این مقاله در فصلنامه قومس، سال نهم، شماره 29 و 30 ، بهار و تابستان 1384 به چاپ رسیده است.
رد پای «پول» در ضربالمثلهای رایج زبان سمنانی
فارسی و بعضی از كشورهای جهان
برای آن که بدانيم «پول» در مثلهای اقوام مختلف چه نقشی را ايفا میكند. ابتدا ببينيم كه:
«مثل» چيست:
«مثل» بخشِ مهمی از ادبيات و فرهنگ عاميانه هرقوم و هر ملتی است. فرهنگ عاميانه، عبارتست از مجموعه چيزهائی كه فرد از جامعه كسب میكند، بنابراين، كليه فرآوردهها و كردارها از جمله آداب و رسوم، باورها، علوم، فنون، عادات، پيشهها، مهارتها، قصهها، ترانهها، مثلها، متلها، چيستانها، هزليات، متلك ها، شوخیها، لطيفهها، پندارها، داوریها و…كه سينه به سينه از پدران و مادران ما به ما رسيده و برای همه طبقات مردم كاربرد دارد، «فرهنگ عاميانه» محسوب میشود.
فرهنگ عاميانه، ميراث كهنی است كه در طول قرنها و عصرها، از گذشتگان به آيندگان و از نسلی به نسل ديگر میرسد و توسعه و تحول میيابد، كاملتر میشود و به بيانی ديگر، فرهنگ، مجموعه ارزشها و دستاوردهای مادی و معنوی است كه به وسيله انسان ها در طی تاريخ آفريده شده و شكل گرفته است.
اصولاً وجود فرهنگ، همان نفس و ذاتِ زندگی است. جوهر هستی است. همان رود ِسيال و خروشانی است كه انسان را به دريای كمال رهنمون می شود. آن حقيقتی است كه به انسان، انسانيت میبخشد و او را صاحبِ هويت و شخصيت میسازد. از حيوان ممتازش میكند، به او عنوان (اشرف مخلوقات) میدهد و جانشين خدا در زمينش میسازد.
فرهنگِ مردمِ هرملتی، دارای ويژگیها وخصايصی است كه باعث جدايی و تمايز جامهای از ديگر جوامع میباشد، در عين حال، فرهنگِ عامه همبستگیهای انسانی را نيزدر نظر دارد، زيرا، پايه آن بر نيازهای اصلی و واقعی بشر نهاده شده است و تا حد زيادی به طور طبيعی در ميان اقوام و قبايل گوناگون اشتراك دارد.
انسانها به لحاظ روحی و روانی از وحدت بر خوردارند، و همين نكته باعث و بانی وجود شباهتها در داستانها و موارد مربوط به فولكِلور در نقاط مختلف جهان میباشد. باز، از طرفی هر فرهنگی درطی قرون متمادی با فرهنگهای ديگر برخورد ميكند وارتباط میيابد و به داد و ستد و تبادلِ آداب و رسوم، اصطلاحات، تعبيرات و مثلها می پردازد و با جذب و ايثار، ميان آنها ،هم رنگیها و آشنائیها به وجود میآيد و اين وجوه اشتراك، موجب احساس همبستگیهای بشری و پيدايش روحيه مسالمت آميز بين ملتها میشود.
همانطوريكه پيش از اين اشاره شد، امثال و تعبيرات و اصطلاحاتِ رايج در ميان هر قوم، يكی از اركانِ مهمِ زبان و ادب و فرهنگ آن قوم، و نموداری از ذوق و قريحه و صفات روحی و اخلاق و افكار و تصورات آن قوم است.
اغلبِ امثال، در لباس استعاره يا كنايه و يا در قالب كلامی موزون و دلنشين بيان شدهاند و حاوی انديشهای عميق و سودمند و يا انتقادی شديد و طنز آميز از رفتار و گفتار آدميان و نابسامانیهای اخلاقی و وضع غلط جامعه هستند.
مثل به منزله واعظی شيرين زبان و ناصحی مهربان است، مثل به كلام رنگی ديگر میدهد و سخن را شيرين و لطيف میكند. جای ترديد نيست كه تأثير اينگونه جملهها و عبارات در اذهانِ عامه بيش از انواع سخن است و به قول مرحوم جعفر شهری در مقدمه كتاب «قند و نمك» صفحات هفده و هجده ضربالمثل، رفيقی است شفيق و مصاحبی است صريح و راهنمائی است دانا و پيشكسوتی است راستگو كه دروغ و ريا و پرده پوشی و گمراه كردن در قاموسش نبوده و از خواصش اين كه: عقل را زياد و هوش را تقويت و زبان را گويا و سخن را شيرين و زيانها را جلوگير و ديده را بينا و نظر را صائب و جذب قلوب و ياد دارندهاش را عزيز و بزرگ و صدرنشين میسازد.
يكی از خصوصيات بارزِ مثل، كاربرد چند وجهيِ آن است، بدين معنا كه از يك مثل، میتوان در چند موردِ متفاوت و يا در يك موردِ خاص، می توان از چند مثلِ مختلف استفاده نمود كه نمونههائی از آن در متن مثل ها مشهود است. اقوام مختلف در مورد ضربالمثل، نظرات متفاوتی دارند.
تازی: ضربالمثل نسبت به كلام، همان حال را دارد كه نمك برای طعام.
روسی: ضربالمثلی نيست كه در آن يك جو حقيقت وجود نداشته باشد.
روسی: ضربالمثلها، سكههای حكمت رايج بين مردم است.
انگليسی: ضربالمثلهای كهن، فرزندانِ حقيقتاند.
استونی: ضربالمثل، كليد انديشه است. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص 192)
در بررسی و تطبيق مثلهای اقوام مختلف كه در اغلبِ زبانها و گويشهای محلی، عينا و يا با كمی تغيير گفتاری ادا میشوند مشابهتهای زيادی مشهود است و نمیتوان به طور قاطع گفت كه اين مثل از كدام قوم و ملتی صادر شده است، مگر چنين به پنداريم كه، انسانها در برخورد با مسائل گوناگون، تقريبا يكسان فكر میكنند و يا اينكه بپنداريم كه در اثر داد و ستدِ فرهنگ و گويشها، اينگونه مثلها از فرهنگی به فرهنگِ ديگر راه يافته و بنا به ذوق و سليقه مردمِ آن محل، تغييراتی ظاهری در آن داده شده و چون مورد قبولِ عام بوده، در فرهنگ جديد نيز نشر يافته است.
