اسامی بعضی از خوراکیها و غذاها به زبان سمنانی

اسامی بعضی از خوراکیها و غذاها به زبان سمنانی

اسامی بعضی از خوراکیها و غذاها به زبان سمنانی به شرح زیر است:

آش: شوروا (آش) šurvâ (âš): غذائی آبکی که از حبوبات، سبزی و گاه گوشت تهیه می‌شود و آن را با ماست، کشک، سرکه، آبلیمو، آبغوره و مانند آن می‌خورند.

آش آلو: آشی آلوئی âši âlui

آشِ اُماچ: اَِماچَه εmâĉa اَِماچَه (آشی پَشتی غَلبالی) εmâča (âši pašti qalbâli): نوعی آش که علاوه بر بنشن و چغندر، گلوله‌های ریز خمیری که از مالش دادن آرد نیمه خمیر شده برپشت غربال ایجاد می‌شود، درآن ریخته و می‌پزند، این آش را، آش اُماچ یا آشِ پشت غربالی diyon می‌گویند.

آش پشت پا: آشی پَشتی پائی â: آش رشته‌ای که بعد از رفتن مسافر، بستگان او به نییت سلامت و خوشی او در سفر می پزند و میان خویشان و دیگران پخش می‌کنند.

آش ترش: تُرشینَهtoršina 

آش جو: آشی جَئی âši jai

آش رشته: آردیاش ârdyâš           

آش شله‌ قلمکار: آشی شُلَه قَلَم کاری âši šolaqalamkâri:

1: آشی که از سبزی، گوشت، و حبوبات مختلف تهیه می‌شود. مجازاً به مجموعه یا گروهی که اعضاء یا اجرای آن نا همگون است. 2 :  به هر چیزی که درهم و برهم و بی نظم و آشفته باشد می‌گویند: شَلَم شوروا  šalam šurvâ

آش کشک: آشی کَشکی(کشکینَه) âši kaški (kaškina)

آغوز: مِیکا (اُرَِش ، هُرَِش) meykâ (orεš – horεš): نخستین شیر پستاندار ماده که نسبت به شیر معمولی زردتر و غلیظ‌تر است ، عوامل ایمنی‌زای فراوانی برای شیرخوار دارد و سرشار از ویتامین و مواد مقوی است .

خورشت آلو: آلو خورَِش âlu xorεš  

خورشت گردو (فسنجان): یوزَه خورَِش yuza xorεš

آلو اسفناج: آلو اَِسفَِناجَه  âlu εsfεnâja

ادویه: اَدووَه aduwa: دانه، ریشه یا پوست برخی گل‌ها و گیاهان که به عنوان چاشنی برای خوش طعم ، خوش بو و یا خوش رنگ  شدن غذا به کار می رود .

ارده: اَردَه arda کنجد آسیاب شده.

بادام سوخته: بادُم سوختَه bâdom suxta: نوعی شیرینی که از مغز بادام و شکر یا خاکه قند یا نبات تهیه می‌شود .

بادام شور: شورَه وِیمی šura veymi

بادام کاغذی: کاغَِذی وِیمی kâqεzi veymi: نوعی بادام که پوست آن نازک است و به آسانی می‌شکند.

بادام هندی: بادُم هَِندی bâdom hεndi  

(حریره بادام: وِیمَه حَلیلَه veyma halila)

(روغن بادام: وِیمَه روئون veyma ruun)

بادمجانِ نیم پزِ پخته شده داخل ربِّ انار: وَِنگُنَه لیچا vεngona ličâ: که به عنوان چاشنی غذا از آن استفاده می‌شود.

(ترشیِ بادمجان: وَِنگُنَه تُرشی vεngona torši)

(خورشت بادمجان : وَِنگُنَه خورَِش vεngona xorεš)

باقلا پلو: باکَِلی پَِلا bâkεli pεlâ یا: باقَِلی پَِلا bâqεli pεlâ  

باقلوا: بُقلَِوا boqlεvâ: نوعی شیرینی .

برف و شیره: وَرَه دوشُو vara dušow  

برگه زردآلو: شیکَِلَِتا šikεlεtâ: بُرش زردآلو که آن را خشک کرده باشند.(ج : شیکَِلَِتِه šikεlεte)

برنج: وَِرَِنجی vεrεnji: این واژه همیشه به صورت جمع گفته می‌شود. ولی اگر منظور یک دانه برنج باشد، گفته می‌شود: وَِرَِنجَه دُوْنا vεrεnja downâ  

بلال: گُندُم مَکَّه gondom makka: سنبله نو رسیده گیاه ذرّت که دانه‌های آن خوراکی است و معمولاً آن را بر روی آتش کباب می‌کنند.

(چوب بلال: گُندُم مَکَّه چو gondom makka ĉu: در حدود شصت سال پیش، با چوب بلال و به کمک گِلِ سفید، گیوه­ ها را می­‌شستند)

صبحانه: نارَه قَلیُنی nâraqalyoni   

غذا: چی či   

غذای پيش­ از ناهار: چاشتčâŝt         

كَپَكِ روی غذا: جَِشنَه jεšna   

غذای فاسد شده: چی دَِکَِتَه či-dεkεta 

گوشت: گوشت guŝt

(گوشت بره: وَرَه گوشت vara gušt)

(گوشت بز: بُزَه گوشت boza gušt)

(گوشت میش: میشَه گوشت miša gušt)

(گوشت شتر: اُشتُرَه گوشت oštora gušt)

(گوشت گاو: گا گوشت gâ gušt)

(گوشت گوساله : گورِن گوشت guren gušt)

(گوشت شکار: شیکاری گوشت šikâri gušt) یا: گوشتی شیکاری guŝti ŝikâri

2 پاسخ

  1. با سپاس و درود . زبان سمنانی همان زبان پارسی پهلوی است با بیش از ۲۵۰۰ سال تاریخ و سابقه
    مهر ورزیده کاملتر گردد .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو

آثار و تألیفات

مطالب دیگر

شهمیرزاد

شهمیرزاد

شَهمیرزاد (به گویش شهمیرزادی: شامرزا) شهری در شمال استان سمنان است. این شهر از نظر گردشگری، تاریخی و کشاورزی دارای اهمیت می‌باشد. ارتفاع مرکز شهمیرزاد از سطح دریا ۱۹۳۵ متر می‌باشد. این

نظام آبیاری سمنان

نظام آبیاری شهر سمنان

گفتگو از آب، جایگاه و نقشِ آن در زندگانی انسان سخن تکراری است. در فرهنگ ایران، آب، مقدس و بُن‌مایه حیات است. مقدار آب حاصل

ارسال پیام