
6= برای بیان اندازه ابعادِ چیزی به کار میرود: عکسِ سه در چهار (عَکسی سه دَِر چاری).
7= برای ضرب کردن دو عدد به کار میرود: دو در دو، میشود چهار (دو در دو مَِبو چار).
در کتاب فرهنگ بزرگ سخن، در این مورد، مثال فراوانی ذکر گردیده که همگی از یک واژه آن هم فقط (در) استفاده میگردد. امّا در زبان سمنانی اینگونه نیست، و برای هر موردی، از واژه خاص خودش باید استفاده شود. به قول جناب آقای دکتر مصطفی جبّاری، زبان سمنانی زبان شنیداری است و فقط با شنیدن می توان آن را آموخت و بعید بتوان برای واژه (در، درون، داخل) و افعال مرتبط با جمله، قاعده واحدی در نظر گرفت و بیان نمود.
برای اثبات این ادعا جملات زیر بیان میشود تا تفاوت کاربرد واژه (در) در زبان سمنانی مشخص گردد:
1 : بیا دَنین اُتاق. اُورَه دَِلَه تایی اَِندِه. (یا: دیمَه تایی اَِندِه).
ترجمه: بیا درون اتاق، کلید را داخل تاقچه بگذار (یا: روی تاقچه بگذار).
2= چَِرَه دَنین اُتاق نییَِستِه؟، بیا دَِلَه حیاطی.
ترجمه: چرا درون (داخل) اتاق نشستی؟ بیا توی حیاط.
3= دَنین اُتاق پی بیرین اَِمیچی، بَِشیچی دَِلَه اَِستالین.
ترجمه: از داخل اتاق درآمده، رفته داخل استخر.
4= دَِلَه واژاری دَبّییون، حسین آقِه بَِدّیَن، وَِرَِنجی دَِلَه گونین دومَِرَِتِش.
ترجمه: داخلِ بازار بودم، حسین آقا را دیدم، برنج داخل گونی میریخت.
5= اُو دَِلَه پارچین پی، دوریژ دَِلَه لیوانین.
ترجمه: آب را از داخل پارچ، بریز داخل لیوان.
6= اَِنَه دُختَِرَه دَنین کییَه چُووَِر سَر مَِکَِرِه، دَِلَه کیژِه بی حجابِه.
ترجمه: این دختر داخل خانه (درون خانه) چادر سر میکند، داخل کوچه بیحجاب است.
7: پیل دَِلَه قُلَِکین دومَِوَِنِه، قُلکَه دَِلَه زیرکَِندِه مَِندِه.
ترجمه: پول را درون قلک میاندازد، قلک را در زیرزمین میگذارد.
8= حولَه دَنین حَمّومی اَِشتَه، مَِسواک دَِلَه لیوانین دَرَه.
ترجمه: حوله داخل حمّام است، مسواک داخل لیوان است.
9= هَلِه دَِلَه تَلین اَِندِه، تَلییَه دَِلَه ماشینین اَِندِه.
ترجمه: لباس را داخل بقچه بگذار، بُقچه را توی (داخل) ماشین بگذار.
10= هَلِه دَِلَه تَلین اَِندِه، تَلییَه دَنین اُتاق، دَِلَه دولُووین اَِندِه.
ترجمه: لباس را داخل بقچه بگذار، بقچه را داخل اتاق درونِ (داخل) دولابچه بگذار.
=================