نگارنده در اين مختصر قصد دارد كه با ارائه تعدادی از مثلهای رايج در زبان سمنانی به همراه نظاير آن در فارسی و بعضی از زبانها و گويشهای ايرانی و تعدادی از كشورهای جهان، در حد توانائی، در ارتباط با مسائل و دل مشغولیهای حيات و نيز روابط افراد با يكديگر و نقش پول در جامعه، ردِ پای پول را در مثلهای اقوام و ملل مختلف دنبال نمايد.
رد پای پول در ضربالمثل ها:
همانطوريكه میدانيم، هر موجود زندهای در جهت تداوم زندگی خود به آب، هوا و غذا نيازمند است، پس، همه تكاپوها وتلاشها بمنظور تأمين اين سه عنصر اساسی است. انسان، علاوه بر اين سه عنصر، به مكان و لباس مناسب هم نيازمند است و برای بدست آوردن اين عناصر حياتی، اگر مبادله كالا با كالا و يا كالا با خدمات حاكم نباشد، «پول» عامل مؤثر و انكار ناپذيری جهت تأمين مايحتاج زندگی است.
همگان به خاطر داريم كه در دوران تحصيل، يكی از موضوعهای درس انشاء عنوان «علم بهتر است يا ثروت؟» بود. هر يك از دانش آموزان در حد دانستهها و آموختهها و شنيدههای خود مطالبی عنوان میكردند و با ارائه دلايل متعدد، در پايان نتيجه میگرفتند كه «پس واضح و مبرهن است كه علم بهتر از ثروت است».
وقتی درس تمام شد و وارد زندگی تقريباً مستقل خود شديم، ديديم كه «بیمايه فطير است» و علم به تنهائی دردی را دوا نمیكند، پس پول نه فقط چيز بدی نيست، بلكه لازمه زندگی است، چون بارها عملاً ديديم كه:
مثل فارسی: هركه پولش بيش، حرفش پيش تر یا: هرکه پولش بیش، زورش بیشتر
ای زر، تو خدانئی اما به خدا
ستارِ عيوب و قاضی حاجاتی
در زیر مثلهای رایجِ درزبان سمنانی که ردِّ پایِ «پول» در آنها مشهود است یا درمفهوم آن موضوع پول مورد بحث است بدون ارتباط موضوعی ولی با توضیحی مختصر و به ترتیب الفباییِ واژه اولِ مثل و با توجه به مصوتِ مربوطه، به عنوان مدخلِ اصلی، آورده میشود. توضیح بیشتر بعضی مثلها، در بخش های دیگر این مجموعه است که با این دو علامت(&&) مشخص شدهاند.
&: آدَم غُلُمی پیلییَه…âdam qolomi piliya .
: آدم غلام پول است .
بدیهی است که آدمِ طماع وقتی برای جمع آوری پول تلاش میکند، و برای خرج کردن، حتّی برای خود راضی نمیشود، مدام در خدمت پول است و غلامیِ پول را میکند .
مثل فرانسوی: پول به عقلا خدمت میكند و بر احمقها حكومت.
«گلچينی از ضربالمثلهای جهان. ص 81»
مثل چك: پول، در همه جا ارباب است.
مثل آلمانی: ثروت ارباب است و فقر نوكر.
«گلچينی از ضربالمثلهای جهان صفحات 78 و81 و96»
=====================
&: آدَم کو پیر مَِبو، حَِرصی پیلی ژو مِیرِه.
âdam ko pir mεbu. hεrsi pili zo meyre .
: آدم که پیر میشود، حرص پول او را میگیرد (طمع بر او غالب میشود).
بارها مشاهده شده آنان که پیرند دلبستگیِ بیشتری به مال و منال خود دارند، شاید علت آن عدم اطمینان به تأمین آتیه آنان باشد.
=====================
&: آدَمی بی پيلی، خوش سَليقَه اَم مَِبو.
âdami bi pili xoš saliqa am mεbu.
: آدم بی پول، خوش سليقه هم میشود.
به طنز و استهزا درمورد كسی میگويند كه در نهايتِ بی پولی آرزوهای بزرگی در سر میپروراند. چنانچه بخواهند چیزی برای وی بخرند، بهترین و گران ترین آن را انتخاب میکند.
=====================
&: آدمی بی پيلی، هُشتُن دَِلَه شَهری اَم غَريبَه .
âdami bipili hoŝton dεla ŝahriam qariba.
: آدم بی پول، در شهر خودش هم غريب است.
آدم بیپول نه فقط در شهر خود، بلكه در خانه خود نيز غريب و بی پناه است.
سعدی میفرمايد:
منعم به كوه و دشت و بيابان غريب نيست
و آنرا كه بر مراد جهان نيست دسترس
هر جا كه رفت، خيمه زد و بارگاه ساخت
در زاد و بوم خويش، غريب است و ناشناخت
مثل فارسی: آدم كه بیپول شد، نازك دل هم میشود.
(كتاب كوچه حرف پ دفتر دوم ص 813)
مثل انگليسی: كيسه خالی نمیتواند راست بايستد.
( گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص 236 )
مثل يوگسلاوی: كسی كه پول ندارد، مثل آنست كه برادر ندارد.
( گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص 234 )
مثل ايتاليائی: كسی كه پول ندارد، نبايد هوسی هم در دل بپزد.
( گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص232)
مثل كرواتی: بدون پول انسان نمی تواند به جائی، حتی به كليسا برود.
( گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص68 )
=====================
هم بی پولی انسان را از دين و ايمان منفك می كند و هم پولِ زياد. بي پولی بیشتر انسان را به گرسنگی سوق میدهد.
&: آدمی وَشُنی، دين و ايمُن نَِدارِه.
âdami vašoni din-o imon nεdâre
: آدم گرسنه، دين و ايمان ندارد.
البته این مثل مختص سمنان نیست و در سایر زبانها و گویشها نیز گفته میشود.
مثل استونی: پول، دزد روح است.(گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص 82)
مثل چينی: پول باعث میشود كه كور بينا شود و مرد روحانی كتاب های مقدسش را بفروشد.
