مختصری از شرح حال نصرت وزیری
اینجانب نصرت وزیری چهارمین فرزند خانواده وزیری (پهلوان عبدالعلی وزیری و گوهر رفیعی) هستم. در تاریخ 1327/12/19 در سمنان متولد شدم. از نظر سنّی، سه برادر بزرگتر و سه برادر و دو خواهر کوچکتر از خود دارم. تحصیلات ابتدایی را در دبستان هفده دی و تحصیلات دبیرستان را در مدرسه ششم بهمن (هفده شهریور کنونی) گذراندهام.
چون علاقه زیادی به ورزش داشتم، در دبیرستان عضو تیم والیبال و پینگ پنگ و بسکتبال بودم. مربّی ورزشی دبیرستان آقای علیاکبر کمال و خانم نسرین مقدم بودند.
در خرداد ماه سال ۱۳۴۷ دیپلم طبیعی گرفتم و از آن جائی که در یک خانواده فرهنگی ورزشی بزرگ شده و علاقهای به معلمی داشتم. لذا در سال تحصیلی 1347- ۱۳۴۸ در مرکز تربیت معلم سمنان شروع به تحصیل نموده ضمناً در تابستان ۱۳۴۸ دوره رشته تربیت بدنی را در دانشگاه تربیت معلم تهران گذراندم.
در اول مهرماه ۱۳۴۹ به استخدام اداره آموزش و پرورش سمنان در آمدم و کار تدریس خود را در دبستان زاوقان سمنان آغاز کردم. در سال ۱۳۵۰ به سمنان منتقل شده و در مدرسه راهنمایی ماندانا، راهنمایی مریم، و سایر دبیرستان های سمنان، همچنین در دانشسرای مقدماتی، مرکز تربیت معلم و سپاه دانش سمنان مربی تربیتبدنی بودم. در سال ۱۳۵۵ در دوره فوق دیپلم ریاضی مشغول به تحصیل شدم و به علت انقلاب فرهنگی نتوانستم امتحانات پایان مقطع فوق دیپلم را به پایان برسانم.
در سال ۱۳۶۰ مانند تمام بانوان مربی ورزش سمنان، آماده به خدمت شده و در سال ۱۳۶۴ مجددا دعوت به کار و در دبیرستانهای دخترانه سمنان به عنوان مربی ورزش به کار پرداختم. ضمنا در سال 1357 معاون دبیرستان مهرگان بودم.
در سال ۱۳۴۹ با آقای علی مومنی ازدواج کردم. ثمره این ازدواج سه فرزند (مژگان، مرجان و عباس) می باشد. مژگان دارای مدرک فوق لیسانس مدیریت آموزشی از دانشگاه علامه طباطبایی تهران، مرجان دارای مدرک دکترای علم اطلاعات و دانش شناسی از دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران و عباس دارای مدرک دکترای دامپزشکی از دانشگاه آزاد واحد گرمسار.
به منظور تکمیل اطلاعات ورزشیِ خود، در تمام کلاسهای تربیت بدنی حدود ۳۰۰۰ ساعت آموزش ضمن خدمت گذراندم. تا تیرماه ۱۳۷۷ در دبیرستانهای دخترانه سمنان به تدریس تربیتبدنی مشغول بوده و در تاریخ اول مهرماه ۱۳۷۷ به افتخار بازنشستگی نائل آمدم. در مدت خدمت بارها مورد تشویق و تقدیر مدیران آموزش و پرورش سمنان قرار گرفتم و تقدیرنامههایی به من اهدا شد.
از آنجائی گه تصور میکردم مدارک و احکام اداری و تقدیرنامهها بعد از بازنشستگی برایم کارائی نخواهند داشت، لذا همه آنها را پاره کرده و به دور ریختم، متاسفانه امروز مدرکی در اختیار ندارم که در معرض دید علاقهمندان قرار دهم. این امر می تواند تجربهای باشد برای دیگران که هیچگاه مدارک خود را به دور نریزند، چون ممکن است روزی برایشان کارآیی داشته باشد.