(گلچينی از ضربالمثلهای جهان صفحه78)
====================
&: اَِسپَِزی ژو دَِلَه جيفی چارقاپ مُوْوَِنَن.
εspεzi žo dεla jifi čârqâp mowvεnan.
: شپشها توی جيبش چهار قاپ بازی میكنند.
این مثل به طنز و استهزا درمورد كسی میگويند كه در نهايتِ بی پولی يا تنگدستی زندگی میكند.
====================
&: اُ پيسَه، ژو پيل خايره ؟
o pisa. žo pil xâyra?
: او بد است، پولش خوب است ؟
: درمقام اعتراض به كسی میگويند كه ازكمكهای مالی ديگری منتفع میشود ولی حرمت او را نگه نميدارد .
====================
&: بَِه ای پیلی سییایی مَِنَِرِه.
bε i pili siyâyi mεnεre.
: به يك پول سياه نمیارزد.
: در بیانِ كالا يا چيزی بی ارزش از اين اصطلاح استفاده میشود. پول سیاه پولی بود بسیار بی ارزش و از جنس مس که در مجاورت هوا خیلی زود سیاه میشد.
روايت ديگر اين مثل: ای پيلی سياهی مَِنَِرِه .
moft gεrona.
یا: مُفت گَِرونَه.
====================
&: پُنزَه قاضی کی پیل دارِه ، بِینی چَِه مَِکَِرِه !!
ponza qâziki pil dare. beyni čε mεkεre!!
: پانزده قاز پول دارد، ببين چه میكند!!
: كنايهای طنزآميز درمورد فردی كمجنبه و بی ظرفيت كه با مقدار كمی پول كه به دست می آورد، از شادی سر از پا نمیشناسد، يا به آن فخر میفروشد.
يك قاز= معادل يك پول، برابر 5/2 دينار (نيم شاهی) با توجه به آن که هريك شاهی معادل 5 دينار است و در مقايسه با ريال كه معادل يكصد دينار است، «قاز» پول بسيار بیارزشی بوده است.
(هر چهل قاز معادل يك ريال میشود).
====================
پول باعث پشت گرمی و دلگرمی است. بنابراين، صفای دل آنجا فراهم است كه آدمی را رنج نياز و تهی دستی نباشد.
&: پيل، آدَمی دَِل گَرم ماكَِره.
pil âdami dεl garm mâkεre
: پول، دل آدم را گرم میكند.
مثل فارسی: هر كجا پول است، آن جا دلگشاست. (كتاب كوچه حرف پ دفتر دوم ص 816)
مثل فارسی: پول آدم را میرقصاند. (كتاب كوچه ص 813)
به دليل فقدان محروميتها و ناكامیهای مادی و ايجاد دل خوشی كه موجب هوس و ميل به كارهای میبايست و نبايست، از جمله به تجملات پيوستن و كارهای احمقانه كردن.
پول، عيب را هم میپوشاند، بهمين دليل گفته میشود كه:
مثل فارسی: سيا باشه، سوخته باشه،
نمدی به كول داشته باشه،
يه خورده پول داشته باشه.
: سياه باشد، شغلی پست داشته باشد، فقط مقداری پول داشته باشد.
( كتاب كوچه حرف پ دفتر دوم ص 820)
: سياه بودن و شغلی پست داشتن، در مقابل پول داشتن، عيبی محسوب نمیشود، چرا كه:
مثل فارسی: پول ستارالعيوب است. (كتاب كوچه حرف پ دفتر دوم ص 815)
مثل كرمانی: پول ميگه، كجاست زشته من خوشگلت كنم.
(مثلهای فارسی رايج در كرمان ص 38)
مثل چينی: پول زشتیها را میپوشاند. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص 78)
====================
&: پيل، پيری جَِوْن ماكَِرِه.
Pil. piri jεvon mâkεre
: پول، پير را جون میكند.
يا: پيل دَِربيت، كوفت دَِربيت.
.Pil dεrbit. koft dεrbit
: پول داشته باش، كوفت (سفليس) داشته باش.
البته اين مثل مختص زبان سمنانی نيست، بلكه در فارسی و ساير گويشها نيز رايج است.
مثل فارسی: پول، آدم را خوش سليقه میكند.( كتاب كوچه حرف پ دفتر دوم ص 813)
البته پول زيادی آدم را بلهوس هم میكند، بهمين دليل گفته شده:
مثل فارسی: پول كه زياد شد، خانه تنگ میشود، زن زشت.
( كتاب كوچه حرف پ دفتر دوم ص 815)
اين مثل در زرقان فارس هم رايج است.(فرهنگ مثلها، اصطلاحات و كنايات عاميانه زرقانی ص 82)
====================
&: پيل تَه رَه خايرَه، گلابی يَه ناخوشی رَه.
pil tara xayra. golâbiya nâxoŝira
: پول برای تو خوب است، گلابی برای بيمار. (فرهنگ سمنانی ص 49)
به طنز و تمسخر این مثل را درمورد کسی میگویند که بسیار طماع است، یعنی همانطوريكه گلابی برای شخص بيمار مفيد است، پول هم فقط برای تو مفيد است!!!
====================
همانطوريكه «آب میگردد گودال را پيدا میكند» پول هم میگردد آدم پولدار را پيدا میكند.
&: پيل، پيلی دَِمبال مَِتِژه.
Pil. pili dεmbâl mεtee
: پول، به دنبال پول میدود.
یا: پيل ديمی پيلی مَِشو، خاكَه ديمی خاكين.
Pil dimi pili mεŝu xâka dimi xâkin.
: پول روی پول می رود، خاك رو خاك.
اين مثل در زرقان فارس هم رايج است.
(فرهنگ مثلها ، اصطلاحات و كنايات عاميانه زرقانی ص 83)
مثل فارسی: پول، پول را پيدا میكند.
مثل فارسی: پول، روی پول میرود. (كتاب كوچه حرف پ دفتر دوم ص 815)
مثل ايتاليائی: پول، برادر پول است.(گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص 80)
مثل روسی: پول جائی می رود كه پول هست. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص 81 )
مثل دانماركی: آب به طرف ساحل می رود، پول به طرف مرد ثروتمند.
( گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص 36)
صائب تبريزی:
گرچه محتاجيم، چشم اغنيا بردست ماست هر كجا ديديم ،آب از جو به دريا میرود .
(ضربالمثلهای منظوم فارسی ص11)
مثل فارسی: پول، پول میآورد. ( كتاب كوچه حرف پ دفتر دوم ص 813)
====================
گاهی اتفاق میافتد كه شخصی قصد دارد بدون پرداخت پولی، چيزی را تصاحب و تصرف كند، در مقام اعتراض این مثل را به او میگويند:
&: پيل، جيرينگی، دْوشوْ كُلّا، هْورتی.
Pil. Jiringi. dušow kola. horti.
: پول را جيرنگی بپرداز، آنگاه كوزه شيره را هْورتی سربکش.
(فرهنگ سمنانی ص50)
مثل فارسی: پول بده، ميان لحاف بخواب. (فرهنگنامه امثال وحكم ايرانی ص 248 )
: پول نداده و ميان لحاف هم میخواهد بخوابد.(فرهنگنامه امثال و حكم ايرانی ص250 )
میگويند دو مرد به شراكت لحافی خريدند. مرد اصفهانی كه شب بی بالاپوش بود، نزد آن دو آمد و گفت: هر يك از شما چون پول دادهايد در زير دو طرف لحاف بخوابيد، ولی من چون پول ندادهام، در تنگنای وسط لحاف میخوابم!! (امثال و حكم دهخدا جلد اول ص517)
====================
همانطوريكه قبلاً گفته شد، پول باعث دلگرمی است و اتكای به ثروت، شهامت را نيز زياد میكند. در اين مورد گفته شده:
&: پيلدار شائی سَری سَِبيلَه پائی، نَِقارَه موكوئِه.
pildâr ŝâi sari sεbilapâi. nεqâra mukue.
: پولدار، سر سبيل شاه، نقاره ميزند.
البته اين مثل هم مختص زبان سمنانی نيست، در فارسی و در ساير گويشها هم رايج است.
مثل چينی: با پول می توان حتی خدايان را به جنب و جوش واداری، بدون پول نمی توانی حتی برده ای را به حركت درآوری.(گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص 54)
====================
&: پيل ديمی پيلی مَِشو، خاكَه ديمی خاكين.
pil dimi pili mεšu xâka dimi xâkin.
: پول روی پول میرود، خاك رو خاك.
اين مثل در زرقان فارس هم رايج است .(فرهنگ مثلها، اصطلاحات و كنايات عاميانه زرقانی ص 83)
مثل فارسی: پول، پول را پيدا میكند .
مثل فارسی: پول، روی پول میرود.(كتاب كوچه حرف پ دفتر دوم ص 815)
مثل ايتاليائی: پول، برادر پول است. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص 80)
مثل روسی: پول جائی میرود كه پول هست. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص 81)
صائب تبريزی:
گرچه محتاجيم، چشم اغنيا بردست ماست هر كجا ديديم، آب از جو به دريا میرود
(ضربالمثلهای منظوم فارسی ص11)
مثل فارسی: پول، پول میآورد. (كتاب كوچه حرف پ دفتر دوم ص 813)
===================
درست است كه پول داشتن و ثروتمند بودن خوب است و باعث آرامش خاطر و تأمين آتيه است، ولی به دست آوردن پول و ثروت به هر قيمتی و از هر راهی ارزنده است؟ آيا پول به تنهائی شخصيت میآورد و فقط پول میتواند باعث مباهات باشد؟ مسلماً نه، چون كه گفته شده است:
&: پيل روئن دْم دوبَِستَن، مَِشو خَِريد ماكَِرِه ميارِه.
pil rowen dom dobεstan mεšu xεrid mâkεre miyare.
: پول را به دم گربه ببندند، می رود خريد میكند و میآورد.
كما اينكه دركشورهای اروپائی يا امريكائی سگ ها را تربيت كردهاند كه خريد هم میكنند.
يا &:پيل، خَرين بارَم مَِكَِرَن.
pil xarin bâram mεkεran
: پول را بار خر هم میكنند.
بدين معنا كه داشتن پول شخصيت را تغيير نمیدهد. مثل فوق را درباره نو كيسه گان فخر فروش كه به ثروت و مال خود مینازند نیز به طنز و استهزا به كار میرود.
افزايش زر، قيمت مردم نفزايد هركس كه جزاين گفت، به تحقيق، خطا گفت
(ضربالمثلهای منظوم فارسی ص 13)
اين مثل در فارسی هم رايج است. (كتاب كوچه حرف پ دفتر دوم ص814)
مثل آلمانی: زين طلا، الاغ را تبديل به اسب نمیكند.
اگر پول و ثروت از راه درست ومشروع به دست نيايد مسلماً دارنده آن به بيراهه خواهد رفت.
مثل آلمانی: كسی كه میخواهد در عرض يك سال ثروتمند شود، درعرض شش ماه پای چوبه دار میرود.(گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص243)
مثل آذربايجانی: پول حرام، در راه حرام خرج میشود. (گلچينی از ضرب المثلهای جهان ص79)
مثل آلمانی: پول كه از راه كلاهبرداری به دست میآيد، خرجِ كلاهِ سرِكچل میشود.(گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص80)
مثل فارسی: پول واويلا، خرجِ وامصيبتا میشود. (كتاب كوچه حرف پ دفتر دوم ص815)
====================
پول، قدرت تفكر، خلاقيت، تصميمگيری، شهامت و قوهی ِخريد را هم افزايش میدهد بهمين دليل گفته شده است كه:
&: پيل، هَمَه كاري ماكَِرِه.
Pil hama kari mâkεre.
: پول، همه كاری میكند.
يا &: پيل، سْونگ لُو دَِمَِكَِرِه
. Pil sowng low dεmεkεre
: پول، سنگ را سوراخ میكند .
مثل فرانسوی: عشق خيلی كارها را انجام میدهد، پول همه كارها را. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص 204)
مثل مجارستانی: كليد طلائی به هر قفلی میخورد. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص244)
مثل آلمانی: كليد طلائی، دروازه های جهنم را هم باز میكند. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص 242)
مثل حبشهای: كسی كه با كفشهای طلائی مسافرت میكند، تا آخر دنيا هم سفر تواند كرد. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص 246)
مثل آلمانی: با لنگر طلائی، در هر خليجی می توان لنگر انداخت. (ضربالمثلهای معروف جهان ص 230)
مثل چينی: با ثروت میتوان بر شياطين فرمانروايی كرد. بدون ثروت حتی نمی توان برده ای را احضار كرد.(گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص 55)
مثل يوگسلاوی: كسی كه با سلاح زرين می جنگد، حتماً پيروز میشود. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص 235)
مثل فنلاندی: كسی كه يك تپه پول دارد، يك كوه رفيق دارد. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص 239)
===================
پول كم نزد مردم عادی، ضعيف و يا متوسط الحال به دليل نيازهای مبرمشان سريعاً خرج شده و به اتمام میرسد بطوريكه گفته شده:
&: پيل هَنُوُنه بَِپَِتَه گوشت.
pil hanuna bεpεta gošt.
: پول به مانند گوشت پخته است.
يا &: پيل، هنونه چلكی دستی. پول، بمانند چرك دست است.
pil hanuna ĉεlki dasti.
اين مثل در زرقان فارس هم رايج است. (فرهنگ مثلها، اصطلاحات و كنايات عاميانه زرقانی ص 82)
مثل چينی: پول خرج كردن، مانند فروكش كردن آب در شن زار است. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص 78)
مثل فرانسوی: پولِ مرد فقير آن چنان غيبش میزند كه شبنم در برابر نور خورشيد. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص81)
مثل فارسی: پول پيدا كردن آسان است، نگهداشتنش مشكل است. (كتاب كوچه حرف پ دفتر دوم ص 813)
مثل چينی: پول صد پا دارد. (گلچينی از ضرب المثلهای جهان ص 78)
مثل يوگسلاوی: پول، دم لغزندهای دارد. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص 81)
مثل انگليسی: پول مانند مارماهی در دست است. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص81)
مثل طبرستانی: پول موقع آمدن دو پا دارد و موقع رفتن صد پا. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص 82)
====================
بذل و بخشش، کار بسیار مفیدی است، امّا نبايد منجر به ريخت و پاش بی حساب و كتاب و تبديل به ولخرجی بشود. در چنين مواقعی میگويند :
&: پيل ژو دَِلَه ئی جيفی سَنگينی ماكَِرِه.
pil o dεlei jifi sangini mâkεre.
: پول درون جيبش سنگينی میكند.
يا میگويند: ژو پيل كَرَه خاله بَِستِه.
žo pil kara xâla bεste
: پولش با برگ تره بسته شده است. (فرهنگ سمنانی ص 115)
برگ تره (از سبزيجات) تُرد و لطيف است و زود پاره میشود. مراد و منظور از اين مثل اين است كه پولش را با برگ تره كه مقاومت و دوامی ندارد بستهاند كه زود بند آن باز شده و دسته پول خرج میشود. چنين فردی قادر به نگهداری از پول خود نيست. وقتيكه آدم ولخرج مجدداً مطالبه پول میكند به او میگويند:
&: پيل كاغِه پی مَنَِربينَن.
Pil kâqe pi manεrbinan.
: پول را از كاغذ نمیبرند.
یا &: پيل كو دارين پی مَنَِچینَن.
pil ko dârin pi manεĉi nan.
: پول را كه از درخت نمیچينند.
يا &: مَِگَه پيل عَلَِفی خَِرسييَه؟
mεga pil alεfi xεrsiya?
: مگر پول علف خرس است.
علف برای خرس هم فراوان است و هم مجانی، ولی پول برای انسان چنين نيست.
اين مثل هم در فارسی و هم در ساير گويشها رايج است و مختص به زبان سمنانی نيست. در اين قبيل موارد شخص ولخرج را توصيه به پس انداز میكنند و در وصف پس انداز گفته شده است:
&: ايكّه بَخُو، ايكّه تورَه وَن.
ikka baxow. ikka tura van.
: يكی بخور، يكی به توبره بيانداز.
مبادا كه در دهر دير ايستی مصيبت بود پيری و نيستی (گلستان سعدی)
مثل روسی: پولِ حاضر و آماده، جادوگر است. (گلچينی از ضرب المثلهای جهان ص 81)
مثل فارسی: پول حلّالِ مشكلات است.
يا: پول سفيد، برای روز سياه خوبست. (كتاب كوچه حرف پ دفتر دوم صفحه 814و815)
يكی از گرسنگی بحالت نزع افتاده بود و انگشتری طلائی در انگشتش ديدند، گفتند چرا با فروش آن رفع گرسنگی نمیكنی؟ جواب داد: برای روز مبادا گذاشته ام؟!! (قند نمك ص 215)
مثل فرانسوی: پول، گذر نامه خوبی است. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص 81)
مثل يوگسلاوی: پول، ارباب جهانيان است. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص 81)
مثل امريكائی: پول را نجات بده، تا پول نجاتت بدهد. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص 83)
مثل فنلاندی: كسی كه موقع به دست آوردن پول، پس انداز میكند، در موقع احتياج معطل نخواهد ماند. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص239)
مثل مصری: پول، مرهم شيرينی است. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص 83)
مثل فارسی: زخم پول، مرهمش پول است. (كتاب كوچه حرف پ دفتر دوم ص 816)
====================
گاهی اتفاق میافتد كه كسی پولش را به ديگری قرض میدهد و شخص وام گيرنده نه فقط درپس دادن وام دريافتی درموعد مقرر اقدامی نمیكند، بلكه وام دهنده را تهديد هم میكند، در چنين مواقعی به عنوان هشدار به وام دهنده میگويند:
&: پيلی بی زَِفُنی كو آدَِمی زَِفُن داری دَست مَِنَِندَن.
pili bizεfoni ko âdεmi zεfondâri dast mεnεndan.
: پول بی زبان را كه به دست آدم زبان دار نمیدهند.
در اينجا مقصود از آدم زبان دار، آدم پررو، زبان دراز يا زور دار است و مراد اينست كه پول خودتان را به مردمی كه زورمندتر از خودتان هستند و يا مردم بد دهان كه در موقع مطالبه شما را به باد فحش میگيرند به صورت وام ندهيد. (فرهنگ عوام ص 142)
اين مثل درفارسی و ساير گويشهای محلی نيز رايج است و مختص زبان سمنانی نمیباشد.
مثل فرانسوی: كسی كه پولش را به دوستش وام میدهد هم پول را از دست می دهد و هم دوستش را. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص240)
شخصی به يكی از دوستانش مراجعه كرد و از او پولی خواست، دوستش گفت: پول دارم وقرض نمیدهم ممنون من هم باش. آن شخص گفت: وقتی پولی به من نمیدهی چرا بايد ممنونت باشم؟ دوستش گفت: برای اينكه سر گردانت نمیكنم. (امثال وحكم دهخدا جلد اول ص 517)
====================
پولی كه در ازای خريد چيزی و يا ارائه خدماتی پيش از انجام آن پرداخت میشود، پول پيش یا (پيش پرداخت) گفته میشود. در مقام اعتراض به كسی كه خواهش و تقاضائی دارد و بدون آن كه حقّی داشته باشد و در برآوردن آن اصرار و ابرام زياد میكند، میگويند.
&: پيلی پيشی هادِچَه؟
?pili piši hâdeĉa
: پول پيش دادهای؟ (فرهنگ سمنانی ص50)
اين مثل هم در فارسی و ساير گويشها نيز رواج دارد .
====================
آدم پولدار بايد به فكر افراد ضعيف هم باشد و از بذل و بخشش كوتاهی نكند، چون كه:
&: پيلی پی بَِوْويیَِرد هُنَِرَه، پْلی پی كو هَمَه مَِوْويیَِرَن.
pili pi bεviyεrd honεra. poli pi ko hama mεviyεran.
: از پول گذشتن هنر است، از پل كه همه كس میگذرند.
برگ را در برگ ريز ازخود فشاندن، جود نيست
همت آنست كز آوازه احسان گذرند
درهم و دينار را در زندگانی كن نثار
هر كه اين باديه را طی نكند، حاتم نيست
(فرهنگ اشعار صائب جلد دوم صفحه 817و798)
====================
گاهی اتفاق میافتد كه فروشندهای برای فروش جنس خيلی سختگيری میكند، در اينصورت خريدار میگويد:
&: پيلی گَِردی و واژاری دَِرازی.
pili gεrdi-o vâžâri dεrâzi.
: پول گرد و بازار دراز.
گِردی پول، اشاره به سكه دارد كه گرد است و اگر آن را از طرف محیطش پرتاب كنند، مانند چرخ، راهِ درازی را میپيمايد. منظور از مثل اين است كه پول نقد، قدرت و توان خريد دارد و دامنه خريد آن وسيع است. (فرهنگ سمنانی ص50)
این مثل در سایر زبانها و گویشها نیز رواج دارد.
(فرهنگ نوين گزيده مثلهای فارسی ص 71) و (فرهنگ مثلها، اصطلاحات و كنايات عاميانه زرقانی فارس ص 83)
از قدرت خريد پول نقد، صحبتی به ميان آمد، ولی بر اساس اين مثل :
مثل چينی: پول، نمی تواند اشيائی را كه فروشی نيست، بخرد. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص78)
از محسنات خريد نقد و پول حاضر و آماده اينكه دارنده آن هر كالائی را كه می پسندد و به هر ميزانی و از هر مكانی كه میخواهد، میخرد.
مثل فارسی: از سودای نقد، بوی مشك میآيد. (ده هزار مثل فارسی ص 72)
مثل روسی: پولی كه حاضر و آماده است، جادوگر میباشد. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص81)
چنانچه كسی امكان خرید نقد را ندارد و مجبور است نسيه بخرد، هر جنسی را با هر قيمتی كه به او دادند، میپذیرد. در اين حالت:
مثل هندی: اگر آتش بخوری، دهان تو خواهد سوخت، اگر با نسيه زندگی كنی، غرور تو خواهد سوخت. (مثلها و پندهای هندی ص 13)
بهمين دليل در زبان سمنانی گفته میشود:
&: نَسيَه وَِروَِسييَه، آخَِر به دعوا رَِسييه.
nasiya vεrvεsiya. âxεr bε da,vâ rεsiya
: نسيه ور افتاده است (چون كه) آخر به دعوا میرسد.
واژه فارسیِ «ورافتادن» یا «برافتادن»، در زبان سمنانی «وَِرکَِتّییُن» است. در این مثل واژه (وَِروَِسييَه) برای هم قافیه شدن واژه (دَعوا رَِسییَه) آمده است.
====================
درمورد کسانی که برای جمع آوری مال و ثروت دست به کار ناثوابی می زنند، چنین گفته میشود:
&: حَِلال چَِه وَِفائی دارِه كُو حَرومي دَِربو؟
hεlâl če vεfâi dâre ko haromi dεrbu.
:(مال) حلال چه وفائی دارد كه حرام داشته باشد؟
مثل فارسی: پول حلال، يا صرف شراب شور میشود يا خرج شاهد كور.
(امثال وحكم دهخدا جلد اول ص517) و (كتاب كوچه حرف پ دفتر دوم ص814)
مثل فوق در كتب فرهنگ عوام (امير قلی امينی) و ده هزار مثل فارسی (دكتر ابراهيم شكور زاده) و قند و نمك (جعفر شهری) و فرهنگنامه امثال و حكم ايرانی (امين خضرائی) نیز آمده است.
====================
&: دَِمبالی پيلی(پيلی بالا)، سَری رَه مَِتِژِه.
dεmbâli pili (pili bâlâ). sari ra mεteže
: به دنبال پول (بخاطر پول)، با سر میدود.
این مثل درمورد افراد بسيار طماع کاربرد دارد. برای به دست آوردن پول از هیچ کاری ابائی ندارند.
====================
&: ژو پيل پاروئی رَه ژوری مو كوئَن.
.žo pil pârui ra žowri mukkoan
: پولش را با پارو بالا میزنند.
درمورد كسی میگويند كه در آمد و سرمايه بسياری كسب كرده باشد.
قبل از ظهور اسكناس، در داد و ستدهای سنگين، پول فلزی را با پارو در ظرفی ريخته وزن کرده و با توزين تحويل میدادند و همچنين در جمعآوريش در صورت خارج بودن از شماره، به وسيله پارو در ظرفی ریخته و توزین میشد. (فرهنگنامه امثال و حكم ايرانی ص 249)
====================
هستند كسانی كه ثروتمندند ولی باز هم در جمع كردن مال حريص و خسيساند و همه چيز را برای خود میخواهند، از مال خود محافظت میكنند ولی بهنگام خرج از مال ديگران دست و دل باز میشوند. «از كيسه خليفه میبخشند» و «با آب حمام دوست میگيرند».
&: ژو پيل، ژو جْون بَِستَه.
žo pil žo jown bεsta.
: پولش به جانش بسته است. (بسيار خسيس است).
یا: ژو مال و ژو جُوْن.
žo mâl-o žo jown.
: مال او با جان او (برابر است).
مثل فارسی: پول است نه جان است كه آسان بتوان داد. (كتاب كوچه جلد 8 ص 813)
درويش وغنی بنده اين خاكِ درند
كريمان را به دست اندر، درم نيست
آنان كه غنی ترند، محتاج ترند(سعدی. باب اول گلستان)
درم داران عالم را، كرم نيست (سعدی)
(ضربالمثلهای منظوم فارسی ص11)
====================
از آنجائيكه هر چيزی حد و اندازهای دارد، پول هم اگر از حَد بگذرد باعث زحمت و دردسر میشود. مال او، وبال او شده است.
&: ژو مال وْ ژو سَری رَه قال.
žo mâl-o žo sari ra qâl.
: مال خودش وْ، قالِ سرِ خودش. (مال خودش باعث گرفتاری خودش).
مثل افريقائی: ثروت تو، مايه نابودی توست. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص96)
مثل اسلواكی: ثروت بزرگ، بردگی بزرگ. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص96)
مثل فرانسوی: پول، به عقلا خدمت میكند و بر احمقها حكومت. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص81)
مثل بوسنی: ثروت، نوكر عقلا و ارباب احمقها است. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص96)
====================
&: ژو مال بَخُوْ، آجيش مَنَِه كَه.
žo mâl baxow âjiš manεka.
: مال او (آدم خسيس) را بخوری، دچار تب و لرز نمیشوی.
منظور این مثل آن است: از آنجائی که آدم خسیس جان به عزرائیل هم نمیدهد، اگر بتوانی مالِ آدمِ خسیس را بخوری، دچار تب و لرز نخواهی شد.
====================
در مورد کسانی که از مال خود حفاظت کرده ولی از مال دیگران بذل و بخشش می کنند به استهزا گفته میشود:
&: ژُو مال مالَه، هما مال، بيت المال.
žo mâl mâla. hamâ mâl beytolmâl
: مال او مال است، مال ماه بيت المال.
مثل عبری: پولِ خودت گُل است، پول ديگران خس و خاشاك. (گلچينی از ضربالمثلهای جهان ص78)
يعنی پول خودت با ارزش است قدر آن را بدان، ولی پول ديگران ارزشی ندارد اگر حيف و ميل هم كردی، مهم نيست.
====================
&: هُشتُن پیيَِر پيلی خينی مَِگِیش.
.hošton piyεr pili xini mεgeyš
: پول خون پدرش را میخواهد.
در مورد کاسب بیانصافی كه قيمت كالا و يا خدمات خود را خيلی گران ارائه میدهد میگويند.
====================
به نقل از کتاب (گنجینهای از مثلهای گویش سمنانی)
مثلهائی در مورد «پول» برگرفته از كتاب «امثال و حكم دهخدا جلد اول ص 517»
P &: پولدارها به كباب، بی پولها به بوی كباب.
P&: آدم پول پيدا میكند، پول آدم را پيدا نمیكند.
P &: پول عاشقی به كيسه بر نمیگردد.
P &: پول غول است و ما بسم الله.
P &: پول قلب (تقلبی) به هر جا رود باز گردد.
P &: پول كاسه همسايه نمیشود.
مثلهائی بر گرفته از «كتاب كوچه حرف پ دفتر دوم ص 813 الی 822 »
P &: آدميت نه به پوله، نه به ريشه، نه به جون.
P&: پی پولی است و حلقه به گوش فلك كند.
P &: هر چه پول بدهی آش میخوری.
P &: پول داری ضامن شو، بيكاری شاهد شو.
P &: پول كار میكند ، پول دار لاف میزند.
P &: جائی كه پول میشمارند، غيبت نمیشود.
P &: جنگ را شمشير میكند، سودا (يا معامله) را پول.
P &: توبه قمار باز ، در بیپولی است.
P &: گنجشك يك پولی انا عطينا نمیخواند.
P&: دهاتی كه پول دار شد، تا بستون بخاری ميذاره.
P&: يك پول (يا صنار) جگرك ، سفره قلمكار نمیخواد.
P&: يكی چهارشنبه پول گم میكند، يكی پيدا میكند.
P&: يه پول دارم سبزی ميخوام / مهمون دارم خيلی ميخوام.
P &: يه پول دارم، هِلم ده /باقی شو فِلفلم ده /هر چی كه موند، پُسم ده !
P &: خدا يه جو عقل به تو بده ، يه خروار پول به من.
P&: قربون بندِ كيفتم /تا پول داری رفيقتم.
P &: گدای موسوی است، هم بايد پولش داد، هم بايد دستش را بوسيد.
P &: پول نمیدهی معركه بر هم مزن.
P&: جهوده هم پول دارد.
P &: پول دادن، دردِ سر خريدن.
دوشينه به كوی میفروشان
اكنون زخمار سرگرانم
پيمانه می به زر خريدم
زر دادم و دردِ سر خريدم «ایرج میرزا»
P &: پول، آدمِ مومن را هم، خرسالدنيا و خوكالآخره میكند.
P&: پول، پيشِ آدم پول دار میرود.
&: زر، زرآرد،گنج،گنج.
&: زر روی زر كشد و بی زر، دردِ سر.
&: دولت روی دولت میرود، نكبت روی نكبت.
مثلهائی برگرفته از كتاب «قند و نمك. ص 213 الی 217»
P &: پول بده، حرف بشنُف.
&: عيب مهمانی گرفتن و ضيافت دادن كه صاحب خانه، هم متحمل بسی مرارت شده و خسارت ديده و هم برای خود حرف و عيب و ايراد و ولنگاری خريده.
P &: پول چيه! جون بطلب، كيه كه بده.
P&: پول خشگلی مياره.
P &: پولو رو سينه مرده بذاری، برات ابو عطا ميخونه.
خواهی كه دلِ دلبر تو نرم شود
زاری مكن و زور مزن، زر بفرست
بی پرده برون آيد و بی شرم شود
زر بر سرِ فولاد نهی، نرم شود
مثلهائی برگرفته از كتاب «فرهنگنامه امثال و حكم فارسی ص 247 الی 252»
بْود پول از برای خرج كردن
(عبدالحسين بهمنی شيرازی)
نه خود را بهر آن بی ارج كردن
P&: به آن زبان خوشت يا قيافه خوبت يا پول فراوانت يا راه نزديكت؟!
P&: بیپولی يك عيب را صد تا میکند، پولداری صد تا عيب را يكی میكند.
P &: پولدار پولش پيش خودش است، عزتش پيش مردم.
P &: پول در مشت، شهوت در پشت.
P&: پول ناروا مانند دشنام است، به هر كس بدهی پس میدهد.
P&: دل بميرد به وقت بی پولی.
P *: مثل ريگ پول خرج كردن.
مثلهائی از كتاب «ضربالمثلهای معروف ايران و جهان. ص237 الی 238»
&: مثل هندی: پول بايد متعلق به انسان باشد، نه انسان متعلق به پول.
&: مثل امريكائی: پول بيايد، از هر كجا كه میخواهد باشد.
&: مثل امريكائی: پولِ تاجر، از حماقتِ خريدار زياد میشود.
&: مثل هندی: پول داشته باش، همه جا جايت است.
&: مثل انگليسی: پول كه به جيب راه يافت، عقل از سر در میرود.
&: مثل ايتاليائی: پول كه داشتی، قوم و خويش مثل مور و ملخ از سرو گردنت بالا میرود.
&: مثل يونانی: پول، نمك زندگی تاجر است.
&: مثل مجارستانی: پول، هم عامل عشق است و هم عامل جنگ.
مثل هائی از كتاب «رهنمون. ص147 الی 159»
&: مثل چينی: اعم از اينكه بر حق باشی يا نباشی اهميتی ندارد، اگر پول نداشته باشی خطا كار به شمار خواهی رفت.
&: مثل عربی: اگر خواستی كسی را سعادتمند كنی، ثروت او را زياد نكن، بكوش تا خواستههای او را كم كنی.
&: مثل يونانی: اگر پول در جيب نداری، عسل در دهان داشته باش.
&: مثل فارسی: ابر گشاده باش، چو دستت گشاده نیست.
&: مثل چينی: اگر پول نبود، اين همه بدبختی به دنيا روی نمیآورد.
&: مثل فنلاندی: اگر خواستی به رستوران بروی ببين جيبت چه میگويد نه معدهات.
&: مثل نروژی: پول توی جيب هر كس باشد، سند فرمانروائی هم در جيب ديگرش پنهان است.
&: مثل سوئيسی: تاجر شدن آسان است، اما تاجر ماندن هنر.
&: مثل امريكائی: تأسف جواب قرض را نمیدهد.
&: مثل افريقائی: جوانان رويای ثروت در سر دارند و پيران اميد اين كه مفلس نشوند.
&: مثل انگليسی: عشق به پول و عشق به تحصيل، نمیتوانند با هم راه بروند.
&: مثل چينی: قبل از خريد بايد فكر فروش را هم كرد.
&: مثل انگليسی: قرض، حلقه اسارتی است كه به دست خود بر گردن خود میافكنيم.
&: مثل يوگسلاوی: گاهی صدای پول، ندای عدل را میكشد.
&: مثل چينی: مردم به سخنان مرد پول دار هميشه گوش میدهند.
&: مثل افريقائی: هيچكس به سوی درخت بی ثمر نمیرود.
منابع و مراجع
1= ابريشمی. احمد. فرهنگ نوين گزيده مثل های فارسی. چاپ اول. انتشارات زيور. تهران. تابستان 1376
2= ابريشمی. احمد. مثلهای فارسی رايج در كرمان. چاپ اول. انتشارات زيور. تهران. تابستان 1377
3= اسدی. دكتر سيفالله. گلچينی از ضربالمثلهای جهان. چاپ دوم. انتشارات انديشه روشن. تابستان 1379
4= امينی. امير قلی. فرهنگ عوام. انتشارات علی اكبر علمی.
5= انوری. دكتر حسن. فرهنگ بزرگ سخن. چاپ اول. انتشارات سخن. تهران 1381
6= حقيقت سمنانی. محمد علی. ضربالمثلهای منظوم فارسی. چاپ اول. نشرگزاره. بهار 1374
7= خضرائی (واله). امين. فرهنگنامه امثال و حكم فارسی. چاپ اول. انتشارات نويد شيراز 1382
8= دهخدا. علی اكبر. امثال و حكم. چاپ چهارم. انتشارات امير كبير. تهران 1357
9= ذوالفقاری. غلامحسين. رهنمون. چاپ شانزدهم. انتشارات اوسان. تهران. پائيز 1383
10=ربيعی رودسری. منيژه. چاپ دوم. دفتر پژوهش های فرهنگی. تهران 1381
11= ستوده. دكتر منوچهر. فرهنگ سمنانی. چاپ اول. انتشارات وزارت فرهنگ و هنر. تهران. تابستان 1356
12= ستی. نارندرا. ك. مثلها و پندهای هندی. ترجمه عبدالله تربيت. چاپ اول. انتشارات خجسته. تهران 1379.
13= شاملو. احمد. كتاب كوچه. چاپ دوم. انتشارات مازيار. تهران.1377
14= شكور زاده. دكتر ابراهيم. ده هزار مثل فارسی. چاپ اول. چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی. مشهد 1372
15= شهری. جعفر. قند و نمك. چاپ اول. انتشارات اسماعيليان. تهران. تابستان 1370
16= فرجی دكتر يوسف. پول ارز و بانكداری. چاپ هفتم. شركت چاپ و نشر بازرگانی 1384
17= قديری اصلی. دكتر باقر. چاپ اول .انتشارات دانشگاه تهران. پائيز 1376
18= ملكزاده. دكتر جعفر. فرهنگ مثلها، اصطلاحات و كنايات عاميانه زرقانی. چاپ اول. انتشارات نيك آئين. تهران. 1383
19= يعقوبی. مرضيه. ضربالمثلهای معروف ايران و جهان. چاپ اول. انتشارات عطار. تهران. 1382
گویشور و پژوهشگر فرهنگ شفاهی مردم سمنان
ذبیح الله وزیری (وزیری سمنانی)
تابستان 1383